منطق اسلام در مواجهه با جنایاتی که در غزه رخ می‌دهد

حجت الاسلام ایزدهی با بیان اینکه امروز جریان غزه و مقاومت در مرحله حساسی از پیچ تاریخی قرار دارد، گفت: امروز جنگ بین صهیونیست ها و مسلمانان غزه، دعوای دو منطقه و جبهه نیست بلکه مسئله از بین رفتن رژیم جعلی اسرائیل است. منطق اسلام در این شرایط حکم می‌کند که مسلمان نسبت به مظلومان بی‌تفاوت نباشد.

به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری شبستان، چندی است محاصره باریکه غزه و حملات هوایی، زمینی و دریایی این منطقه و کشتار بی رحمانه مردم بی دفاع، بخصوص کودکان و زنان مظلوم آن سامان، در سایه سکوت قدرت های بزرگ حامی رژیم صهیونیستی، سازمان های بین المللی به اصطلاح مدافع حقوق بشر و برخی دولت های محافظه کار عرب، به فاجعه ای انسانی تبدیل شده است لذا در این خصوص با حجت الاسلام و المسلمین «سید سجاد ایزدهی» ، عضو هیت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت و گویی انجام دادیم که مشروح آن تقدیم حضورتان می شود.

درباره حکم فقهی مبارزه با اسرائیل  توضیح دهید آیا از نظر فقهی اسرائیل دشمن حربی به شمار می آید؟ 

مقوله امنیت و جنگ یکی از مقولات پیشا دینی است. یعنی همواره همه جوامع نسبت به دشمنان شان به ویژه دشمنانی که رویکرد هجومی و ظالمانه دارند، حکم به دفاع از خودشان می دهند. جامعه ای را نمی توان یافت که در مقابل دشمن، حکم به خویشتن داری نماید لذا وقتی صحبت از عنوان دشمن در یک موضوعی می شود، مقوله مقابله به مثل و دفاع ، جزو لوازم ذاتی انسان است، بنابراین این مهم یک بحث پیشا شرعی است.

دین اسلام ناظر بر فقه و شریعت است و همواره بحث مقابله و مقابله به مثل و دفاع را مطرح کرده است که اگر کسی حمله کرد یا ظلم نمود، طبیعتا بایستی به همان صورت با آن مقابله شود تا آن ظالم و غاصب دفن شود، ادله های متفاوتی هم داریم. در طول تاریخ هم پیامبر (ص) همواره با کسانی که قصد تهدید هویت اسلام را داشتند با آنها مبارزه و مقابله کرده است و عملا مشرکین مکه که خانه های مردم مهاجر را غصب کردند و اموال شان را مصادره نمودند به مثابه دشمن تلقی شدند و پیامبر (ص) برای پس گرفتن اموال و خانه هایشان اقدام کرد و در نهایت هم این مهم حاصل شد لذا نمی شود گفت که اسلام نسبت به مقوله مقاومت، دفاع و گرفتن حق بی تفاوت است بلکه ادله متعددی برای اقامه این قضیه داریم.

آیا خویشتنداری و سکوت کشورهای اسلامی از نظر دینی و فقهی صحیح است؟

ما با رژیمی مواجه ایم که این رژیم عملا سرزمینی را غصب کرده، ساکنانش را آواره نموده و در سرزمین آنها سکونت پیدا کرده است. طبعا اگر غصب ولو 100 سال هم طول بکشد، مسئله غصب از بین نمی رود، چون غصب یک مقوله ای است که زمان بردار نیست. اگر کسی خانه ای را غصب کرد، طبیعتا این غصب نامشروع است و این خانه باید به صاحبش برگردانده شود. حال اگر این مسئله در فرآیند نظام حقوقی قابل حل باشد در این فرآیند قرار می گیرد و این خانه غصب شده ، پس گرفته می شود ولی در زمانی که فرایند حقوقی حاضر به انجام این کار نیست یا نظام حقوقی جهان با رژیم صهیونیستی همسویی و همراهی می کنند یا حتی اگر بحث قطعنامه های شورای امنیت و سازمان ملل است، رژیم صهیونیستی خود را به آنها پایبند نمی داند و هیچ زمانی هم تمکین نکرده است لذا حجم زیادی از قطعنامه های شورای امنیت علیه شهرک سازی، علیه موجودیت و علیه رفتارهای این رژیم صادر شده که اما عملا اسراییل به آنها تمکینی نمی کند و به آن ملتزم نیست.

