زیارت «امام رئوف»و «دار قالی»؛ بزرگترین ‌آرزوی دارنده رتبه دوم المپیاد فرش کشور

خراسان جنوبی استانی نخبه پرور است و وجود پدران علم، اندیشمندان ونخبگان در این خطه کویری دلیلی بر این ادعا است. امسال هم یکی از دختران این سرزمین درحالی در المپیاد فرش حائز رتبه دوم کشوری شد که آرزویش رفتن به زیارت امام رئوف و داشتن یک دار قالی است.

خبرگزاری شبستان-خراسان جنوبی؛ فاطمه رحیم زاده- خراسان جنوبی استانی نخبه پرور است و وجود پدران علم همچون دکتر کاظم معتمدنژاد، پرفسور محمد حسن گنجی، دکتر غلامحسین شکوهی، دکتر مهدی بلالی مود و دیگر اندیشمندان و نخبگان در این خطه کویری دلیلی بر این ادعا است. در این خطه کویری هر ساله شاهد کسب رتبه های استانی و کشوری در رشته های مختلف علمی، هنری و... هستیم و مناسبت های مختلف مانند سالروز تولد این نخبگان در استان بهانه ای می شود تا بار دیگر یادی از نخبگان علمی، فرهنگی و... کرد.

 

در سال ۱۳۸۵ شورای عالی انقلاب فرهنگی، بر اساس پیشنهاد فرهنگسرای دختران، روز تولد حضرت فاطمه معصومه (س) را به عنوان «روز ملی دختران» تصویب و اعلام کرد و فرهنگسرای دختران به عنوان دبیرخانه دائمی روز ملی دختران انتخاب شد و به این ترتیب هر سال در روز دختر برنامه‌های متنوع فرهنگی با هدف تکریم دختران در ایران برگزار می‌شود. روز دختر در ایران بهانه‌ای برای گرامیداشت مقام دختر و آشنایی آنان با نحوه صحیح زندگی با بهره‌گیری از فرهنگ ایرانی و اسلامی است.

 

31 اردیبهشت ماه سالروز تولد حضرت فاطمه معصومه(س) بهانه ای شد تا گپ و گفتی دوستانه با یکی از دختران موفق این استان که امسال موفق به کسب رتبه دوم کشور در المپیاد فرش شد، داشته باشیم.

 

فائزه سعادت فرد متولد سال 1382، دختری موفق که با وجود داشتن معدل بالای 19 در طول تحصیل به علت علاقه وافر به هنر، رشته فرش را برای ادامه تحصیل انتخاب می کند و در هنرستان کار و دانش کوثر مشغول تحصیل می شود.

 

او که چهار خواهر و برادر دارد، در سن سه سالگی پشتوانه و تکیه گاه مطمئنی مانند پدر را از دست می دهد و مادر با سختی و زحمت فراوان، فرزندانش را به دندان گرفته و حامی محکمی برای آنها می شود.

 

 

سعادت فرد در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری شبستان از خراسان جنوبی می گوید: عصر یک روز تابستانی و در سن سه سالگی پدرم را که از بیماری قند خون رنج می برد برای همیشه از دست دادم و مادر با وجود مشکلات فراوان من و چهار خواهر و برادر را به دندان گرفت و بدون هیچ کمکی از سوی خانواده پدری و مادری، با کار کردن در منازل دیگران، قالی بافی، پاک کردن زرشک، زعفران و... با وقف جسم، روح و روان و جوانی اش جای خالی پدر را برایمان پر کرد.

 

به این قسمت از صحبت‌ها و بیان خاطراتش که می رسد آه جانسوزی می کشد و با بغضی در گلو می گوید: مادرم تنها 47 سال دارد اما چهره او به علت سختی و جبر زمانه از او زنی 70 ساله ساخته است و این بیشتر از هرچیزی باعث ناراحتی و نگرانی ام شده است.

 

او که بین خواهر و بردارانش تنها فردی است که به تحصیل ادامه داده است، می افزاید: مشکلات زندگی و عدم تمایل خواهر و برادران باعث شد همگی ترک تحصیل کرده و به کمک مادر بروند تا بلکه گوشه ای از زندگی را بگیرند و در حال حاضر یک برادر و دو خواهرم ازدواج کرده و من به اتفاق مادر و برادری که دو سال از من بزرگتر است در منزلی استیجاری با یک اتاق در بیرجند زندگی می کنیم.

 

از خاطرات کودکی اش که می پرسیم، بغض گلویش را فرو داده و می گوید: من در بیرجند متولد شده و در مدارس تکتم، عاطفه، 7 تیر و کاردانش کوثر تحصیل کردم و با توجه به اوضاع اقتصادی و نبود پشتوانه پدر، در طول تحصیل قادر به تهیه و تأمین حتی لباس فرم مدارس هم نبودم و در همه سال‌های تحصیل با کمک مدرسه، از لباس فرم دانش آموزان سال های گذشته استفاده می کردم.

 

کسب رتبه دوم کشوری

بغض امانش نمی دهد و صدای هق هقش بلند می شود. پس از اندکی تأمل، خرید لباس و کفش نو در نوروز، رفتن سفر معنوی به مشهد مقدس به همراه مادر،‌ داشتن شغل مناسب برای کمک به خانواده را از دیگر آرزوهایش برشمرده و می گوید: سال گذشته برای شرکت در المپیاد به تهران و اردوگاه امام خمینی(ره) و امسال هم به مشهد و مجتمع آموزشی امام رضا (ع) رفتیم.

 

او سال گذشته پس از شرکت در المپیاد فرش کشور رتبه چهارم و امسال رتبه اول استان و دوم کشوری را کسب کرده است.

 

شرکت در المپیاد فرش

سعادت فرد سال گذشته به مدت یک هفته در تهران و اردوگاه امام خمینی(ره) و امسال هم به مدت چهار روز به مشهد و مجتمع آموزشی امام رضا (ع) برای شرکت در المپیاد فرش رفته است، می گوید: در ایامی که در تهران و مشهد بودیم فقط درگیر المپیاد و دادن امتحان به صورت تئوری و عملی بودیم و شرکت کنندگان المپیاد در طول مدت اقامت را حتی به مرقد امام خمینی(ره) هم نبردند.

 

او ادامه می دهد: امسال هم در المپیاد مشهد با اصرار فراوان نیمه های شب به مدت خیلی کم شرکت کنندگان را به مرقد امام رضا (ع) بردند و وقتی در حرم بودم از آقا امام رضا (ع) خواستم شرایطی فراهم شود تا به همراه مادر و برادرم به پابوس امام رضا (ع) بیایم.

 

وی از مهمترین مشکلات به نبود سرپناهی امن برای خانواده اشاره می کند و می گوید: در طول 19 سال زندگی هر ساله به تناسب و میزان درآمد مجبور به جابه جایی منزل بودیم و در تمام این سال ها آرزوی داشتن منزلی با امکانات بهتر بودم چرا که به یاد ندارم در طول این سال‌ها در منزل اجاره شده، حمام و سرویس بهداشتی داخل ساختمان باشد و این هم به آرزویی برایم تبدیل شده است.

 

او یادآور می شود: در حال حاضر برای منزلی قدیمی ساز با یک اتاق و هال 2 میلیون تومان اجاره می دهیم و به همین علت مادر ابتدا دستمزدهای خود را برای پرداخت کرایه خانه سرجمع کرده و اگر مقداری باقی ماند به فکر خورد و خوراک می شود.

 

 

آرزوهای کوچک

آروزهایی کوچک که برای عده ای متمول پیش پا افتاده ترین آرزوها است، برای او جزو دست نیافته ترین آرزوها است. او مانند دیگر دوستانش به دنبال منازل لاکچری، اتومبیل مدل بالا و سفرهای خارجی نیست و همین نداشته هایش به آرزوهایی دست نیافتنی تبدیل شده است.

 

او ادامه می دهد: بعد از طی کردن دوره ابتدایی و راهنمایی با توجه به علاقمندی به رشته هنر، رشته فرش را برای ادامه تحصیل انتخاب کردم و در طول چند سال هنرستان از داشتن دار قالی به عنوان ضروری ترین لوازم مورد نیاز این رشته محروم بودم و با توجه به مشکلات خانواده هیچوقت مادرم را برای خرید دارقالی اجبار نکردم.

 

وی با بیان اینکه در طول تحصیل در هنرستان به علت نداشتن نخ، رنگ و... نتوانستم تابلو فرش یا گلیم حتی با متراژ 10 در 10 هم به عنوان یادگاری برای خودم ببافم، ضمن قدردانی از مسئولان هنرستان می افزاید: در طول چند سال گذشته مدرسه دارقالی، نخ و رنگ را برای یادگیری و ادامه کار در اختیار من قرار داد و من در طول این چند سال تعدادی تابلو فرش و گلیم برای مدرسه بدون دریافت دستمزد بافتم و از دست اندرکاران مدرسه بابت در اختیار قرار دادن این ملزومات تشکر می کنم چرا که وقتی دار قالی به صورت امانی در اختیارم بود توانستم در منزل هم تعداد محدودی تابلو فرش برای افراد بافته (ملزومات مانند نخ و رنگ توسط فرد تهیه و در پایان دستمزد اندکی دریافت می کردم) و تا حدودی کمک حال خانواده باشم.

 

از خاطرات کودکی اش با پدر که می پرسیم، می گوید: از پدر هیچ خاطره ای به یاد ندارم و فقط از مادر و دوست و آشناها می شنوم که پدر با اینکه دستش تنگ بود اما دل بزرگی داشت و از اندک دستمزد چوپانی اش به دیگران کمک می کرد.

 

چراهای بی جواب

در ذهنش چراهای فراوانی وجود دارد به خصوص در روز پدر، چرا من، چرا پدر ما و چراهای زیادی که او را رنج می دهد تا چایی که می گوید: همیشه با خدا درد دل می کنم که اگر پدر زنده بود من هم مانند دیگر هم سن و سال‌های خود علاوه بر سرپناه، از خورد و خوراک مناسب برخوردار می بودم.

 

او با بیان اینکه آخرین باری که مادر برای منزل گوشت گوسفند تهیه کرده باشد را به یاد ندارم، ادامه می دهد: در طول این سال‌ها برای مادر اول کنار گذاشتن اجاره منزل نسبت به خرید ملزومات مورد نیاز خانواده اولویت بود و به طور معمول هر چند ماهی یکبار قادر به تهیه یک مرغ برای منزل می شد.

 

این دختر موفق که از هیچ کمکی به مادر فروگذار نبوده است، می گوید: در فصول مختلف سال همراه مادر در پاک کردن زعفران، زرشک، مغز کردن گردو و بادام و...کمک می کنم تا مرهمی بر زخم ها و دردهای مادر بوده و بتوانم تنها کمی از زحماتش را جبران کنم.

 

او گریزی به درد کمر، دست، پا و معده مادر می زند و می گوید: با توجه به شرایط اقتصادی و نبود هزینه کافی برای رفتن به پزشک متخصص، مادر به اصرار من هرزگاهی به پزشک عمومی مراجعه می کند که افاقه ندارد و اصرار برای رفتن او به پزشک متخصص و دادن آزمایش بی نتیجه می ماند و تنها کاری که از دست من بر می آید ماساژ دادن دست و پای مادر با کمک وازلین و کرم در هر شب است تا شاید اندکی از درد و آلام مادر کاهش پیدا کند.

 

او مطالعه زیاد و دادن پاسخی به زحمات بی دریع و خالصانه مادر با تلاش شبانه روزی، رسیدن به مدارج عالی برای زیر پوشش قرار دادن خانواده و... را از رازهای موفقیتش برشمرده و می گوید: سال گذشته در المپیاد رتبه 4 و امسال رتبه دوم را کسب کردم و امسال از سوی تهران 10 میلیون تومان و از استان هم 6 میلیون تومان هدیه دریافت کردم که همه را تمام و کمال در اختیار مادر قرا داده تا زخمی از زخم های زندگی را التیام بخشد.

 

وقتی از او می پرسیم چرا از هدیه اش برای خود دارقالی تهیه نکرد، می گوید: مادر و امور خانه واجب تر است، خدای من هم بزرگ است.

 

او ادامه می دهد: سال گذشته در تهران به شرکت کنندگان گفته شد کار افراد حائز رتبه از آنها دریافت و در فروش بافته ها به آنها کمک می شود اما این قول در حد صحبت باقی ماند.

 

او که در کنکور هنر شرکت کرده است، این روزها درگیر خواندن درس برای شرکت در کنکور بوده و امیدوار است با قبول شدن در رشته دلخواه بتواند مدارج عالی را طی کرده و کمک حال خانواده باشد. 

 

 

 

کد خبر 1267768

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha