خبرگزاری شبستان- استان فارس: مهدی رحمانیان
آیت الله سید هادی خسروشاهی مجتهد، نویسنده، مترجم و تاریخنگار شیعه بود. او در حوزه علمیه قم نزد آیتالله بروجردی، امام خمینی و علامه طباطبایی شاگردی کرد و از استادان خود اجازه اجتهاد یا روایت دریافت نمود. خسروشاهی از فعالان انقلاب اسلامی ایران بود و پیش از انقلاب ۱۳۵۷ش بهدست حکومت پهلوی زندانی و تبعید شد. وی پس از انقلاب، دو سال نماینده امام خمینی در وزارت ارشاد بود و سپس بهمدت پنج سال سفیر ایران در واتیکان شد. او همچنین نماینده مردم تهران دور اول و دوم مجلس خبرگان رهبری بود و سه سال نمایندگی ایران در مصر را برعهده داشت و در کنار آن فعالیتهای تقریب بینالمذاهبی هم انجام میداد. سید هادی خسروشاهی آثار متعددی در زمینه علوم اسلامی در قالب تألیف کتاب، ترجمه و تصحیح دارد. بیشتر آثار او درباره مسائل فرهنگی، اجتماعى و سیاسى است. مجموعه ۲۶ جلدی حدیث روزگار او به خاطراتی از شخصیتها و نیز معرفی جریانهای معاصر میپردازد. خسروشاهی همچنین مؤسس مرکز بررسیهای اسلامی است که در زمینه گردآوری مجموعه آثار متفکران و نیز معرفی جریانهای معاصر فعالیت میکند. او در ۸ اسفند سال ۱۳۹۸ش درگذشت.
سید هادی خسروشاهی در سال ۱۳۱۷ شمسی در تبریز بهدنیا آمد. پدرش سید مرتضی خسروشاهی(۱۲۶۱-۱۳۳۲ش) از عالمان تبریز بود که در حرم امام علی(ع) مدفون است. سید هادی تحصیلات مقدماتی را در تبریز آغاز کرد و پس از درگذشت پدرش در سال ۱۳۳۲ش برای ادامه تحصیل به قم رفت و در حوزه علمیه این شهر مشغول شد. او نزد آیتالله بروجردی، امام خمینی، علامه طباطبایی و سید محمدکاظم شریعتمداری شاگردی کرد. همچنین گفته شده او در حوزههای علمیه مشهد و نجف نیز تحصیل کرد.خسروشاهی از امام خمینی، سید ابوالقاسم خویی، سید شهابالدین مرعشی نجفی، سید محمدکاظم شریعتمداری، سید محمدهادی میلانی، سید محمدصادق روحانی، آقا بزرگ تهرانی، مرتضی حائری، سید احمد زنجانی، میرزا عبدالجواد جبلعاملی و میرزا ابوالفضل زاهدی قمی اجازه اجتهاد یا روایت دریافت کرد.
به مناسبت هشتم اسفندماه سالروز رحلت آیت الله خشروشاهی، با سید هادی طباطبایی نویسنده و محقق همراه شدیم تا با جزییات زندگی وی به ویژه ارتباطش با امام موسی صدر آشنا شویم. شما را به مطالعه این گفتگو دعوت می کنیم.
در مورد ارتباط آیت الله خسروشاهی با امام موسی صدر بگویید؟
آیت الله سید هادی خسروشاهی از دوستانِ نزدیک و همراهِ امام موسی صدر بود. او منشِ امام صدر را «صلح کُل» میداند. معتقد است که موسی صدر «فوق الخطوط» عمل می کرده است. اسیرِ مجادلاتِ سیاسی و جناحی نمی شده است. با همه نحله های فکری و سیاسی مرتبط بوده است. خسروشاهی این روش را می پسندید. میگوید کسی که میخواهد کار بکند، باید هم این طور باشد او موسی صدر را از ارکانِ اصلی و پیشگامانِ جریان نواندیشیِ حوزوی می داند.
