به گزارش خبرنگار شبستان، شب گذشته نشست فیلم سینمایی «ضدگلوله» با حضور عوامل آن و اجرای محمدرضا لطفی در فرهنگسرای فردوس برگزار شد.
در ابتدای این نشست «رضا رخشان»تهیه کننده این فیلم در مورد چگونگی شکلگیری ایده اولیه آن گفت: اسکلت این فیلم بر اساس یک واقعه حقیقی شکل گرفته است. روزی که من این داستان را شنیدم به شدت مجذوب آن شدم و همان موقع به مصطفی کیایی گفتم که فیلمنامه آن را برایم بنویسد و او شروع به نگارش کرد.البته خود کیایی در ابتدا چندان تمایلی به نگارش آن نداشت، زیرا بر این باور بود که همه این فیلم را با «لیلی با من است» مقایسه خواهند کرد، اما وقتی وارد مرحله نگارش شد کم کم با آن ارتباط برقرار کرد و خود از علاقهمندان آن شد و بعد که فیلمنامه را برایم آورد، من به شدت از آن خوشم آمد. ولی در آن زمان چون پروانه نمایش فیلم «بعدازظهر سگی سگی» هنوز صادر نشده بود، نمیتوانستیم برای پروانه ساخت این فیلم نام کیایی را رد کنیم. این بود که از آقای قاسمی جامی خواستم تا زیر برگه پروانه ساخت را امضا کند و وی هم محبت کرد و این کار را انجام داد. در واقع از همان ابتدا هم قرار بود این فیلم را با مصطفی کیایی بسازم و در این میان بحث تغییر کارگردان در میان نبود.
مصطفی کیایی کارگردان این فیلم هم شباهت فیلم خودش با «لیلی با من است» را رد کرد و گفت: دلیل این سوء برداشت به در امتداد قرار داشتن شکل نگاه متفاوت فیلم است و چون این فیلم در این مسیر خط شکن و آغازگر راه بوده، ناخودآگاه هر فیلمی در این فضا ساخته شود با آن مقایسه میگردد، اما قصه فیلم ما با «لیلی با من است» کاملا متفاوت و در تضاد است.چرا که در «لیلی با من است» صادق مشکینی برای کشته نشدن تلاش میکند و سلیم (مهدی هاشمی) برای کشته شدن.ضمن اینکه در این فیلم خبری از تحولات کلیشهای نیست، شوخیها و فضاها به فیلمهای مشابه نزدیک نمیشود و اساسا حرف فیلم چیز دیگری است. با این وصف میتوانم بگویم فیلم ما به لحاظ بار قصه خط شکن بوده است.
در ادامه این نشست «نیما جعفری جوزانی» در مورد نحوه تدوین این کار، گفت: آشنایی من با مصطفی کیایی به فیلم قبلی او یعنی «بعداز ظهر سگی سگی» برمیگردد که در همان چند جلسه اول در آن فیلم متوجه شدیم که چقدر ذهنهای ما به هم نزدیک است و این انرژی فوقالعادهای به هر دو نفر ما میداد. بعد از آن فیلم من در جریان فیلمنامه «ضد گلوله» قرار گرفتم. آن را خوانده بودم و دربارهاش با کیایی صحبت کردم و در واقع من برای این پروژه به قدری حساس بودم که فکر میکردم فیلم خودم هست و نگاهم این نبود که انجام وظیفه کنم و پلانها را به هم بچسبانم و بروم.
وی در ادامه تصریح کرد: حتی در طول فیلمبرداری که راشها میآمد، با مصطفی کیایی درباره تک تک پلانها حرف میزدیم و آنها را آنالیز میکردیم. به نظرمن «ضد گلوله» ریتم خود را در فیلمنامه پیدا کرده بود و در تدوین باید این ریتم را از دل کار استخراج میکردیم. خوبی که این کار داشت این بود که کارگردان میدانست که چه گرفته است و برای چه گرفته است و این به ذهن تدوینگر خیلی کمک میکند. چون در بسیاری از کارها تدوینگر با انبوهی از راشها مواجه است که کارگردان فقط آنها را سر صحنه گرفته است و حالا تدوینگر باید پای میز مونتاژ هم به آن سر و شکل بدهد و هم ریتم به وجود بیاورد و هم ایرادهای صحنههای فیلمبرداری شده را پوشش دهد.معتقدم که تدوینگر صاحب اثر نیست، این کارگردان است که صاحب اثر است. اما یک تدوین سهم بسیار مهم و به سزایی در سرنوشت فیلم ایفا میکند. تدوینگر نمیتواند معجزه بکند، او تنها میتواند با مصالحی که در اختیار دارد بهترین بازده را نهایی کند. گاهی یک تدوین بد زحمات کل یک گروه را هدر میدهد و از این نظر من موافق هستم که دقت یک تدوینگر کمتر از یک کارگردان نباید باشد، چون تمام زحمات یک گروه صد نفری روی میز مونتاژ در دستان اوست و از این نظر مسئولیت سنگینی دارد.
تغییر مداوم نام فیلم موضوعی بود در این نشست به آن اشاره شد و تهیه کننده این فیلم در باره آن گفت: نام ابتدایی فیلم «بزن بریم بهشت» بود که با همفکری کارگردان به این نتیجه رسیدیم که اسم زیاد جالبی نیست و شاید کمی فیلم را سطحی کند، در نیمههای راه به نام بسیار مرتبط با داستان فیلم یعنی «غیرمجاز» رسیدیم که ارشاد با این اسم موافقت نکرد و در نهایت چند روز مانده به جشنواره مجبور شدیم تا به دنبال اسم دیگری بگردیم که کیایی «ضد گلوله» را پیشنهاد داد و در نهایت فیلم با همین نام راهی جشنواره و سپس اکران عمومی شد.البته به زعم من بهترین نام همان غیر مجاز برای این فیلم بود، اما متاسفانه دوستان ارشاد زیر بار این اسم نرفتند.
کیایی هم در مورد مسائل مرتبط با اکران این فیلم گفت: پس از جشنواره به ما اعلام کردند که فیلم پروانه نمایش دائم دارد و مشکلی برای اکران وجود ندارد، اما وقتی برای دریافت پروانه نمایش به ارشاد رفتیم، آن را به ما ندادند و بعد گفتند که باید سکانس آخر را دربیاوریم تا پروانه نمایش صادر شود، اما ما به هیچ عنوان زیر بار نرفتیم؛ چرا که معتقد بودم اگر این سکانس حذف شود تمام بار فیلم من از بین میرود و مانند ماشینی میشود که چهار چرخش پنچر شده است. این بود که مقاومت کردیم و عملا اکران نوروز و بعد هم بهار را از دست دادیم. در این میان وقتی خبرنگاران به من زنگ میزدند تا از سرنوشت فیلم باخبر شوند، به آنها میگفتم که پروانه نمایش فیلم را به ما نمیدهند، اما نمیدانم چرا ارشاد اصرار داشت که بگوید «ضد گلوله» پروانه نمایش دارد، ولی واقعیت چیز دیگری بود تا این که در نهایت ما با حذف یکی دو صحنه از سکانس آخر موفق به دریافت پروانه نمایش شدیم و فیلم را اکران کردیم. در واقع کمی ما کوتاه آمدیم و کمی هم ارشاد.
در پایان این نشست «مصطفی کیایی» در مورد نحوه حضور مهدی هاشمی در این فیلم گفت: در نسخه اولیه فیلمنامه سن بازیگران از جمله «سلیم» پایینتر بود و این شخصیت حدود 30 تا 35 سال سن داشت، فیلمنامه را رضا عطاران خوانده بود و خیلی این نقش را دوست داشت، من هم به شدت میخواستم تا عطاران (سلیم) را بازی کند تا جنس فیلم از«لیلی با من است» فاصله بگیرد، اما تعویق در تولید این فیلم باعث شد تا عطاران درگیر فیلم خود شود و به ما نرسد. بعد از عطاران با بازیگر دیگری صحبت کردیم که از لحاظ مالی به توافق نرسیدیم و رقم پرتی را گفت که من زیر بار نرفتم. بعد از این موضوع تصمیم گرفتیم تا سن شخصیتها را بالاتر ببریم و در آن مقطع اولین گزینه مهدی هاشمی بود که ابتدا همسر ایشان خانم آدینه گفتند که چون کار جنگی است بعید میدانم که آقای هاشمی با توجه به شرایط سنیاش بتوانند بیایند. اما چند روز بعد خود آقای هاشمی تماس گرفتند و گفتند که فیلمنامه را خواندهاند و دوست دارند در کار باشند.
وی افزود: حضور مهدی هاشمی برای فیلم ما غنیمت بزرگی بود و باعث شد تا انگیزههای ما چند برابر شود. در ابتدا آقای هاشمی تصمیم داشتند تا نقش پرویز را بازی کنند؛ چراکه از لحاظ تایمی هم کمتر بود، اما من ایشان را مجاب کردم که نقش سلیم را بپذیرند. بعد از انتخاب آقای هاشمی به مسعود کرامتی رسیدیم و خانم ژاله صامتی را هم که از همان ابتدا در نظر داشتم، چراکه معتقدم یکی از بهترین بازیگران ایران است.
پایان پیام/
نظر شما