شریعتی به دنبال عبور از دوگانه سنت و مدرنیته بود

میری، با اشاره به رویکرد دکتر «علی شریعتی» ذیل موضوعات و مباحثی که به آنها در نوشته‌هایش توجه می‌کرد، گفت: او به دنبال عبور از دوگانه سنت و مدرنیته بود.

«سید جواد میری» در گفت وگویی با خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان به مناسبت 29 خرداد؛ سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی به اندیشه و دیدگاه این متفکر نسبت به مفهوم استعمارزدایی اشاره کرد، افزود: اساسا امروز مکاتب گوناگونی در جهان وجود دارند که به بحث استعمارزدایی می‌پردازند که از جمله آنها می‌توان به مکتب آمریکای لاتین، هند و آفریقا اشاره داشت؛ با این وجود کمتر در مورد مکتب استعمارزدایی در ایران و نظریه‌پردازان این بحث صحبت شده است، حتی در ساحت علوم انسانی جهانی نیز وقتی در باب مکاتب و سنت‌های استعمارزدایی گفت وگو می شود کمتر به ایران توجه می شود در حالی که شریعتی از جمله افرادی بود که در نوشته‌های خود به این موضوع توجه داشت.

 

عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: با این مقدمه به این مساله می پردازیم که شریعتی نَه به عنوان یک فعال سیاسی، بلکه از نگاه یک محقق چگونه ذیل مکتب استعمارزدایی قرار می گیرد؛ وضع استعماری یک پوزیشن یا منظر نظری است که امروزه به عنوان یکی از کلان نظریه‌ها در حوزه نظریه‌های جامعه‌شناسی در دانشگاه‌های مختلف جهان در باب آن صحبت می‌شود.

 

وی افزود: البته در این مجال باید به این مساله اشاره کنم که موضوع بحث ما درباره دکتر شریعتی معطوف به مباحثی نظیر بررسی رویکرد بنیان‌گذاران مبارزه با استعمار نیست چراکه این جنبه از بحث تاریخی قلمداد می‌شود؛ ما در این بحث درصدد هستیم به مفهومی که یکی از نظریه‌پردازان آمریکای لاتین به نام  «آنیبال کیخانو» مطرح کرده توجه کنیم تا از این منظر به بررسی نگاه شریعتی بپردازیم.

 

این پژوهشگر با بیان اینکه «آنیبال کیخانو» مفهوم کلیدی در باب وضع استعماری قدرت دارد، تصریح کرد: البته بحث‌هایی که در رابطه با نظریه‌های استعمارزدایی می‌شود به نوعی ذیل این مفهوم به شمار می‌آید و امروزه در بسیاری از گفتمان‌های نظری و تئوریک مورد توجه است، اما جالب است که به این نکته توجه کنیم که در ایران و در حوزه نظریه‌های اجتماعی و جامعه‌شناسی تقریبا اثری از این دست مباحث نیست.

 

میری افزود: گویی بحث‌های این حوزه یا آنچه که در این عرصه است هیچ ربطی به ایران ندارد و این مساله را به این شکل توجیه می‌کنند که ایران هائیتی یا آمریکای لاتین نیست یا ایران هرگز استعمار نشده بود در نتیجه بحث‌هایی که «ادوارد سعید» یا نظریه‌پردازان دیگر در بحث استعمار زدایی می‌کنند ارتباطی به ایران ندارد! این در حالی است که اگر به تاریخ معاصر ایران که از زمان قاجار شروع می شود نگاه کنیم بخش‌های مهمی از سرزمین ایران نه فقط جدا شده که حتی تحت استعمار انگلستان و روسیه قرار گرفته و امروز اثرات آن ساختار و وضع استعماری را در منطقه خودمان شاهد هستیم.

 

وی ادامه داد: نکته دیگر اینکه وقتی موضوع استعمارزدایی مطرح می‌شود بحث فقط از این باب نیست که مثلا کشوری مستقیما یا غیر مستقیم تحت تاثیر یا قیومیت و استیلای قدرت‌های استعماری باشد بلکه بحث وضع استعماری است و این وضع حداقل در هشت محور شاخصه‌هایی دارد و شریعتی به عنوان متفکری که تقریبا از سال 1340 کار خود را آغاز کرده و سال 1356 از دنیا می رود به نوعی در 36 جلد از آثارش از منظر مکتب استعمارزدایی به این مباحث پرداخته است.


