به گزارش خبرگزاری شبستان از همدان، جنگ منظومه عاشقانه ای بود؛ منظومه ای که قهرمانانش انسان هایی عادی بودند سرشار از حس زندگی، ایمان و اخلاص. افرادی که در کنار رزم و جنگ، اهل نماز شب و نیایش و دعا بودند و احسان و دستگیری از نیازمندان. "پا برهنه تا بهشت"، قصه یکی از همین مردان را روایت می کند؛ کتابی به به قلم صدیقه مشکاتی که زندگینامه شهید اسماعیل حسنی را روایت کرده است.
در بخشی از این کتاب آمده است: «پدر همیشه مواظب بود اگر کسی در شرایط بدی قرار گرفته به هر نحو ممکن کمکش کند. دوستان ماجراهای زیادی از کمک های او به همرزمان در جبهه ها نقل می کنند. یک روز برای یکی از بسیجی ها که اهل روستای دره مرادبیک همدان بود؛ نامه ای می آید و خبردار می شود همسرش به خاطر شرایط بد مادی به خانه پدرش رفته و دختر خردسالش هم در بیمارستان بستری است.
او برای پدر درد دل کرده بود و فکر می کرد مشکلش راه حلی ندارد، اما پدر تا موضوع را می فهمد؛ بلافاصله سراغ همرزمان می رود و بدون اینکه آنها داستان را بفهند؛ می گوید هر کس هر چه قدر می تواند پول به او قرض دهد. حدود سه چهار هزار تومان جمع می شود.
لازم به ذکر است که به بسیجیان متأهل 2400 تومان و به مجردها 2 هزار تومان می دادند و البته این مبلغ بعد از تسویه قابل دریافت بود. بعد پدر می رود سراغ آن شخص و پاکت پول را به او می دهد و هزار تومان هم در جیبش می گذارد و می گوید: بلند شو برو همسرت به تو نیاز دارد. از فرماندهی چهل و هشت ساعت برایت مرخصی گرفته ام. برو به خانواده ات برس. پدرم خیلی زود خودش به کسانی که از آنها پول قرض کرده بود؛ قرضش را پس داد.»
به گزارش شبستان، شهید اسماعیل حسنی سال ۱۳۰۵ در شهر جورقان همدان به دنیا آمد و در ۱۰ سالگی مادر خود را از دست داد. در سال ۱۳۲۳ با یکی از دختران روستایی ازدواج کرد و پس ازچند سال برای زیارت به عراق رفت به طوری که تا سال ۱۳۴۹ بارها به این کشور سفر کرده بود. از مجاوران بارگاه ملکوتی سالار شهیدان حسین بن علی(ع) بود و در کارخانه پنبه کربلا کار میکرد.
بارها به دلیل سفر قاچاقی به عراق دستگیر و روانه بازداشتگاه شده بود؛ با این حال هر بار با پای پیاده و برهنه این راه را می پیمود به همین دلیل مردم لقب کربلایی پابرهنه را به او داده بودند.خود گرفته بود.
بارها در بارگاه امام اول شیعیان علی(ع) نماز جماعت را پشت سر امام راحل به جماعت اقامه کرده و از آن زمان با این روحانی مبارز آشنا بود. پس از به قدرت رسیدن صدام در عراق به ایران بازگشت و در شهرهای مختلف مشغول به کار در نانوایی شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای پیگیری مسائل انقلاب چندین بارعازم قم شد.
پس از ۱۶ دی سال ۱۳۵۶ با شروع اولین حرکت انقلاب اسلامی در همه تظاهراتها و تجمعات شرکت میکرد و خدمتگزاری صادق برای مردم بود و به آنها کمک میکرد؛ حتی در بین اهل سنت هم دارای احترام بود.
پس از شروع جنگ تحمیلی داوطلبانه به جبهه نبرد شتافت و از هیچ تلاشی برای کمک به آنها دریغ نکرد و هر موقع صحبتی میکرد؛ این کلام امام را به زبان میآورد که «کار برای خدا شکست ندارد».
پس از حضور در جبههها از هر راهی به رزمندگان خدمت میکرد و سالها در واحدهای اطلاعات، عملیات و گردان پیاده به رزمندگان خدمت میکرد. اسماعیل حسنی دارای مکارم اخلاق، بسیار خوشرو و زبانزد عموم بود و به همین دلیل لقب بابا حسنی به او داده بودند. سرانجام پس از دهه اول محرم سال 1365 در جزیره مجنون به شهادت رسید و بدنش تکه تکه شد.
پایان پیام/
نظر شما