به گزارش خبرگزاری شبستان از استان یزد، سال هائی که از طرف رضاخان، ممنوعیت روضه خوانی اعلام شده بود با وجود تمام سخت گیری های ماموران امنیتی باز هم در یزد مجلس روضه خوانی برگزار می شد و هیچگاه چراغ مجلس امام حسین(ع) در این شهر خاموش نشد.
این مجالس مخفیانه و محرمانه در منزل های مسکونی و با شرکت پرشور همسایگان در زیر زمین برگزار می شد، در این مجالس درب ها را می بستند و پرده ها را می کشیدند که صدائی بیرون نرود، با حتیاط رفت وآمد می شد و اگر می خواستند عزاداری کنند بعد از روضه خوانی عزاداری خیلی آرام ومختصری را انجام می دادند.
محمد علی کریمی در کتاب'در سماع سروها' که پائیز سال جاری به چاپ رسیده، آورده است: در فاصله سال های 1317 تا 1320 که روضه خوانی به دستور رضا شاه ممنوع وماموران شهربانی برای جلوگیری از برگزاری مجلس روضه به نقاط مختلف شهر اعزام شده بودند مامور وظیفه شناسی چراغ مجلس روضه خوانی حاج علی اکبر ریسمانیان را هم چنان روشن نگه داشته بود.
مرحوم حسن ابرکوهی، پاسبانی بود که از طرف شهربانی مامور زیر نظر گرفتن وجلوگیری از برگزاری مجلس روضه خوانی حاج علی اکبر ریسمانیان شده بود، مجلس روضه خوانی حاج علی اکبر که هنور نیز ادامه دارد و ده اول محرم با طلوع آفتاب آغاز می شود درآن زمان نیز مورد استقبال عموم بود و مردم یکی یکی به صورتی محرمانه ومخفی به منزل ایشان می رفتند تا در روضه شرکت کنند.
مرحوم حسن ابرکوهی بیش از آنکه به وظیفه شغلی اش عمل کند به وظایف دینی و مذهبی خود پایبند بود و بعد از نماز صبح در مجلس روضه حاضر و پشت در ورودی مجلس کلاه پاسبانی را کنار می گذاشت وعبائی روی شانه می انداخت و وارد مجلس می شد.
وی با دیدگانی پر از اشک روی پله اول منبر می نشست و ذکر و یاد امام حسین(ع) را با گریه آغاز می کرد، ذکر امام حسین آن هم از نفس شخصی که مامور منع سخنرانی شده بود، برای مردم شنیدنی بود و بسیار اشک از دیده ها سرازیر می شد و انقلابی در مردم ایجاد می کرد.
حسن ابرکوهی روضه اش را می خواند ودوباره کلاه پاسبانی را روی سر می گذاشت وبیرون مجلس قدم می زد واگر رهگذری می دید به روضه دعوت می کرد ومی گفت: از من نترسید تا من مامور این روضه هستم به راحتی رفت وآمد کنید.
همچنین نقل است که قرق عزاداری ها در یزد شکسته شد و عزاداری پس از تبعید رضاخان در سال 1320 در یزد آغاز و به سایر شهرهای ایران گسترش یافت.
پس از تبعید رضاخان مرحوم حاج محمد اولیاء برای عزاداری با علم هیات کوی تل وجمعی از عزاداران به خیابان آمدند عزاداران با نوحه خوانی وسینه زنی حرکت می کردند و هر لحظه مردم به آنان ملحق می شدند وبعد از لحظاتی جمعیتی از مردم عزادار به میدان میرچخماق که در آن زمان مرکز شهر بود رسیدند هیات های دیگری نظیر کوچه میرقطب و بعثت نیز در روزهای بعد به عزاداری پرداختند وعلم ها را از حسینیه ها بیرون آوردند.
خبر عزاداری یزدی ها به وسیله مسافران به دیگر شهرها رسید و آنان نیز عزاداری را از سر گرفتند.
پایان پیام/
نظر شما