طبیعتا در این موقعیت ساکنان آن منطقه حق دارند که خانه های خود را پس بگیرند. غصب فارغ از اینکه از لحاظ تاریخی محقق است در معاهدات بین المللی هم مقوله غصب محقق است و آنها فلسطین غصب نمودند لذا کسی که خانه شما را غصب نماید، او می شود دشمن و مقابله با دشمن حق طبیعی هر انسانی است، فارغ از اینکه مسلمان باشد یا نباشد که اسلام بر این حق طبیعی هم تاکید کرده است. قطعا مردم فلسطین این حق را دارند که از حقوق خودشان دفاع کنند و غاصبان را بیرون نمایند.

اگر دشمن حربی است وظیفه جامعه اسلامی و دولت های اسلامی چیست؟

طبیعتا چون هم منطق انسانی حکم می کند که انسان نباید نسبت به ظلم دیگری بی تفاوت باشند و هم منطق اسلامی می گوید: «مَنْ أَصْبَحَ لا یَهْتَمُّ بِأُمورِ الْمُسْلمینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ» («هر کسی که، صبح کند و اهتمامی به امور مسلمانان نداشته باشد، مسلمان نیست) طبعا مسلمانان هم موظف هستند که در حد توان خود از مظلوم مسلمان حمایت کنند، چون دشمن مسلمان، دشمن همه مسلمانان است. طبیعتا سنخ انسان دوستی و وظیفه اسلامی حکم می کند که انسان در مقابل دشمن مسلمانان مقاومت نماید. در این موقعیت سکوت و خویشتن داری به معنای حمایت از ظالم تلقی می شود. در مقامی که دعوای ظالم و مظلوم وجود دارد، انسان بی طرفی وجود ندارد. انسان بی طرف یعنی سکوت کردن نسبت به ظلم ظالمان که طبیعتا به معنای حمایت از ظالم تلقی می شود.

در بحث مبارزه با اسراییل باید حاکم اسلامی اذن دهد؟

جنس مقوله جهاد و دفاع فرق می کند؛ یک زمانی ایست که بحث جهاد مطرح است و ابتدای به ساکن بوده و بایستی یک رفتاری انجام شود. آنجا گفته شده است که حاکم باید اذن دهد اما در زمان دفاع از میهن و دفاع از حق طبیعتا آنجا حق فطری و انسانی همه انسان هاست و انسان ها باید از حق خود دفاع کنند و نیازی به اذن حاکم ندارد، چون دفاع از جامعه مقوله ای انسانی و پیشا شرعی است و طبعا پیشا حکومت هم است و نیازی به اذن ندارد. طبیعتا اگر برای مسلمانان در جهان اسلام ظلم و قتلی واقع شد به ویژه در جریان اخیر غزه که رویکردهایی غیر اخلاقی و غیر انسانی هم دارد، انسان نمی تواند سکوت نماید ولو اینکه ممکن است نتواند به صورت فیزیکی در جنگ شرکت کند اما به مقداری که توانایی دارد برای مقابله با دشمن لازم است و باید به اندازه وسع و توان خود مظلوم را همراهی و دفاع نماید.

امروز جریان غزه و مقاومت به یک مرحله حساسی از پیچ تاریخی تبدیل شده است. امروز جنگ بین صهیونیست ها و مسلمانان غزه، دعوای دو منطقه و جبهه نیست بلکه عملا مقوله از بین رفتن اسراییل و تبدیل فرمول و نظم منطقه است که به واسطه آن باید اسراییل منحل شود یا اینکه نظام سلطه بر منطقه سیطره پیدا کند لذا امروزه جنگ فارغ از اینکه بین دو گروه یا دولت مشخص انجام شود عملا در حال گسترش جهانی است، مسئله اش تغییر معادلات منطقه ای و جغرافیایی است و تاثیراتش فقط به همان منطقه محدود نخواهد شد. طبعا تاثیراتش فراتر از منطقه خواهد بود و آن چیزی که تغییر جغرافیای سیاسی جامعه را تشکیل می دهد، آنهایی که سرنوشت آینده کشور خودشان در منطقه مهم است، حتما باید به سراغ ظالمان بروند و از مظلومان دفاع کنند، چون اگر چنین اتفاقی نیفتد و معادلات منطقه تغییر نماید، مرحله بعدی خودشان خواهند بود لذا امروز چون بحث معادلات منطقه ای و جنگ سرنوشت ساز است، حتما باید این قضیه جدی تر شود و آن حمایت ها به صورت متناوب و موثر شکل بگیرد.

کد خبر 1732364

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha