به گزارش خبرنگار گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان، یکی از مهمترین جرایمی که باعث سلب نظم و امنیت اجتماع میشود «محاربه» است که شارع مقدس حد آنرا تعیین و مجازات شدیدی برای آن مقرر داشته است. محارب کسى است که به قصد ترساندن مردم و فساد و خرابکاری در جامعه، با سلاح سرد یا گرم دست به اقدام مسلحانه زند. در تبیین این حد شرعی مسائل و احکام متعددی مطرح است. در آیه ۳۳ سوره مائده خداوند می فرماید:«إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ»؛ کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمیخیزند، و اقدام به فساد در روى زمین میکنند، [و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله میبرند،] آن است که کشته شوند یا به دار آویخته گردند یا [چهار انگشت از] دست [راست] و پاى [چپ] آنها، بعکس یکدیگر، بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایى آنها در دنیاست و در آخرت نیز دچار مجازات سختی خواهند شد.
با توجه به اینکه اراده معناى حقیقى «محاربة الله» در اینجا محال است و به ناچار باید معناى مجازى آن مراد باشد، این کلمه معناى گستردهاى پیدا خواهد کرد و مخالفت با هر حکمى از احکام شرعى و اقدام به هرگونه ظلمى و اسرافى مصداق آن خواهد بود. ولى ضمیمه شدن رسول به آن (یُحٰارِبُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ) ما را بدین نکته راهنمایى میکند که باید معنایى از «محاربة الله» اراده شود که به پیامبر نیز ربطى داشته باشد. بر این اساس تقریباً متعیّن است که مراد از «محاربة الله»، آن عملى است که نتیجه آن، باطل شدن یکى از امورى باشد که پیامبر از جانب خداوند بر آنها ولایت دارد، همانند محاربه کافران با پیامبر و اخلال رهزنان در امنیّت عمومى که پیامبر با ولایت خود آنرا در زمین گسترش داد. دنبال شدن جمله «إِنَّمٰا جَزٰاءُ الَّذِینَ یُحٰارِبُونَ الله» با جمله «وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسٰاداً»، مشخّص میکند که مراد از محاربه همانا فساد در زمین است از طریق اخلال در امنیّت عمومى و رهزنى، نه مطلق محاربه با مسلمانان.[3] بنابراین، مراد از محاربه با خدا و رسول، محاربه با مسلمانان است ولى به منظور بزرگ جلوه دادن آن و توجّه دادن به اهمّیت امّت اسلامى و اینکه جنگ با امّت اسلام به منزله جنگ با خدا و رسول است، لفظ محاربه در آیه، به خدا و رسول اضافه شده است؛ زیرا امت اسلام منتسب به خدا و پیامبر و تحت ولایت آنهاست. چنین معنایى به منزله مجاز در اسناد است. علاوه بر این، پذیرفتن مجاز اسنادى در اینجا روانتر و رساتر است؛ زیرا منتسب کردن امّت اسلام به خدا و رسول و محاربه با آنرا محاربه با خدا و رسول دانستن، بیانگر نکته عرفى روشن و رسایى است.
همانطور که بیان شد؛ مراد از «محاربه با خدا و رسول» در آیه شریفه، اخلال به امنیت عمومى بهطور مسلحانه است و قهراً شامل آن چاقوکشى و سلاحی نمیشود که به روى فرد معیّن کشیده شود و او را به تنهایى تهدید کند؛ چون امنیت عمومى وقتى خلل میپذیرد که خوف عمومى و ناامنى جاى امنیت را بگیرد و بر حسب طبع وقتى محارب میتواند چنین خوفى در جامعه پدید آورد که عموم مردم را با اسلحه تهدید به قتل کند.
اینکه محاربه و ستیز با بندگان خدا در این آیه به عنوان محاربه با خدا و رسولش معرفى شده، تأکید فوق العاده اسلام درباره حقوق انسانها و رعایت امنیت آنان را ثابت میکند. از اینرو، محاربه با پیامبر خدا(ص) لازم نیست جنگ مستقیم با خود آنحضرت باشد.
فساد ضد صلاح است و به «بیرون رفتن چیزى از اعتدال» نیز تفسیر شده است. از اینرو، فساد هر چیزى بر حسب خود آن چیز معنا میشود. بدون شک، هر جرم و معصیتى که از انسان سر میزند، فسادى است در یکى از جنبههاى زندگى او، امّا عنوان «فساد و افساد» وقتی اضافه به «الارض» (زمین) شود، معناى آن مقیّد میشود و اختصاص پیدا میکند به فسادى که در زمین واقع میشود.
درباره تقیید فساد به «فسادى که در زمین واقع شود» احتمالاتی وجود دارد؛ از جمله احتمال ذیل:
تقیید افساد به قید «فی الارض» براى دلالت بر این معنا است که «فساد در زمین حلول میکند و زمین فاسد میشود». بر این اساس، افساد در زمین به معناى تباه کردن زمین است. امّا نه بدان معنا که ذات زمین تباه میشود بلکه بدان معنا که آن حالت اصلاح و سامانى که در زمین است تباه میشود. پس مراد از زمین، خاک و سنگ و امثال آن نیست، بلکه مقصود زمین از آن جهت که مکان زندگى و محل استقرار انسان است، میباشد؛ زیرا زمین و مکان از آن جهت براى انسان مطلوب است که براى زندگى و استقرار او صلاحیت داشته باشد.
از اینرو، صلاح زمین به آن است که براى زندگى انسان مناسب باشد و فساد آن به این است که صلاحیّت و مناسبت او براى زندگى از میان برود. اینکه تعبیر «افساد در زمین» آورده شده نه «افساد زمین» براى دلالت بر این نکته است که عمل محاربان همین حالت صلاح را در زمین تباه میکند و فساد را در آن برپا میدارد، نه اینکه ذات زمین را فاسد میکند.
وجدان عرفى بر این معنا گواهى میدهد و ملاحظه موارد استعمال این ترکیب در دیگر آیات قرآن کریم، هم بر همین معنا تأکید میورزد. در بعضى از آیات، میان «افساد فی الارض» و «صلاح الارض» مقابله صورت گرفته است: «وَ لٰا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلٰاحِهٰا وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً»، «وَ لٰا تَبْخَسُوا النّٰاسَ أَشْیٰاءَهُمْ وَ لٰا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلٰاحِهٰا ذٰلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ».
با توجه به اهمیت موضوع خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان گفت و گویی با حجت الاسلام والمسلمین «رضا محمدی» عضو هیئت علمی گروه حقوق موسسه امام خمینی (ره) و عضو انجمن فقه و حقوق حوزه و استاد حوزه و دانشگاه انجام داده است که در ادامه می خوانید.
محارب کیست و محاربه چیست؟ درباره ماهیت محاربه توضیح بفرمایید.
محاربه در آیه 33 سوره مائده آمده است «إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ» در این آیه خداوند می فرماید جزای کسانی که با خدا و رسول خدا محاربه می کنند و سعی در فساد در زمین می کنند، مجازاتشان این است که کشته شوند. مجازات سلب به این معنی که دست و پایشان به صورت مخالف قطع شود و یا اینکه تبعید شوند. خلاصه بدبختی ای که در این دنیا دارند در آخرت نیز عذاب بیشتری شامل حالشان می شود. آیه مذکور درباره محاربه با خدا و رسول خدا (ص) است و غالب فقها این آیه را به معنای محاربه ای که امروز راجع به آن حرف می زنیم، تفسیر کرده اند یعنی کسی که سلاح بکشد برای ترساندن مردم؛ بنابراین با این تعریف از اسلام و با آمدن این آیه، موضوع محاربه و مجازات آن نیز مطرح شده است. در روایاتی هم داریم که این احکام اجرا شده اند.
محاربه در فقه تعریفی دارد که غالبا می گویند: کسی برای ترساندن مردم سلاح بکشد، محارب محسوب می شود اما اینکه دقیقا محارب کیست و محاربه چیست؟ اختلاف نظر وجود دارد. آیت الله مومن، قیام مسلحانه را مصداق محاربه می دانند و یا آیت الله شاهرودی، محاربه را اقدام علیه دولت اسلامی تعریف می کنند اما تعریف مشهوری است که صاحب جواهر آن را مطرح می کند؛ به عقیده ایشان محارب کسی است که سلاح بکشد یا حمل کند برای ترساندن مردم ولو اینکه یک نفر برای یک نفر سلاح بکشد.
اجماع این است که محارب صدق می کند حتی آنجایی که بخواهد بترساند هر کسی از مردم را که ترساندنش حرام است. نظر مشهور این است که اخافه الناس یا ترساندن مردم به این شکل در روایت نیامده اما برداشت شان این است که اخافه الناس یا ترساندن مردم به معنای برهم زدن امنیت و محاربه می باشد.
علامه طباطبایی منظور از محاربه را این می داند که امنیت عمومی جامعه را از بین ببرد. در اسلام دو نوع حق داریم؛ حق الله و حق الناس که حق الناس به دو بخش حق عمومی و حق خصوصی تقسیم می شود. حق الله مربوط به هر آنچه که الزامات الهی است، می باشد اما حق الناس در ارتباط با حق مردم می باشد که برخی از اقداماتی که انجام می شود، جنبه عمومی دارد و نمی توان جنبه عمومی جرم را بخشید و تشخیص آن نیز بر عهده حاکم اسلام است یعنی اتفاقاتی که به عموم مردم آسیب وارد کند، حق الناس از وجه عمومی محسوب می شود. اگر کسی بخواهد امنیت عمومی را به هم بریزد در بحث محارب صدق می کند ولو اینکه سلاح بکشد و این سلاح باعث کشته شدن کسی نشود و کسی را نکشد؛ همین که فرد سلاح را بکشد و می خواهد امنیت را به هم بریزد بدون اینکه کسی کشته شود، مالی ببرد و یا ناموس کسی را ببرد در موضوع محارب صدق می کند؛ این بحثی است که در فقه و در تعریف محارب آمده است.
قانون اساسی چگونه به مقوله محاربه پرداخته است؟
اما تعریفی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی برای محاربه ذکر شده است در ماده 279 قانون مجازات اسلامی، محاربه را این گونه تعریف می کنند؛ «محاربه عبارت از کشیدن سلاح به قصد جان، مال یا ناموس مردم یا ارعاب آنها است، به نحوی که موجب ناامنی در محیط گردد. هرگاه کسی با انگیزه شخصی به سوی یک یا چند شخص خاص سلاح بکشد و عمل او جنبه عمومی نداشته باشد و نیز کسی که به روی مردم سلاح بکشد، ولی در اثر ناتوانی موجب سلب امنیت نشود، محارب محسوب نمیشود.»
محاربه از جمله جرایم منوط به نتیجه است و نتیجه اش ناامنی است و طبق ماده 144 قانون مجازات اسلامی «در تحقق جرائم عمدی علاوه بر علم مرتکب به موضوع جرم، باید قصد او در ارتکاب رفتار مجرمانه احراز گردد. در جرائمی که وقوع آنها بر اساس قانون منوط به تحقق نتیجه است، قصد نتیجه یا علم به وقوع آن نیز باید محرز شود.» کسی که قصد ناامنی یا علم به آن را داشته باشد و این قصد غیر مستقیم یا تبعی هم می تواند باشد.
مرحوم صاحب الرسائل در کتاب وسائل الشیعه و در جلد 15 در باب 46 به موضوع محارب و محاربه پرداخته است؛ بابی است که کلمه محارب را در آنجا می بینیم و ایشان روایات زیادی را در قالب بحث محارب آورده اند. در باب دوم جلد 28 وسائل الشیعه نیز به موضوع محارب و محاربه پرداخته شده است و در آنجا مطرح شده هر کس که سلاح را برای ترساندن مردم بکشد، محارب است.
روایتی داریم که در پایان استناد به آیه 33 سوره مائده می کند و تطبیق اینکه چه مواردی شامل تعریف محاربه می شود را خود معصوم انجام داده است. کسی که نیزه و چاقوی خود را به سمت کسی می کشد، اگر دارد بازی می کند اشکالی ندارد اما اگر به قصد و نیت آسیب رساندن به دیگران باشد، محارب محسوب می شود. روایت های زیادی در این زمینه در باب های مختلف کتاب وسائل الشیعه جمع آوری شده است. به صورت کلی محارب و آیه محاربه مشهور فقها همین برداشت را کرده اند و از آیه مذکور در زمینه محارب برداشت کرده اند کسی که در مقابل پیامبر یا حاکم اسلامی از کفار می ایستد، حرب گفته می شود و فرد حارب کافر حربی محسوب می شود اما کسی که داخل حکومت اسلامی این کار را انجام می دهد، محارب محسوب می شود.
آیا محاربه و افساد فی الارض را می توان یک عنوان دانست؟
این هم بین فقها اختلافی است. برخی در پایان محاربه افساد فی الارض را دارند و محاربه را می گویند جایی که فساد فی الارض باشد اما فقهای دیگری هستند که این دو جرم را یعنی محاربه و افساد فی الارض را مستقل از هم می بینند. آیت الله مکارم شیرازی از جمله این فقها است که محاربه و افساد فی الارض را مستقل از هم می داند. افساد فی الارض زمانی رخ می دهد که منشأ فساد گسترده در محیطی انجام می شود حتی بدون داشتن اسلحه و محارب به کسی گفته می شود که در محیط اجتماعی و با داشتن سلاح اقدام به برهم زدن امنیت عمومی بکند. آیت الله نوری همدانی نیز این دو موضوع را از هم جدا می کند؛ بنابراین بین فقها اختلاف وجود دارد که محاربه و افساد فی الارض یک جرم واحد محسوب می شوند یا دو جرم جدا هستند.
قبل از سال ۱۳۹۲ در قانون اساسی افساد فی الارض و محاربه با هم بودند اما از سال ۱۳۹۲ به بعد قانون حال حاضر این دو باهم تفاوت می کند و افساد فی الارض یک جرم مستقل و محاربه نیز جرم مستقلی محسوب می شود. در ماده ۲۸۶ قانون اساسی درباره افساد فی الارض آمده است:« هرکس به طور گسترده، مرتکب جنایت علیه تمامیت جسمانی افراد، جرائم علیه امنیت داخلی یا خارجی کشور، نشر اکاذیب، اخلال در نظام اقتصادی کشور، احراق و تخریب، پخش مواد سمی و میکروبی و خطرناک یا دایر کردن مراکز فساد و فحشا یا معاونت در آنها گردد به گونه ای که موجب اخلال شدید در نظم عمومی کشور، ناامنی یا ورود خسارت عمده به تمامیت جسمانی افراد یا اموال عمومی و خصوصی، یا سبب اشاعه فساد یا فحشا در حد وسیع گردد مفسد فی الارض محسوب و به اعدام محکوم میگردد.» اما محاربه هم جرمی است که در ماده ۲۷۹ قانون مجازات اسلامی به صورت مستقل تعریف شده است:« محاربه عبارت از کشیدن سلاح به قصد جان، مال یا ناموس مردم یا ارعاب آنها است، به نحوی که موجب ناامنی در محیط گردد. هرگاه کسی با انگیزه شخصی به سوی یک یا چند شخص خاص سلاح بکشد و عمل او جنبه عمومی نداشته باشد و نیز کسی که به روی مردم سلاح بکشد، ولی در اثر ناتوانی موجب سلب امنیت نشود، محارب محسوب نمیشود.» البته باید به این نکته توجه داشته باشیم که در هر محاربه ای، افساد فی الارض هم وجود دارد.
برای کسی که برای عموم مردم سلاح بکشد و قصد جان مردم را بکند، مصداق افساد فی الارض هم وجود دارد. محاربه باید حتما گستردگی زیادی داشته باشد. اگر افساد را برهم زدن امنیت در نظر بگیریم در محاربه نیز وجود دارد. طبق قانون فعلی افساد فی الارض جرم مستقلی است و شرط آن هم اصلا داشتن سلاح نیست و گستردگی یکی از شروط آن می باشد.
هر کس به طور گسترده جرایمی علیه امنیت داخلی یا خارجی کشور انجام دهد، کارهایی که انجام می دهد، مفسد فی الارض اعلام می شود که تشخیص آن بر عهده قاضی است. نشر اکاذیب، پخش مواد سمی میکروبی، دایر کردن مراکز فساد، ایجاد مشکلات اقتصادی و ... از جمله مصادیق افساد فی الارض محسوب می شود؛ به طوری که موجب اخلال نظم عمومی کشور و ایجاد ناامنی و خسارت عمده به اموال عمومی و اشاعه فساد و فحشا گردد، مفسد فی الارض محسوب می شود. برخی از مصادیقی که در این ماده ذکر شده به فرض اینکه افرادی که دستگیر می شوند، شرایط دیگر را در ماده داشته باشند، صدق می کند.
نشر اکاذیب و جرایم علیه امنیت داخلی کشور اگر با هم ارتباط داشته باشند و به طور گسترده در آن صدق کند، می توانیم بگوییم افساد فی الارض. همچنین اگر اقدامی موجب اخلال شدید در نظم عمومی کشور شود نیز مصداق افساد فی الارض محسوب می شود که ارتباط آنها را قاضی باید تشخیص دهد. ممکن است یک نفر که همه را هماهنگی کرده باشد و کارها را انجام دهد، می توانیم گستردگی را این گونه تعریف کنیم که هر کدام از افراد جدا جدا اقدام به برهم زدن امنیت عمومی کرده اند که در نگاه فردی ممکن است گستردگی نداشته باشد اما در مجموع که بررسی کنیم، مشاهده می شود جرم گستردگی زیادی داشته است که این نیز بستگی به تشخیص قاضی دارد.
نظر شما