میری اظهار کرد: در این مجال به هشت محوری که از آن یاد کردم اشاره خواهم داشت تا در ادامه به دیدگاه شریعتی در این مورد بپردازیم، نخستین محور همان مبحث «استعمار» است، سوال این است: وقتی که می گوییم نظریه‌پردازان در باب استعمار صحبت می کنند چه منظوری دارند؟ این مفهوم به مواریث مستمر استعمار اشاره دارد که همچنان ساختارها و روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را شکل می‌دهد؛ اما دومین مفهومی که نظریه پردازان این عرصه از آن استفاده می کنند مفهوم «معرفت‌کُشی» است که می توانیم از آن به عنوان از بین بردن نظام‌های معرفتی غیر غربی یاد کنیم. این مفهوم در دستور زبان نظریه‌پردازان استعمارزدایی به تخریب نظام های دانش غیر غربی و راه‌های شناخت و معرفت در دوران استعمار و امپریالیسم اشاره دارد.

 

وی ادامه داد: اما سومین مفهوم «تفکر مرزی» نام دارد که به شیوه‌ای از تفکر اشاره می کند که مخالفت‌ها و سلسله مراتب دوتایی یا دوگانه را که از لحاظ تاریخی بر اندیشه غربی یا نگاه متافیزیک تسلط داشته به چالش می کشاند؛ چهارمین مفهومی که نظریه‌پردازان استعمارزدایی معرفی می کنند مفهوم فرامدرنیته است، این مفهوم به نظم نوین جهانی اشاره دارد که به فراتر از مدرنیته و پست مدرنیته اشاره می کند و به تنوع فرهنگ ها وشیوه های شناخت آنها اذعان دارد.

 

میری گفت: پنجمین مفهومی که نظریه‌پردازان استعمارزدایی معرفی می‌کنند «کثرت گرایی» است که این مفهوم به این ایده اشاره دارد که راه های متنوعی برای بودن و دانستن وجود دارد که باید آنها را بشناسیم و ارزش گذاری کنیم و صرفا دستگاه شناخت معرفتی متافیزیکال غربی را نباید عیار فهم و شناخت دانست. ششمین مفهوم «تفاوت استعماری» نام دارد که به طرقی اشاره به این مساله می کند که استعمار باعث ایجاد و تداوم اختلاف بین استعمارگران و استعمارشدگان شده است، همچنین به این مساله اشاره دارد که چگونه این تفاوت‌ها همچنان و کماکان روابط اجتماعی را شکل می دهند.

 

این پژوهشگر تصریح کرد: هفتمین مفهوم به رویکردی فمینیستی اشاره دارد که تجارب و دیدگاه زنان رنگین‌پوست را مورد توجه قرار داده و مفروضات اروپامحوری و آمریکامحوری که بر اندیشه‌های فمینیستی جریان اصلی تسلط داشته باشد به چالش می کشاند؛ هشتمین و محوری ترین مفهوم ذیل بحث استعمارزدایی «استعمار جهانی» است که به شیوه هایی اشاره دارد که امپریالیسم و استعماراز طریق آن نظام جهانی قدرت را ایجاد کردند و از این طریق نابرابری های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و آموزشی را تداوم دادند.

 

میری گفت: وقتی این هشت محور را بررسی کنیم و بعد دستگاه مفهومی و مجموعه آثار شریعتی را بر اساس این مفاهیم محک بزنیم می‌بینیم که شریعتی در باب استعمار و میراثی که بر جای گذاشته است در قالب ساختارهای ذهنی بحث کرده است. برای مثال وقتی در باب مفهوم «معرفت‌کُشی» اندیشه شریعتی را بررسی کنیم او با اینکه سنت غربی را مورد مطالعه قرار داده است اما در عین حال تلاش می کند که نظام بدیل یا نظام فکری بدیلی را مطرح کند، برای مثال در کتاب «تاریخ و شناخت ادیان» از نظام‌های معرفتی دیگری صحبت می‌کند که به موازات نظام های معرفتی اروپامحورانه و آمریکامحورانه می‌توانند در باب فهم ما از زیست جهان انسان و فهم انسان از خود به مثابه موجودی که قدرت و توانایی اندیشیدن و تامل کردن در باب آثار وجود را دارد یاری کند.

 

وی ادامه داد: همچنین مفهوم دیگری که در باب استعمارزدایی اشاره کردیم «تفکر مرزی» است، در اینجا می بینیم که شریعتی آن رابطه سابجکت- آبجکت یا رابطه دوگانه ای که در ساختار عقل دکارتی و فلسفه دکارتی بر روی ذهن و زبان انسان جدید تاثیر گذاشته را مورد پرسش قرار داده و چشم انداز بدیلی را مطرح می‌کند.

 

میری تصریح کرد: موضوع دیگر بحث فرامدرنیته است یعنی شریعتی به جای آنکه بگوید ما باید سنت را مثل «سید حسین نصر» معیار قرار دهیم یا بیاییم به تجدد مثل «ملافتحعلی آخوندزاده» نگاه کنیم، نگرش دیگری را مطرح می کند در واقع او بین این دوگانه‌ها نمی ایستد، او در کتاب «انسان بی‌خود» اشاره می‌کند که به جای اینکه دین را مدرنیته کنیم، چگونه فراسوی این دوگانه‌ها حرکت کنیم.

 

عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: بحث دیگر شریعتی کثرت‌گرایی است که اشاره به این دارد که ما می توانیم راه‌های متنوعی را برای بودن و دانستن داشته باشیم؛ در واقع او مفهوم کثرت‌گرایی که بعدها توسط متفکران و تئوریسین‌های مکتب‌های گوناگون مطرح شد را مورد بحث قرار می‌دهد، به عبارت دیگر قبل از اینکه این مباحث مطرح شود شریعتی در باب کثرت گرایی سخن گفته است.

 

وی ادامه داد: مفهوم دیگری که به آن اشاره کردیم همان «تفاوت استعماری» بود که شریعتی به نوعی در آثار خود به این مفهوم اشاره دارد و می گوید استعمار فقط بحث تاریخی در گذشته نیست یا بحثی که فقط در هندوستان یا آفریقا اتفاق افتاده باشد، بلکه استعمار ساختارهایی ایجاد کرده که در اکنونِ نظم جهانی در حال بازسازی خود هستند و ما نیز کماکان ذیل آن مناسبات واقع شده ایم.

 

میری با اشاره به بحث فمینیسم استعمارزدایی شده افزود: شریعتی در کتاب «فاطمه، فاطمه است» دو الگو را مطرح می کند، نخست الگویی که می خواهد زن سنتی را احیا کند و دومین مورد الگویی که می خواهد زن متجدد را معرفی کند، شریعتی اما نه زن متجدد را معیار قرار می دهد و نه زن سنتی را بلکه تلاش می کند در فراسوی خوانش های سنتی و نگاه تجددگرایان حرکت کرده و تلفیقی میان نگاه مدرن و سنتی ایجاد کند.

 

وی گفت: مفهوم آخر نیز استعمار جهانی است که قدرت نابرابری را در ساختارو بافتار اجتماعی اجتماعی، سیاسی و آموزشی در سطح کلان جهانی ایجاد کردند که هرکدام از آنها صرفا با جنبش هایی که در دهه‌های 50 و 60 میلادی علیه قدرت های استعماری به وقوع پیوستند از بین نرفتند، این بدان معناست که مثلا اگر انگلیسی ها از شبه قاره رفتند یا فرانسوی ها از الجزایر رفتند به این معنا نیست که دیگر کار تمام است، بلکه بحث این است که آنها ساختارهایی را شکل دادند که این ساختارها کماکان وجود دارند.

 

میری ادامه داد: شریعتی به این مفهوم هم اشاره دارد و آثار او را از این نظر نیز می توان بررسی کرد که از همه مهمتر همان مفهومی است که «آنیبال کیخانو» مطرح می کند و از آن به «وضع استعماری قدرت» یاد می کند، ما امروز می‌توانیم این مفهوم را در مجموعه آثار و اندیشه هایی شریعتی بازخوانی کنیم البته که اگر بخواهیم مکتب انتقادی یا مکتب نظریه‌های استعمارزدایی را در ایران بازخوانی کنیم صرفا به آثار شریعتی محدود نمی شود و در دامنه وسیع‌تری می توانیم از دوران اواخر قاجار، پهلوی و حتی دوره کنونی نویسندگانی را بیابیم که در این مورد نظریاتی داشتند، افرادی نظیر سید جلال آل احمد، سیمین دانشور، رضا براهنی که در زیرمجموعه این نگاه علاوه بر شریعتی مباحثی را مطرح کردند.
 

کد خبر 1273543

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha