روایتی از هنر عشق برای سردار بدون مرز

سردار سلیمانی فقط برای مردم ایران نیست و او خارج از مرزها هم سردار دل‌هاست این عشق را می توان در هنر دهه هشتادی‌های افغانستانی دید.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری شبستان، کم سن و سال هستند و هر چهار تن اهل کشور افغانستان؛ اما در قم سکونت دارند. شیطنت‌های جوانیِ خودشان را با خنده‌های بسیار آمیخته‌اند.

یکی از آنان علی میثم فیاضی ۱۸ ساله و ترم یک مدیریت بازرگانی است. تصویرسازی و گرافیک را آزاد آموخته است. حالا او می‌خواهد هنرش را برای حاج قاسم سلیمانی به تصویر بکشد و در رویداد «جان فدا» شرکت کرده است.

حاج قاسم ایرانی بود اما قلب‌های بسیاری در دنیا هستند که برای او می‌تپند.او درباره حضور در رویداد جان فدا به خبرنگار شبستان می گوید: « من عاشق حاجی بودم. آشنایی‌ام با حاج قاسم فقط مختص به بعد از شهادتش نیست. اما صبح جمعه‌ای که حاجی را شهید کردند، در حرم حضرت معصومه(س) برای دعای ندبه رفته بودم که از بلندگوهای حرم خبر شهادت را شنیدم. از همان لحظه مهر حاجی در دلم شعله گرفت.  انگار آدم تا یک نعمتی را دارد قدرش را نمی‌داند ولی وقتی آن نعمت را از او می‌گیرند تازه می‌فهمد چه بزرگی را از دست داده است.»

علی میثم از اثرشان می‌گوید، آنها قسمتی از وصیت‌نامه شهید را تصویرگری می‌کنند. هر گوشه از کار را یکی از این چهار نفر انجام می‌دهد.از آن‌ها پرسیدم کدام قسمت وصیت‌نامه برایتان خاص‌تر بود که به هنر تبدیلش کردید،  جان‌علی یکی از اعضای تیم می‌گوید: «شکر نعمت.» میثم علی حرف رفیقش را گرفت و می‌گوید: « خدایا تو را سپاس می‌گویم به خاطر نعمت‌هایت.» این جمله‌ای است که شهید در وصیتش آورده است.جان علی دوباره رشته‌ی کلام را در دست می‌گیرد و می‌گوید:« این اثر را برای نوجوانان کار می‌کنیم تا بیاموزند مانند شهید شکرگزار نعمت‌هایی که دارند باشند؛ مانند نعمت وجود ولی فقیه و رهبری که سردار قدرش را می‌دانست.»

از علی میثم می‌پرسم اگر اعلام کنند سردار حاج قاسم سلیمانی، از بغداد یا حلب، بصره یا کربلا آمده تا از این رویداد بازدید کند به او چه می‌گویید؟ بغل دستی‌اش با خنده به علی میثم تقلب می‌رساند، او سید محمدرضا است که با شیطنت و خنده می‌گوید: «بگو دوستت دارم.»اما این عبارت باب دل علی میثم نیست. دنبال عبارتی خودمانی‌تر است.  او به سردار می‌گوید: «مخلصتم.»

در ادامه مقابل سید محمدرضا سجادی می‌نشینم، زیرا بیشتر از بقیه می‌خندد و البته همزمان در لبتاپ کار هم می‌کند. خودش را اینگونه معرفی می‌کند: «سید محمدرضا سجادی ۱۷ ساله هستم و در هنرستان گرافیک دستی می‌خوانم. دوستانم با من تماس گرفتند و گفتند رویدادی هنری با  عنوان جان‌فدا در مشهد برگزار خواهد شد و چون مرتبط با حاج قاسم بود با جان و دل پذیرفتم.»محمد رضا اولین رویدادی است که شرکت می‌کند. او سردار را تا قبل از شهادتش مختصر می‌شناخته اما پس از شهادتش بیشتر راجع به ایشان مطالعه می‌کند و بیشتر عاشق خصوصیات و مرام حاجی می‌شود.

سید محمدرضا می‌گوید: «اگر سردار را از نزدیک ببینم، اول به او سلام می‌دهم و او را در آغوش می‌گیرم، سپس به او می‌گویم چرا انقدر زود شهید شدند و اجازه ندادند در کنار ایشان بزرگ شویم و از وجودشان بیشتر بیاموزیم. به سردار می‌گویم اگر بودی همراه لشگر فاطمیون کنار شما با دشمنان می‌جنگیدم چون شما مردم کشورم افغانستان را هم مانند مردم ایران دوست داشتید و به آن‌ها کمک کردید.»

صحبت با این گروه برایم تجربه جالبی است. همین که پسرانی در سن آن‌ها تا این اندازه به حاج قاسم سلیمانی ارادت دارند، یعنی حاجی فقط برای مردم ایران نیست و او خارج از مرزها هم سردار دل‌هاست.

پس از محمدرضا با علیرضا محمدی صحبت می‌کنم. او ۱۷ ساله است و فنی حرفه‌ای درس می‌خواند. از او می‌پرسم چرا به این رویداد آمدی‌؟  قبل از اینکه پاسخ دهد علی میثم که کنارش نشسته با خنده می‌گوید: «دنبال رییس کاروان آمده است.» اما بنظر من او دنبال نام سردار آمده «رشته‌ای بر گردنم افکنده دوست می‌کشد هرجا که خاطرخواه اوست.»

علیرضا می‌گوید: « قبل شهادت ایشان فقط نامشان و داستان‌هایی از ایشان شنیده بودم ولی پس از شهادت بیشتر او را شناختم. با این حال فکر می‌کنم هنوز آن طور که باید سردار را نشناخته‌ایم».علیرضا هم اگر حاجی را از نزدیک می‌دید به او می‌گفت: «شرمنده آنگونه که باید می‌بودم نبودم. از حاجی کمک می‌خواهم تا رفتارهایمان همانی باشد که سردار دوست دارد. در نهایت به او می‌گویم هوای ما را داشته باش.»آخرین گفتگو در این گروه با جان علی است. او ۱۹ ساله و متولد مزارشریف است. در کودکی پس از فوت پدرش همراه مادر و برادرهایش به ایران می‌آید تا بتواند در شرایط بهتری تحصیل کند.

 او پشت کنکوری است، گرافیک را خودش آموخته و از آن به عنوان منبع درآمد استفاده می‌کند.جان علی همیشه دوست داشته پزشکی قبول شود ولی به دلیل هزینه‌های بالای

 جان علی همیشه دوست داشته پزشکی قبول شود ولی به دلیل هزینه‌های بالای تحصیل در این رشته برای اتباعِ خارجی، منصرف شده و می‌خواهد در دانشگاه رشته هنر بخواند. جان علی برخلاف سن کمی که دارد،  نان‌آور خانه هم هست.

او بزرگتر از سنش فکر می‌کند. این را وقتی فهمیدم که گفت: «آموختن هنر برای ارتقا فرهنگ یک کشور کافی نیست و باید همزمان تفکرمان دینی و اخلاقی باشد تا نتیجه مثبتی از کارمان بگیریم.» جان‌علی قصدش پس از اتمام تحصیل ارتقای فرهنگ و تمدن کشورش افغانستان است. او می‌خواهد از حاج قاسم و سلیمانی‌های زمان بیاموزد و بتواند برای کشورش موثر باشد. در پایان جان‌علی به حاج قاسم می‌گوید: «حاجی دعا کن شهیدانه زندگی کنم و مرگم با شهادت باشد.»

رویداد ملی هنریِ «جان‌فدا» همزمان با سومین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی در مشهد برگزار شد. در این رویداد 200 هنرمند از سراسر کشور در جوار حرمِ امام رضا علیه‌السلام قرار گرفتند و به مدتِ سه روز به خلقِ آثاری با محوریت شهید حاج قاسم سلیمانی پرداختند.

کد خبر 1246751

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha