خداوند فرمان به حیا را برای محدود ساختن مجرمان و بددلان جامعه وضع کرده است

خداوند فرمان به حیا را نه برای محدود ساختن زنان جامعه که برای محدود ساختن مجرمان و بددلان جامعه وضع کرده است. رعایت حیا در گفتار و حرکات و پوشش باید به گونه این باشد که بیماردلان را به طمع نمی‌اندازد.

به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان؛ حجت الاسلام والمسلمین هادی عجمی،‌ مدرس حوزه و دانشگاه، پژوهشگر فقه فرهنگ و عضو گروه فقه تربیتی موسسه اشراق و عرفان در یادداشتی اختصاصی به شبستان به موضوع شهادت افرادی که برای دفاع از زنی بی‌پناه در مقابل مردانی هوسران جانش را تقدیم خدایش کرد، پرداخته است.

 

متن کامل این یادداشت در ادامه آمده است:

 

در روزها  اخیر دوباره خبر شهادت عزیزی را شنیدیم که برای دفاع از زنی بی‌پناه در مقابل مردانی هوسران جانش را تقدیم خدایش کرد.

خبری که درونی زیبا دارد و از غیرت مرد مسلمان ایرانی  می‌گوید؛ اما برونی ناراحت کنند. ناراحت از اینکه چرا باید به اینجا برسیم که جان، سپر زنی شود؟

نه اینکه این مسئله غیر طبیعی باشد و پیشتر نیز تکرار نشده باشد؛ بلکه چرا باید اینگونه پرتکرار شود؛ آنهم در کشوری که جزیره ثبات و امنیت منطقه است؟

پرسش اصلی این است که عامل این اتفاق‌ها چیست و چرا به آن رسیدگی نمی‌شود؟

ابتدا به ذهن می‌رسد که قاتلان این شهادت باید به سزار اعملشان به سرعت برسند و رافتی در مورد آنها اعمال نشود که : وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (آیه 179 سوره بقره)

هرچند این نکته بسیار مهمی است؛ اما عاملی دیگر در این قضایا هست که از این معرکه قسر در رفته است.

خداوند فرمان به حیا را نه برای محدود ساختن زنان جامعه که برای محدود ساختن  مجرمان و بددلان جامعه وضع کرده است.

قرآن به زنان پیامبر دستور می‌دهد که

يَا نِسَاءَ النَّبِيِ‌ّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ‌ النِّسَاءِ إِنِ‌ اتَّقَيْتُنَّ فَلاَ تَخْضَعْنَ‌ بِالْقَوْلِ‌ فَيَطْمَعَ‌ الَّذِي‌ فِي‌ قَلْبِهِ‌ مَرَضٌ‌ وَ قُلْنَ‌ قَوْلاً مَعْرُوفاً؛ ای همسران پیامبر! شما همچون یکی از زنان معمولی نیستید اگر تقوا پیشه کنید؛ پس به گونه‌ای هوس‌انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید!

این حکمت بیان شده، کلی است و تنها در مورد زنان پیامبر نیست؛ بلکه با الغای خصوصیت تنها درباره سخن گفتن نیز نیست. رعایت حیا در گفتار و حرکات و پوشش باید به گونه این باشد که بیماردلان را به طمع نمی‌اندازد.

مهمترین فلسفه حجاب نیز این است. در مقابل این راهبرد، مدل غرب در امنیت بخشی به زنان است. کشوری مانند آمریکا تلاش کرده است که بیشترین قوانین را در حمایت از امنیت زنان داشته باشد؛ اما کمترین امنیت را برای زنانش براساس آمار خودشان رقم زده است؛ زیرا مسئله را از پایه اصلاح نکرده است. مسئله اصلی کم کردن طمع افراد مریض جامعه نسبت به زنان است. این مهم با قانون سخت حتی لزوما رخ نمی‌دهد؛ بلکه از آنجا که طمع یک امر دورنی است، باید مانع قلیان این درخواست از درون شد. اگر زن در پوشش و حجاب و رفتار و گفتار، حیا داشته باشد، از درون این قلیان و شهوت درونی مرد مقابلش در جامعه کمتر شعله‌ور می‌شود. آمارهای اوضاع امنیت زنان در جوامع اسلامی و غربی و مقایسه آنها بهترین دلیل این راهبرد مهم الهی است. راهبردی که میان متدینان از دیگر ادیان نیز مورد پذیرش است؛ اما سلاطین اقتصاد و رسانه عالم به مخالفت با آن می‌پردازند.

در مورد اتفاق‌های اخیر باید دختران بدانند اگر هزاران شهید در راه نجات آنان از مردان بیمار دل جامعه دهیم، به اندازه حیای آنها در برخورد با مردان جامعه مؤثر نیست!

درنتیجه در اتفاق‌های اخیر یکی از مجرمان مهم بی‌حیایی در پوشش و رفتار و کلام دختران است. مجرمی که از دست قضاوت قسر در رفته است.

 

حاشیه فقهی

قاعده تسبیب کاربرد وسیعی در ابواب مختلف فقهی داشته‌ است.

فقها «تسبیب» را در ابواب گوناگون فقه به كار برده­اند كه مهم‌ترین آنها ابواب ضمان، دیات، كفارات، قضا و قصاص است. در فقه، «تسبیب» فعلی است که سبب تلف چیزی شود و در عین حال، از علت تلف جدا باشد.[1] اما کاربرد واژه «تسبیب» در فقه، منحصر به اتلاف نبوده و در موارد دیگری از جمله نبش قبر،[2] پرداخت سهم امام،[3] وضو،[4] تیمم،[5] زکات،[6] روزه (رساندن غبار به حلق)[7] و... نیز به کار رفته است. با توجه به موارد کاربرد تسبیب در ابواب مختلف فقهی، می‌توان گفت، این واژه در فقه به همان معنای لغوی به کار رفته است؛ یعنی به هر فعلی كه به‌صورت غیرمباشری در انجام فعل شخص دیگری مدخلیتی داشته باشد، «تسبیب» اطلاق می­شود.

درنتیجه، در اصطلاح فقهی می‌توان تسبیب را به این صورت تعریف کرد: «هر نوع دخالت یک شخص در انجام یا ترك فعلی از جانب شخص دیگر، تسبیب نامیده می‌شود».

به مقتضای ادله، همه موراد تسبیب حرام نیست. اما در عناوین مؤکّدی که می­دانیم شارع به تحقق آنها راضی نیست، گرچه انجام آن با تسبیب دیگران باشد؛ مانند عناوین مربوط به دماء و نفوس، تسبیب به قطع حرام است. خانمی که با سهل انگاری خود با آنکه می‌داند حکم حجاب چیست، اما حدود الهی را رعایت نکند و سبب شود چنین اتفاقاتی در جامعه رقم بخورد و حتی فردی کشته شود، در جرم این اتفاق برپایه قاعده تسبیب دخیل است. هرچند در دادگاه‌های دنیا به این جرم پرداخته نشود!

پی نوشت ها:                                                                                

[1]. برای نمونه می‌توان به تعاریف ذیل اشاره کرد که همه مضمون واحدی دارند: «التسبیب و هو فعل ملزوم العلّة» (علامه حلّی، ارشاد الأذهان، ج1، ص444)؛ «و هو ما لایحصل التلف إلّا معه بغیره كوضع الحجر فی الطریق أو ملك غیره فتلف العابر» (همان، ج2، ص226)؛ «التسبیب‌ و هو كلّ ما یحصل التلف عنده بعلّة غیره، إلّا أنّه لولاه لما حصل من العلة تأثیر كالحفر مع التردّی» (علامه حلّی، قواعدالأحكام، ج3، ص651)؛ «التسبیب و ضابطه ما لولاه لما حصل التلف، لكن علّته غیر السبب» (فاضل آبی، كشف‌الرموز، ج2، ص646)؛ «التسبیب عبارة عن كل فعل صار سبباً لوقوع التلف بحیث لو لم‌یكن لم‌یتحقق التلف و لكنه لم‌یكن علة تامة و لا جزءً أخیراً من العلة التامة‌ و علیه فهو الذی لایلزم من وجوده الوجود و لكن یلزم من عدمه العدم» (محمد فاضل لنكرانی، القواعد الفقهیه، ص51-52).

[2]. «نعم لو نبش قبر المیت من لا تكلیف له بعد مدّة مدیدة، لم‌یكن إشكال فی جواز النقل و لكن التسبیب فی ذلك أیضاً لایخلو عن إشكال. و اللّه العالم» (میرزا محمدحسن آشتیانی، کتاب الزکاة، ج2، ص725).

[3]. «و لیست هى محض الدّین الّذی یسقط بفعل المتبرّع بل هى مع تعلّقها بالذّمة عبادات لاتوجد الا باحد الوجهین امّا المباشرة او التّسبیب و لو بالاذن السّابق» (میرزا حبیب‌اللّه رشتی، کتاب الإجارة، ص159).

[4]. «و الحاصل: أنّ المتبادر من طلب فعل من شخص وجوب إیجاده بنفسه و جواز التخطّی عن هذا الظاهر یحتاج إلى دلیل و هو فی التوصّلیات موجود و فی التعبّدیات یدور مدار الأدلّة الخاصّة و لیس فیها دلیل عامّ یقتضیه على الإطلاق؛ فالأصل فیها عدم جواز التسبیب» (آقارضا همدانی، مصباح‌الفقیه، ج3، ص98).

[5]. «و لایستفاد من الأخبار المتقدّمة أیضا إلّا التسبیب و الإعانة فی صدور التیمّم من العاجز و إیجاده على وجه یقوم الفعل به بأن‌یصیر متیمّماً» (همان، ج6، ص249).

[6]. «هذا، مضافاً إلى ما قد یقال بأنّ الزكاة من العبادات المتوقّف سقوط التكلیف بها على مباشرة المكلّف و لو بالاستنابة أو التسبیب» (همان، ج13، ص85).

[7]. نعم، لایبعد أن‌یقال إنّه لو كان المقصود بإثارة الغبار التسبیب إلى إدخال الأجزاء التی یثأر منها الغبار من طحین أو تراب و نحوه إلى الجوف، فهو ملحق عرفاً بالأكل و البلع و نحوه..». (همان، ج14، ص398).

کد خبر 1264128

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha