به گزارش خبرنگار قرآن و معارف خبرگزاری شبستان، بررسی منابع تاریخی و تجزیه و تحلیل رویدادهایی که پس از ورود حضرت به مدینه رخ داد، بهوضوح نشان میدهد که پیامبر (ص) به محض ورود به مدینه تشکیل حکومت داد و مانند یک حاکم و شخصیت سیاسی تشکیلات دولتی را پیریزی کرد و برای حفظ موجودیت کشور اسلامی ارتشی تشکیل داد و فرمانهای جنگ و صلح را صادر کردند. همچنین برای اینکه روابط اجتماعی مسلمانان به نحوی روشن باشد، مسئولیت هریک از گروهها و فرقههای گوناگون را معین میکردند. پیامبر برای اینکه روابط اجتماعی مسلمانان بهنحوی روشن باشد، مسئولیت هریک از گروهها و فرقههای گوناگون را معین میکردند. پیامبر برای اینکه روابط اجتماعی مسلمانان بهنحوی روشن باشد، مسئولیت هریک از گروهها و فرقههای گوناگون را معین میکردند. لذا در این خصوص با حجت الاسلام والمسلمین دکتر «قاسم شبان نیا»، استاد حوزه و دانشگاه و دانشیار گروه علوم سیاسی موسسه امام خمینی (ره) گفت و گویی انجام دادیم که در ادامه مشروح آن تقدیم حضورتان می شود.
پیامبر اکرم (ص) خاتم پیامبران است، انسانی کامل که پرداختن به سیره عملی و شیوه زندگی و ارزش های اخلاقی و انسانی ایشان می تواند انسانی گم شده را در دنیای مدرن امروز با ارزش های التقاطی و متناقض نجات دهد لذا مهمترین اصول اخلاقی حضرت درباره مسایل اجتماعی و رفتاری چیست و ما چگونه می توانیم از آنها الگوبرداری کرده و برای جامعه امروز استفاده کنیم؟
نبی مکرم اسلام (ص) به اقتضا و طبیعت دین اسلام تلاش نمودند تا جامعه بشری را در چند سطح و به چند شکل ارتقا دهند؛ اولین سطح ، تغییر در بینش ها و باورهای افراد بود. برای اینکه جامعه ای رشد و توسعه یابد باید سطح آگاهی های افراد افزایش پیدا کند که عمیق ترین لایه های بینشی و باورهای افراد همان کسب معارف اعتقادی و باورهایی است که در یک دین وجود دارد لذا پیامبر اکرم (ص) زمانی که در مکه و سپس در مدینه بودند این رسالت را دنبال می کردند و تلاش نمودند تا با آگاهی بخشی به افراد، دلهای پاک را برای هدایت آماده کنند که البته بخشی از آنها هدایت می شدند و بخشی هم این هدایت را نمی پذیرفتند و در ضلالت باقی می ماندند. به طوری که حضرت به دلیل عدم هدایت این افراد، طبق فرمایش قرآن کریم نزدیک بود از غصه و ناراحتی جان خود را از دست بدهند که خداوند متعال فرمودند: وظیفه پیامبران بیان حقایق و باورهای صحیح و معرفی دین به مردم است اما اینکه مردم هدایت شوند و یا در ضلالت باقی بمانند، بر عهده پیامبر نیست و پیامبر نقش هدایت بخشی جامعه را بر عهده دارد اما هدایت و ضلالت به دست خداست و اگر خداوند بخواهد آنها مسیر هدایت یا ضلالت را در پیش می گیرند.
سطح دیگر نبی مکرم اسلام برای تغییر جامعه آن زمان، تغییر انگیزشی افراد بود، چون بعضی از افراد هستند که علم به برخی از مسایل دارند و از جهت بینشی مشکلی ندارند اما از لحاظ انگیزشی تابع هوا و هوس های خود قرار می گیرند لذا تلاش حضرت این بود که علاوه بر اینکه افراد را از جهت بینشی و باورها در مسیر صحیح هدایت می کنند از بند هوس های دنیوی نیز نجات دهند. لذا می بینید در سیره نبی مکرم اسلام به اقتضای طبیعتی که دین اسلام دارد، تلاش می کنند که حتی افرادی که در حیث هواهای نفسانی دچار دنیازدگی شدند را هم نجات دهند. چون مشکل آنها مسایل بینشی و باورها نبود بلکه به جهاتی فریب شیطان را خوردند و دچار دنیازدگی شدند و منافع دنیوی را بر منافع اخروی ترجیح دادند. لذا یک سطحی از فعالیت های پیامبر (ص) برای تغییر در جامعه آن روز ، این بود که افراد را هم متوجه اشتباهات خود کنند و آنها را از دنیازدگی، دنیاطلبی و منفعت طلبی به سمت آخرت طلبی و منافع واقعی خودشان سوق دهند.
پیامبر در قبال رفتار افراد از احکام اسلام استفاده می کردند
اقدام دیگری که پیامبر اکرم (ص) برای ساختن یک مدینه فاضله انجام دادند، این بود که حضرت در قبال رفتارهایی که از ناحیه افراد صورت می گرفت بر اساس احکام اسلامی عمل می کردند. ضمن اینکه اجرای برخی از احکام اسلام در جامعه به صورت تدریجی بود اما نبی مکرم اسلام هم نسبت به این مسئله اهتمام ویژه ای داشتند تا جامعه سازی آن طور که باید به شکل صحیح خودش صورت بگیرد. علاوه بر بحث تصحیح بینش ها و باورها و همین طور تلاش در اصلاح افراد از طریق اصلاح انگیزشی و مطامع دنیوی، پیامبر (ص) از جهات رفتاری هم تلاش نمودند تا در چهارچوب احکام اسلامی رفتار افراد را اصلاح کنند تا جامعه در مسیر تکامل قرار گیرد.
نبی مکرم اسلام غیر مسلمانان را هم هدایت می کردند
لذا با این چهار اقدام پیامبر اکرم (ص) توانستند جامعه جاهلی آن زمان را به یک جامعه دینی تبدیل کنند که علاوه بر امت اسلامی، کفار و غیر مسلمانان را نیز هدایت می کردند تا از طریق آشنا شدن با حقایق، تغییرات جدی در رفتار و انگیزش آنها صورت پذیرد تا در تشکیل مدینه فاضله خود بتواند از ظرفیت این انسان های کامل استفاده نماید. بنابراین انجام این چهار اقدام برای تشکیل مدینه فاضله لازم و ضروری بود و آنجایی که زمینه تشکیل حکومت اسلامی وجود داشت، حضرت ورود می کنند تا جامعه را در راستای رسیدن به اهداف متعالی خود پیش ببرند ضمن اینکه در جاهایی هم از ابزار حکومت استفاده می کردند.
اسلام التقاطی هیچ سنخیتی با سیره نبی مکرم اسلام ندارد
حضرت علی (ع) در نهج البلاغه می فرماید: افراد جامعه بنده و تابع دنیا هستند و مذهب، بازیچه زبانشان گردیده است و برای إمرار معاش خود، دین را محور قرار داده اند و سنگ اسلام را به سینه می زنند. پس اگر بلائی (همانند خطر مقام و ریاست، جان، مال، فرزند و موقعیّت، …) انسان را تهدید کند، خواهی دید که دین داران واقعی کمیاب خواهند شد. ما دقیقا مشابه این وضعیت را در جریانات «اسلام التقاطی» در کشورمان داریم که می گویند: ما بخشی از دین را می گیریم و بخش دیگر را کنار می گذاریم (لبیرال مسلمان). اوایل پیروزی انقلاب اسلامی هم عده ای خود را «مارکسیست مسلمان» قلمداد می کردند که نماز و قرآن هم می خواندند اما یک تحلیل بسیار سطحی از دین داشتند کما اینکه اخیرا هم عده ای قایل به جنبه های رحمانی دین شدند که یک تلقی غلط از اسلام است و هیچ سنخیتی با سیره نبی مکرم اسلام ندارد و معتقدند ما فقط باید جنبه های رحمانی دین را بگیریم و مابقی آن کاری نداشته باشیم در صورتی که این نوع دین ، اسلام التقاطی محسوب می شود که بخشی از لیبرالیسم را می گیرند و می گویند ما در بخش هایی از حوزه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی باید دست به دامن لیبرالیسم و سوسیالیسم شویم.
مجازات ها هم از باب رحمانیت خداوند است
جهاد یکی از تکالیفی است که بر دوش پیامبر اسلام (ص) گذاشته شده بود. پیامبر هم با کفار و هم با منافقین وظیفه جهاد داشت. هر چند احکام قصاص و ارتداد در قرآن وجود دارد ولی تشویق و تنبیه هم دیده می شود.بخشی از احکام الهی ناظر بر رحمانیت اسلام و بخش دیگر ناظر بر اجرای احکام است که گفته می شود آیا در اسلام خشونت وجود دارد. خشونت همیشه بد نیست. جهاد هم همیشه مذموم نیست. جهاد یک امر مثبت است. کما اینکه برای رسیدن به اهداف متعالی جامعه لازم است مجازات هایی مقرر شود که اسلام هم آن را تدوین کرده است. بر همین اساس فقط نباید جنبه های رحمانی دین اسلام مورد توجه قرار گیرد ضمن اینکه همین مجازات ها هم از باب رحمانیت خداوند است. اما آنهایی که «اسلام رحمانی» را مطرح می کنند
می خواهند بگویند که در اسلام احکام مجازاتی وجود ندارد و اینها را می خواهند از اسلام دور کنند در حالی که شما در سیره نبی مکرم اسلام (ص) می بینید، حضرت در یک جاهایی وقتی در قبال کفار قرار می گیرند « اشدا علی الکفار» هستند اما در میان مومنین «رُحَماءُ بَینَهُم». در واقع یک جاهایی باید با شدت و غلظت عمل کرد و یک جاهایی با رحمان و مهربانی برخورد نمود لذا جامعه بشری با این دو و در کنار هم رشد و ارتقا می یابد و این دو در سیره نبی اکرم (ص) وجود داشت اینکه الان یک عده ای برای تحریف اسلام جنبه های «رُحَماءُ بَینَهُم » را اخذ می کنند و آن را به کفار و منافقین هم تعمیم می دهند، در حالی که یکی از اصول رفتاری نبی مکرم اسلام این بود که در مقابل کفار به شدیدترین شیوه ممکن و در مقابل مومنین با رافت و مهربانی برخورد می کردند لذا اسلام در عین حال که درش تولی وجود دارد، تبری هم دارد. اینها دو اصل از اصول اسلام است که در زمان نبی مکرم اسلام هم مورد توجه بودند.
پیامبر اسلام همه نژادها و اقوام هدایت می کردند
یکی از مسایلی که نبی مکرم اسلام توجه جدی به آن داشتند، این بود که مخاطبان خود را فقط یک گروه یا قوم خاص قرار ندادند، هدایت و تکلیف خودشان را متوجه همه نژادها و اقوام نمودند این نشان می دهد که اسلام دینی برای یک زمان و یک نژاد خاص نیست بلکه به تعبیر قرآن پیامبر(ص) رحمه للعالمین است. در فرمایشات خود پیامبر (ص) هم وجود دارد که فرمودند: من مبعوث شدم برای تمام بشر لذا این هدایت شامل تمام افراد جهان می شود و اختصاص به قوم یا نژاد خاص و یا فقط مسلمین ندارد. پس اسلام دین رحمه للعالمین است.
یک اصل در اسلام داریم که نبی مکرم اسلام به بهترین وجه این اصل را عملیاتی کرده اند. بحث جهانی بودن رسالت اسلام و به تبع آن بحث جهانی بودن دعوت دیگران به سوی اسلام است.لذا ما یک فریضه ای تحت عنوان «اصل دعوت» در اسلام داریم که به بهترین و مترقی ترین وجه خود متناسب با شرایط زمان و مکان ظهور و بروز پیدا می کند ضمن اینکه انسان مورد هدف اسلام یک انسان کامل است که مختص همه جهان می شود.
لذا هدف اسلام تبدیل افراد به یک انسان کامل است همان طور که پیامبر اسلام در خصوص برخی افراد این کار را کردند ضمن اینکه همه افراد هم ظرفیت کامل شدن را ندارند و اسلام وظیفه خود می داند انسان هایی را که در مرحله ای از ضلالت قرار دارند ولو یک پله ارتقاء دهد. چون ظرفیت انسان ها متفاوت است و با توجه به اینکه دین اسلام و سیره پیامبر هم صفر و صدی نیست و بیشتر هدایت هایی که پیامبر(ص) در مورد برخی افراد می کردند لزوما با انگیزه مسلمان کردن آنها صورت نمی گرفت بلکه با هدف ایجاد انگیزه برای هدایتشان انجام می دادند ضمن اینکه پیامبر هیچ وقت مایوس و ناامید نمی شدن و در هر فردی که زمینه هدایت را می دیدند تلاش می نمودند.چون مهمترین و اساسی ترین هدف پیامبر(ص) ابلاغ احکام بود که گاهی مواقع با صلح و آرامش محقق می شد و گاهی نیز با موانع سران کفر مواجهه می شد و مانع رسیدن فرمایشات حضرت به گوش مردم می شدند لذا تمدن اسلامی تمدن مختص به مسلمین نیست حتی کفار و غیر مسلمین هم می توانند در آن نقش آفرین باشند و با توجه دستور اسلام، پیامبر (ص) اجازه زندگی کردن به یهودیان، مسیحیان و اهل کتاب را داده بودند ضمن اینکه آنها را محبور به پذیرش اسلام نمی کردند و آنها هم خود را موظف به پذیرش احکام و حاکمیت اسلامی می دیدند.
نظر شما