به گزارش خبرگزاری شبستان؛ آیت الله کمیلی در ابتدای جلسه چهل و دوم درس اخلاق به شرح فرازهایی از دعای شانزدهم صحیفه سجادیه با موضوع طلب عفو و بخشش از گناهان و عیوب پرداخت و گفت: انسان متعظ با تفکر در این جملات متوجه نحوه عذرخواهی امام از حضرت حق با آن مقام و منزلتش در نزد خداوند میشود. ما کجا و این کلمات کجا!
استاد اخلاق گفت: حضرت در فرازی از این دعا میفرماید: «يَا إِلَهِي لَوْ بَكَيْتُ إِلَيْكَ حَتَّى تَسْقُطَ أَشْفَارُ عَيْنَيَّ، وَ انْتَحَبْتُ حَتَّى يَنْقَطِعَ صَوْتِي، وَ قُمْتُ لَكَ حَتَّى تَتَنَشَّرَ قَدَمَايَ، وَ رَكَعْتُ لَكَ حَتَّى يَنْخَلِعَ صُلْبِي، وَ سَجَدْتُ لَكَ حَتَّى تَتَفَقَّأَ حَدَقَتَايَ، وَ أَكَلْتُ تُرَابَ الْأَرْضِ طُولَ عُمُرِي، وَ شَرِبْتُ مَاءَ الرَّمَادِ آخِرَ دَهْرِي، وَ ذَكَرْتُكَ فِي خِلَالِ ذَلِكَ حَتَّى يَكِلَّ لِسَانِي، ثُمَّ لَمْ أَرْفَعْ طَرْفِي إِلَى آفَاقِ السَّمَاءِ اسْتِحْيَاءً مِنْكَ مَا اسْتَوْجَبْتُ بِذَلِكَ مَحْوَ سَيِّئَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ سَيِّئَاتِي»؛ مسئله گناه و مخالفت و سرپیچی از دستورات و اوامر الهی، نشانگر بیحیایی و ذلت و خواری انسان است. انسان وقتی عظمت و جلال پروردگار عالم و کوچکی و بندگی خود را در نظر بگیرد آنوقت گفتن چنین کلماتی با ایمان واقعی به معانی آن به دست میآید.
لذا حضرت در پایان این فراز میفرمایند: اگر بخواهم تمام این کارهای سنگین و سخت را به واسطه ندامت، پشیمانی و توبه واقعی انجام بدهم باز هم استحقاق بخشیده شدن یکی از گناهم را از درگاهت ندارم. چقدر انسان باید خداشناسی، معرفت و شناخت قوی داشته باشد تا بتواند چنین کلماتی را در مقام عذرخواهی، مذلت و بندگی به درگاه الهی به زبان آورد.
سپس این استاد حوزه به توصیف یکبهیک حالاتی پرداخت که در اثر عذرخواهی، ندامت، ذلت و بندگی خدا ایجاد میشود.
۱-«يَا إِلَهِي لَوْ بَكَيْتُ إِلَيْكَ حَتَّى تَسْقُطَ أَشْفَارُ عَيْنَيَّ»؛ ای خدای من! اگر به خاطر این همه رسوایی و گناه به درگاهت، گریههای طولانی و پی در پی کنم تا جایی که پلکهای چشمانم روی هم قرار بگیرد و مانع دید من شود؛
۲-«وَ انْتَحَبْتُ حَتَّى يَنْقَطِعَ صَوْتِي»؛ و اگر در اثر ندبهها، زمزمهها، مناجاتها، نجواها و گفتگوی با تو چنان به شدت، ناله و فریاد سر دهم که حنجرهام پاره شود و دیگر صدایی از آن بیرون نیاید.
۳-«وَ قُمْتُ لَكَ حَتَّى تَتَنَشَّرَ قَدَمَايَ»؛ و چندان برای نماز و عبادت به پیشگاهت بایستم که پای من ورم کند؛ در حالات حضرت زهرا «سلام الله علیها» نیز نوشتهاند: آنقدر براى عبادت خدا برپا میایستاد که پاهایش ورم میکرد.
۴-«وَ رَكَعْتُ لَكَ حَتَّى يَنْخَلِعَ صُلْبِي»؛ و آنقدر در رکوع نماز خم شوم و برایت رکوع طولانی کنم تا استخوانهای پشتم بشکند.
۵-«وَ سَجَدْتُ لَكَ حَتَّى تَتَفَقَّأَ حَدَقَتَايَ»؛ و آنقدر برایت سجدههای طولانی کنم که در اثر فشار و سجده زیاد، چشمهایم از حدقه در آید؛
۶-«وَ أَكَلْتُ تُرَابَ الْأَرْضِ طُولَ عُمُرِي»؛ و اگر برای طلب مغفرت، خاک زمین را در طول عمرم بخورم. خوردن خاک حرام است؛ اما اگر چنین حالی برای انسان پیش آمد و از سر ناچاری سر به بیابان گذاشت و مدتی در آنجا ماند، مجبور میشود همانند بچههایی که خاک بازی میکنند و خاک میخورند، خوراکش را خاک قرار دهد.
۷- «وَ شَرِبْتُ مَاءَ الرَّمَادِ آخِرَ دَهْرِي»؛ و اگر تا پایان حیاتم به جای نوشیدن آب زلال، آب آلوده به خاکستر بنوشم و اینطور به نفس اماره و نفس گنهکار ریاضت دهم باز هم نمیتوانم انتظار بخشش یک سیئه را داشته باشم.
۸- «وَ ذَكَرْتُكَ فِي خِلَالِ ذَلِكَ حَتَّى يَكِلَّ لِسَانِي»؛ واقعاً چقدر معرفت میخواهد تا انسان بتواند چنین کلماتی را به درگاه خدا اظهار نماید. و اگر در اثنای این اوضاع و احوال برای طلب بخشش، چندان با تو گفتگو و مناجات نمایم که زبانم از کار بماند.
۹- «ثُمَّ لَمْ أَرْفَعْ طَرْفِي إِلَى آفَاقِ السَّمَاءِ اسْتِحْيَاءً مِنْكَ مَا اسْتَوْجَبْتُ بِذَلِكَ مَحْوَ سَيِّئَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ سَيِّئَاتِي»؛ بعد از انجام تمام این کارها نمیتوانم به آفاق آسمان نگاه کنم. چون شرم دارم که با وجود این همه ذلت، خواری، معصیت و گناه بخواهم با تو روبرو شوم. آیا انسان میتواند بعد انجام این کارها انتظار بخشش یک سیئه را از خداوند داشته باشد؟ آیا چنین حق و استحقاقی دارد؟
وی افزود: خداوند انسان را آفرید و او نباید از همان روز اول مرتکب گناه میشد. ولی فراموشی خداوند باعث انجام گناه شد. خدا میداند که در صحیفه اعمال هرکس چقدر گناه نوشته شده است. هرکس به حسب عمری که دارد متفاوت است. انشاء الله بعد از شنیدن این کلمات دیگر کسی مرتکب گناه نشود که بعداً نتواند به آسمان چشم بدوزد و مجبور شود چنین کلماتی را به درگاه الهی عرضه بدارد.
این استاد اخلاق و عرفان گفت: علت اینکه در قنوت نماز و هنگام دعا دست را به سمت آسمان بلند میکنیم به خاطر بودن خدا در آسمان نیست؛ بلکه به علت مقام علو خداوند است. و چون آسمان، علو دارد و بالای سر ماست لذا دستها را به سوی آسمان بلند میکنیم. از طرف دیگر آسمان محل نزول رزقهای بندگان، محل نزول باران و رحمت الهی است؛ لذا تمامی این موارد باعث میشود تا انسان هنگام دعا کردن دستهایش را به سمت آسمان بلند کند.
آیت الله کمیلی گفت: فصل دوم از مصباح دوم کتاب آداب الصلاة پیرامون موضوع استعاذه است. استعاذه از واجبات نماز نیست؛ اما مستحب است نمازگزار پیش از خواندن سوره حمد بگوید: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم».
وی گفت: حضرت امام با اشاره به آیات «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنّاسِ الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ الناسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَ الناس» و «شَیاطینَ الْاِنْسِ وَالْجِنّ»، شیاطین را به دو گروه تقسیمبندی مینماید. شیاطین فقط از نوع شیاطین جنّی و موجودات غیر مرئی نیست. بلکه شیاطین زیادی اعم از جن و انس وجود دارد. مثلاً وقتی یک نفر از اعضای خانواده هدایت میشود و وارد راه خدا میشود افراد دیگر بر سر راهش قرار میگیرند تا مانع ترقی و پیشرفتش شوند. اینها همان شیاطین انس هستند. لذا انسان باید خیلی ذکی، فتن و زیرک باشد و راهکارهایی را هم یاد بگیرد تا بتواند خود را از دست شیاطین نجات دهد. شیاطین انسی فراوانی در محیط پیرامون ما، وجود دارد. انسان با بسیاری از آنها مواجه میشود و با آنها نشست و برخاست دارد.
استاد اخلاق گفت: شیاطین جنّی نیز، همانند خون در رگها جریان دارند و به قلب نفوذ میکنند. انسان نیز متوجه وسوسه آنها میشود. علیالخصوص افرادی که گرفتار بیماری وسواس هستند. آنها به وجود شیطان در درونشان اذعان دارند. تنها راه علاج بیماری وسواس و وسوسه نیز ترک وسوسه است. چنین فردی باید تصمیم جدی بگیرد تا بتواند خود را از دست وسواس خلاص نماید. در تعقیبات نماز صبح، ده مرتبه ذکر «اعوذ بالله السمیع العلیم من همزات الشیاطین و اعوذ بالله ان یحضرون» وارد شده است. «یحضرون» به مفهوم حضور است. شیاطین انس در محیط پیرامون ما حضور دارند. شیاطین جنّی نیز گاهی وارد بدن انسان میشوند و تجسم پیدا میکنند.
وی افزود: افرادی گرفتار شیاطین جنّی هستند و حضور آنها را احساس میکنند. عدهای متوسل به علوم غریبه و کتب تسخیر جن میشوند و دیگر نمیتوانند از آنها خلاصی پیدا کنند. به هیچ عنوان نباید این کتابها را در منزل نگهداری کرد؛ بلکه باید آنها را در رودخانه، چاه آب یا زیر خاک مدفون نمود. چون در این کتابها مطالبی نوشته شده که باعث جذب جن میشود و بلای خانه میشوند. متأسفانه بعضی به این مطالب توجه ندارند. عدهای هم دچار تسخیر شیطان نشدهاند اما گرفتار وهم هستند.
این استاد عرفان تصریح کرد: وهم انسان را به جایی میرساند که مبدل به هیولا میشود. بعضی در هنگام مواجه با تاریکی، دچار تصورات و توهماتی میشوند. به نحوی که گاهی وهم برای آنها حقیقت پیدا میکند. لذا انسان باید خیلی حواسش را جمع کند و قوه خیالش را تطهیر کند تا چنین مسائلی برایش پیش نیاید.
استاد حوزه درباره ارکان استعاذه از فصل سوم این کتاب شریف گفت: حضرت امام برای استعاذه چهار رکن، تعریف نموده است. رکن اول در مستعیذ یا خود انسان است. رکن دوم در «مستعاذ منه» یا شیطان است. رکن سوم در «مستعاذ به» است. در اینجا «باء» استعانت وجود دارد؛ یعنی انسان میخواهد به وسیله خداوند به او پناه ببرد تا از شرّ کسی که مورد استعاذه قرار گرفته یعنی شیطان در امان بماند. رکن چهارم در «مستعاذله» یا مستعاذ لاجله است. غایت و هدف از استعاذه چیست؟ چرا باید به خدا پناه برد؟ تا از شرور شیاطین در امان بماند.
وی افزود: اگر شیاطین جنی و انسی در مسیر انسان قرار بگیرد دیگر نمیتواند در مراتب سیر و سلوک الی الله ترقی نماید. لذا ابتدا باید نفس را از رذایل و وساوس تزکیه و پاک نمود. و در مرحله بعد از طریق نفی خواطر تلاش نمود تا هیچ خاطره سویی در دل پیدا نشود و دل، مرکزی برای ذکر الهی شود و تمرکز و ملکهای از ذکر خدا در نفس ایجاد شود. این مراتب با یکدیگر متفاوت است و همگی لازمه سیر الی الله است.
استاد کمیلی با اشاره به کلام حضرت امام راحل گفت: «وَاِذا تَمَّ الْفَناءُ الْمُطْلَقُ، هَلَکَ الشَّیْطٰانُ وَتَمَّ الاِْسْتِعٰاذَة.»؛ اگر بنده خدا به فنای فی الله مطلق برسد و فانی فی الله شود، شیطان دیگر به او کاری ندارد. چون در آن مقام، شیطان هلاک میشود و استعاذه هم به اعلی درجهاش میرسد و کاملاً در حصن حصین الهی وارد میشود.
استاد حوزه گفت: دعایی از پیامبر گرامی اسلام در جلد سوم کافی شریف آمده که حضرت به جای عبارت «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» میفرماید: «اَعُوذُ بِکَ مِنْک»؛ انسان بهجایی میرسد که شیطان دیگر در نظرش نمیآید.
انسان فقط باید در آنجا خودش را از مکر الهی حفظ کند. در دعا نیز عبارات «لاتمکر بی»، «لاتخطئ لی» و «لاتستبدل بی غیری» آمده است. یعنی خدایا با من مکر و خدعه نکن. خدایا نکند یک وقت دیگری را جای من بگذاری. در دعای ماه مبارک رمضان نیز آمده: خدایا اگر نامم در دفتر اشقیاء ثبت شده از تو میخواهم نامم را پاک کنی و آن را در دفتر سعدا ثبت نمایی.
استاد اخلاق و عرفان گفت: ملجأ حقیقی انسان کیست و چه کسی او را به فتنهها، ابتلائات و امتحانات مبتلا میکند؟ آيا شیطان است؟ مگر حضرت موسی (ع) نفرمود: تمام قومش گوسالهپرست شدند. خداوند در قرآن میفرماید: «ان هی الا فتنتک»؛ گوسالهپرستی فتنه خدا بود. خداوند در آیه دیگری میفرماید: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ»؛ فتنه به مفهوم امتحان الهی است. انسان نمیتواند تضمین کند که برایش هیچ امتحانی نیست. در جایی که حضرت علی (ع)، انبیاء و اولیای الهی از خوف امتحانات و ابتلایات الهی آنطور گریه و ناله میکنند باید از خدا به خدا پناه برد. انسان یک چشم توحیدی میخواهد تا بتواند همه چیز را من الله، فی الله، بالله، الی الله و علی الله از خدا ببیند. هر کسی نمیتواند عبارت «اعوذ بک منک» را بگوید. این کلام را پیامبر (ص) میفرماید که خدایا از تو به تو پناه میبرم تا یک وقت کاری نکنی که در امتحانات و ابتلاهایت موفق نشوم.
وی افزود: امتحانات هم برای تقویت ماست. اگر دانشآموزی امتحان ندهد نمیتواند وارد کلاس بالاتر شود ولی باید مراقب باشد تا یک زمان مردود نشود.
آیت الله کمیلی در خاتمه ضمن قرائت فرازهایی از صلوات شعبانیه گفت: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الَّذِی کانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ (سَلَّمَ) یدْأَبُ فِی صِیامِهِ وَ قِیامِهِ فِی لَیالِیهِ وَ أَیامِهِ بُخُوعاً لَک فِی إِکرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ. اللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى الاِسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِیهِ وَ نَیلِ الشَّفَاعَةِ لَدَیهِ. پیغمبر گرامی اسلام (ص)، در ماه مبارک شعبان دو کار عمده انجام میداد. روزها را روزه میداشت و شبها به عبادت خدا مشغول بود. لذا از خدا میخواهیم به ما بر پیروى از سنتش یاری دهد و ما را به شفاعتش نایل گرداند.
نظر شما