خسروشاهی از همان ماه های نخست حضور در قم، با موسی صدر آشنا شده بود. او در مدرسه حجتیه حجره ای گرفته بود. در نزدیکیِ مدرسه، منزل آیت الله سید صدرالدین صدر قرار داشت. سید صدرالدین، پدرِ موسی صدر و از مراجع برجسته قم بود. برخی شبها یک ساعت مانده به غروب، وقتی که سید هادی از کوچه عبور می کرد، می دید که در آنجا اجتماعاتی برقرار است. طلاب به منزل صدر می رفتند. او هم کنجکاو شد. به آن محفل رفت. متوجه شد که شب های پنجشنبه سید رضا صدر، جلسات درس اخلاق دارد. سید رضا فرزندِ دیگرِ سید صدرالدین صدر بود. جلسات برای طلاب برگزار می شد. اما شرکت برای عموم هم آزاد بود. سید هادی هم خرسند می شود. در این مجلس شرکت می کند. موسی شبیری زنجانی، سید مهدی روحانی، علی احمدی میانجی و دیگرانی هم در این جلسات شرکت می کردند. در یکی از همین جلسات بود که سید هادی، موسی صدر را دید. قامتِ برافراشته و سیمای جذابِ سید جلب توجه می کرد. نمی توانست به او التفاتی نکند. چهره مشخصی داشت. سید هادی گفته بود که چهره موسی صدر نظیری در قم نداشت. سید هادی و سید موسی، قرابت سِنی نداشتند. به تعبیرِ خسروشاهی: «آشناییِ دو فردِ هم تراز نبود. بلکه علیرغم اینکه من در محضرشان درس نخوانده ام، آشنایی استاد و شاگرد باید تلقی شود. ولی با توجه به اینکه ایشان اخلاقِ بسیار بزرگوارانه ای داشتند و متواضع و فروتن بودند و به اصطلاحِ ما خودشان را نمی گرفتند که من ده سال از شما بزرگترم. این آشنایی رفته رفته به دوستیِ نزدیک تبدیل شد. بعدها که مجله «مکتب اسلام» راه افتاد، این ارتباط و عُلقه هم بیشتر شد. خسروشاهی گاهی که برای تصحیح مقاله ای به چاپخانه حکمت آقای برقعی در تیمچه بازارِ قم می رفت، می دید که موسی صدر هم در ساعت 3 یا 4 بعد از ظهر در هوای گرم می آمده تا سرمقاله را غلط گیری و تصحیحِ نهایی کند. یا سایر مقالات را بررسی کند. آن دو، ساعتها بر سرِ یک میز می نشسته و کار را به انجام می رساندند. خسروشاهی می گوید بر سر این میز بود که محبت و دوستیمان بیشتر می شد و «تکریم و احترامِ ایشان برای یک بچه طلبه ای در سنِ من، که هنوز 17 یا 18 سال بیشتر نداشتم، خیلی می توانست مشوّق باشد.
در مورد پیشینه ارتباط امام موسی صدر با خاندان خسروشاهی بگویید؟
امام صدر البته پیش از این هم با خاندان خسروشاهی آشنایی داشت. پدرِ سید هادی را می شناخت. با سید احمد -برادرِ بزرگترِ سید هادی- ارتباطِ دوستی داشت. موسی صدر مقدمه ای هم بر یکی از کتابهای سید مرتضی خسروشاهی – پدر سید هادی- نوشت. کتاب «معنی حدیث الغدیر» تألیف سید مرتضی خسروشاهی یک بار در نجف چاپ شده بود. اوایل دهه چهل بود که سید هادی تصمیم گرفت این کتاب را بارِ دیگر به زبان عربی منتشر کند. خسروشاهی به موسی صدر پیشنهاد داد که مقدمه ای بر این کتاب بنویسد. سید موسی هم استقبال کرد. گفت اتفاقاً یادداشتها و مقالاتِ پراکنده ای در همین موضوع دارم. می توانم آنها را منسجم و منظم کنم. همین کار را هم انجام داد. مقدمه ای از موسی صدر بر این کتابِ سید مرتضی خسروشاهی درج شده است.
خسروشاهی که ارتباطِ دوستی با موسی صدر یافته بود، در برخی از سفرها هم با او همراه می شد. در لبنان دو بار به دیدن او رفت. در یکی از این دیدارها سید موسی، در محفلی در شهر صیدا سخنرانی داشت. از خسروشاهی هم می خواهد که او را همراهی کند. به سید هادی متذکر می شود که در این مجلس، برخی از افراد حجاب مناسبی ندارند. مانند ایران و قم نیست. جدید الاسلام و جدید التشیع اند. اما نسبت به اسلام محبّت دارند. موسی صدر به سید هادی میگوید که سعی دارم با ارتباطات و رفت و آمدم، این افراد را بیشتر به اسلام جذب کنم. وضع اینچنین است اگر ناراحت نمی شوید، شما هم در این مجلس حاضر باشید. سید هادی پاسخ می دهد: چرا ناراحت شوم؟ وقتی شما جایی تشریف می برید لابد مصلحتِ اقوایی است. بنده هم از حضرتعالی تبعیت می کنم. روزی دیگر به منزل یکی از خانواده های اصیل شیعه در صیدا می روند. موسی صدر به سید هادی می گوید در این مجلس نیز برخی خانم ها با حجاب نیستند. و با شوخی یادآور می شود که با توجه به شرایطِ محیط، قصد امر به معروف نداشته باشید. روزی دیگر امام صدر در دانشگاه بیروت سخنرانی داشت. باز هم سید هادی را دعوت کرد. با لبخندی عنوان کرد که دانشجوها اغلب دختر هستند و غالباً هم مسیحی. اگرچه مسلمانانشان هم از لحاظِ حجاب بی شباهت به مسیحی نیستند. اگر مایل هستید و اشکالی نمی بینید شما هم تشریف بیاورید. سید هادی هم می پذیرد و با وی همراه می شود. وقتی وارد می شوند سید هادی می بیند که هیچکدام از حاضرین حجاب ندارند. اما با شورِ خاصی در جلسه حاضر شدهاند. سید هادی به موسی صدر می گوید آقا اینجا وضع خیلی با صیدا تفاوت دارد. و پاسخ می شنود که: بلی. ولی در این جمع از همه مذاهب و فِرَق هستند. اگر من برای آنها سخنرانی نکنم و حقایق را نگویم چه کسی باید بگوید؟ سید هادی اما دغدغه دیگری داشت. می گوید من اشکالی به حضرتعالی ندارم و فقط مشکلِ خودم را می خواهم حل کنم. اگر من جلو بنشینم طبعاً عکس ها در روزنامه ها منتشر می شود. بعد به قم می رسد. ما هم در قم می خواهیم زندگی کنیم. موسی صدر لبخندی زده و می گوید: بله شما راست می گویید. جایی که شما در آن زندگی می کنید حتی حضور در چنین جاهایی را نمی تواند بپذیرد. ولی اگر آن آقایان به اینجا بیایند و مثلِ من مدتی بمانند، خواهند پذیرفت که برای هدایتِ اینها راهی جز این نیست. موسی صدر که به حساسیت خسروشاهی واقف بوده، تدبیری می اندیشد تا او در معرضِ دوربین ها قرار نگیرد.
خسروشاهی مواجهه امام صدر را در گفتگو با این افراد می پسندید؟
بله؛ امام موسی صدر گفته بود که اگر ما با اینها دیدار نداشته باشیم، پس از چه کسی باید حقائقِ دین را بشنوند؟
توجه امام صدر به مقتضیاتِ زمان و مکان، مورد توجه خسروشاهی بود. از وی نقل می کرد که گفته بود فتاوای علمای عظام در عصرِ ما، باید با فتاوی قرون ماضیه فرق داشته باشد. ما باید با توجه به مقتضیاتِ زمان و مکان فتوا بدهیم و نظریه الهی ابراز داریم تا مردم دچار مشکل و عسر و حرج نشوند.
خسروشاهی مهمترین کارِ امام صدر را در همین زمینه جستجو کرده است. میگوید مهمترین کار و اولویتِ امام صدر، تصحیحِ اعتقادات شیعه بود. همچنین تثبیت عملی رهنمودهای ائمه شیعه از جمله مواردی بود که امام صدر به آن توجه داشت. خسروشاهی می گوید با شناختِ عینی که از امام موسی صدر در ایران و لبنان دارم، ایشان مسأله «عقیده» را اساسِ همه امور می دانست. می کوشید ابتدا عقائد را تصحیح کند. سپس بر پایه آن به فعالیتهای مختلفی اقدام کند.
از دیدارهای خسروشاهی با امام موسی صدر بگویید؟
دیدارهای دیگری هم با موسی صدر صورت گرفت. در مکه مکرمه و الجزایر هم دیدارهایی در برخی کنفرانس ها انجام شد. خسروشاهی منشِ طلبگیِ موسی صدر را برجسته می بیند. سید موسی اگرچه با برخی افرادِ دیگر از لبنان در این کنفرانسها حاضر می شد، اما مایل بوده که خسروشاهی در کنار او باشد و در جوارِ او بنشیند. خسروشاهی گفته است که در این کنفرانسها موسی صدر «نجم مؤتمر- ستارهی کنفرانس» بود. در این کنفرانس ها هر بحثی که به تناسب مطرح می شد، ایشان در آن تداخل می کرد. درخواست می کرد و پشتِ تریبون می رفت. خسروشاهی در این خصوص عنوان می کند که در چند باری که من در کنارِ ایشان نشسته بودم: «یواشکی گفتند آقای خسروشاهی یک موقعی خیال نکنید که من می خواهم پُز بدهم. فقط هدفم این است که اینها بدانند که یک بچه طلبه قمی و نجفی هم یک چیزهایی می فهمد.
خسروشاهی در یکی از این همراهی ها با موسی صدر به دیدار مالکبننبی می روند. او متفکرِ اهلِ الجزایر بود. پس از پایانِ این دیدار، مالکبننبی به خسروشاهی میگوید: «قدرِ امام را بدانید. در عصرِ ما شخصیت هایی مثل ایشان نادر است. من در بیاناتِ ایشان چیزهایی یافتم که در کتابهای فلاسفه پیشین نیست.
خسروشاهی منش مداراجویانه سید موسی صدر را می پسندید. دیدگاه های روشن اندیشانه او را هم مورد توجه قرار می دهد. می گوید: امام صدر در واقع همیشه جلوتر از زماِن خود بود. اگر در دورانِ ایشان تحصیل در دانشگاه و نشر مجله و سپس سخنرانی در کلیسا و محافلِ دیگر مذاهب از طرف عدهای متحجر قابل قبول نبود، در عصرِ ما کاملاً روشن شده که راهِ اصلی اصلاحاتِ اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و حتی نظامی، مسلح شدن به همه ابزارهای زمان است. خسروشاهی در تعبیری عنوان می کند که: «امام موسی صدر علی رغم همه بد اخلاقی های بعضی از حوزویان به راه خود – که راه حق بود- ادامه داد و در نهایت نیز با موفقیت همراه شد» او تأکید میکند که موسی صدر هیچ گاه از اصولِ اعتقادی و باورهای قطعیِ خود دور نشد. حضور موسی صدر در سیاست هم اگرچه با مخالفت هایی همراه بود، اما حضورِ فعال او در عرصهی سیاست خصوصاً در لبنان، نشان از درایت و تدبیر و اِشرافِ او بر امور داشت.
نظر خسروشاهی در مورد مواضع سیاسی امام موسی صدر چه بود؟
می گوید امام صدر اولین روحانی است که در تاریخِ معاصر لبنان، اینگونه وارد میدانِ سیاست شد. تا جایی که بعضی از علمای جبل عامل از سرِ احتیاطکاری، با اینگونه درگیری شدید در کارِ سیاسی روزمره مخالفت کردند با این وجود اما مراجع نجف و قم، موسی صدر را به خوبی می شناختند. به تعبیرِ خسروشاهی، آنها امام موسی را فرزندِ خود می دانستند. به همین دلیل کارهای به ظاهر دوگانه ایشان را یگانه می دانستند. از همین رو هیچ وقت روابط ایشان با مراجع عراق و ایران، آسیب ندید. این در حالی بود که موسی صدر در محافل مختلفی سخنرانی می کرد. به کلیسا می رفت. در جمع دانشجویان حاضر می شد.
کدام ویژگی های امام موسی صدر برای خسروشاهی برجسته بود؟
صفا و صمیمتِ موسی صدر هم در نظر خسروشاهی بسیار برجسته می آمد. گفته بود که امام صدر در برخورد با مردم بسیار ساده بود. بسیاری گواهی می دهند که او دربِ خانه ای در روستا و یا محله ای فقیر نشین یا اشرافی را میزد و اجازه ورود میخواست. با اهلِ خانه همنشین می شد و با آنان چای می نوشید. سپس از آنچه برای شام موجود بود بی تکلف می خورد. حتی اگر یک قوطی کنسرو ماهی باشد. اگر دیر وقت بود از اینکه در رختخواب کهنه بخوابد ابایی نداشت. یا اینکه حتی تا سپیده دم با صاحب خانه به گفت و گو بنشیند. سپس نماز و نوشیدن چای با کشیدن یک سیگار و خداحافظ. مردم او را با این صفات می شناسند و بی تعارف از آن سخن می گویند. در مقابلِ این رویکردِ امام صدر، برخی گفته بودند که این رفتارها در خورِ مردی با موقعیتِ وی نبود. ملامت می کردند. ولی رفتار امام در طول زندگیاش چنین بود. خسروشاهی این گونه رفتارِ موسی صدر را از صفاتِ رهبران و روحانیانِ راستین می داند.
موسی صدر اگرچه از دلِ حوزه برخاسته بود، درایت و تدبیر هم داشت، مراتب حوزوی را هم طی کرده بود اما با این وجود، دل به مرجعیت نداد. نخواست که در قامت یک مرجعِ تقلید ظاهر شود. خسروشاهی زمانی این ماجرا را از سید محمد باقر صدر می پرسد. به او می گوید که ای کاش سید موسی در نجف می ماند و در آینده یکی از مراجعِ قطعی می شد. شهید صدر پاسخ می دهد که هدف نباید مرجعیت باشد. هدف باید خدمت باشد. در هر کجا و به هر شکلی که امکان داشته باشد. شهید صدر سپس ادامه می دهد که: سید موسی را بعضی ها در نجف می خواستند برای همین هدف نگه دارند. بی شک ایشان صلاحیتِ آن را هم داشت که در آینده مرجع بشود. اما وقتی با من مشورت کرد گفت نجف اشرف یک حوزه هزار ساله است و همیشه رجال بزرگی را تربیت کرده است. من فکر نمی کنم که در مسأله مرجعیت دچار مشکلی بشود که اقامت من در نجف آن را حل کند. من تصمیم دارم که به نشر افکار اسلامی در بلادِ دیگر بپردازم و شما هم در نجف اشرف به حفظ حوزه و تربیت طلاب نخبه بپردازید. خسروشاهی هم این موضع را مقبول می داند. می گوید: اگر موسی صدر در قم یا نجف میماند، بر بسیاری از فقهای معاصر پیشی میگرفت و حتی میتوان گفت که در فقه، صاحب مکتب جدیدی می شد. اما او رسالت و هدفِ دیگری داشت. سید هادی خسروشاهی هم این اهدافِ موسی صدر را می پسندید. خود هم به عرصه ی مرجعیت وارد نشد. رسالت دیگری برای خود ترسیم کرده بود. تحقیق و پژوهش در عرصه ی دین را اولویت می داد. این دو سید، اگرچه دل به مرجعیت ندادند اما با فعالیتهای مستمرِ خود، اثراتِ نیکی از خود را بر جای گذاشتتند.
نظر شما