به گزارارش خبرگزاری شبستان، سایت ستاد اقامه نماز در آستانه میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا (س) و روز زن در مطلبی نحوه خواندن نماز استغاثه به این بانوی گرانقدر را تشریح کرده است: «إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ»: بی تردید ما به تو خیر فراوان [که برکت در نسل است و از فاطمه ریشه می گیرد] عطا کردیم. این سخن، بشارت خدای بزرگ است به گوهر بی مانند آفرینش، حضرت محمد صلی الله علیه و آله که عطیه ای ارزشمند به نام فاطمه، از جانب خداوند متعال دریافت کرده بود. فاطمه زهرا سلام الله علیها، دخت گرامی رسول الله، دریای فضائل و معرفت الهی بودند. از این رو شیعیان و محبان ایشان، در سختی ها و مشکلات به دنبال توسل به ایشان و ابراز ارادت و محبت به محضر آن بانوی بزرگوار و معصوم هستند. نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله یکی از این راههاست. ما، در این نوشتار قصد داریم به کیفیت و چگونگی اقامه نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها بپردازیم. اگر شما هم یکی از محبان و ارادتمندان ساحت ام ابیها هستید، با ما همراه شوید.
در ابتدای دستور این نماز گفته شده: هرگاه به درگاه خداوند مهربان حاجتی داشتی که از شدت آن سینهات تنگ شد، این نماز را بجای آور. شیخ عباس قمی رحمه الله در مفاتیح الجنان برای اقامه این نماز دو روش ذکر کرده است؛
روش اول خواندن نماز استغاثه به حضرت زهرا(س)
- نیت دو رکعت نماز استغاثه کنید.
- ابتدا دو رکعت نماز به کیفیت نماز صبح بخوانید.
- پس از پایان نماز، سه مرتبه تکبیر «الله اکبر» بگو و سپس تسبیحات حضرت زهرا سلام الله را بخوانید: (سی و چهار مرتبه الله اکبر، سی و سه مرتبه الحمدلله، سی و سه مرتبه سبحان الله)
- سپس به سجده می روی و صد بار می گویی: «یا مَوْلاتی یا فاطِمَهُ اَغیثینی»؛ ای سرپرستم ای فاطمه به فریادم برس.
- سپس، جانب راست صورتت را بر زمین بگذار و همان ذکر را صد بار تکرار کن.
- سپس جانب چپ صورتت را بر زمین بگذار و صد بار دیگر، همان ذکر را تکرار کن.
- پس از آن، دوباره به سجده برو و اینبار صد و ده مرتبه، همان ذکر را بگو و حاجات خود را بیان کن، ان شاءالله که برآورده شود.
روش دوم کیفیت نماز استغاثه به حضرت زهرا(س)
شیخ طبرسی رحمه الله در کتاب ارزشمند مکارم الاخلاق، شیوه ی دیگری برای نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله بیان کرده است که تفاوت اندکی با روش اول دارد:
- نیت دو رکعت نماز استغاثه کنید.
- ابتدا یک نماز دو رکعتی مانند نماز صبح میخوانید.
- سپس سجده می کنی و صد بار می گویی: «یا فاطمه»
- سپس جانب راست صورتت را بر زمین میگذاری و صد بار ذکر «یا فاطمه» را زمزمه میکنی.
- پس از آن جانب چپ صورت خود را بر زمین میگذاری و دوباره صد بار «یا فاطمه» می گویی.
- سپس دوباره به سجده میروی و این بار صد و ده مرتبه همان ذکر را زمزمه میکنی.
- سپس این دعا را میخوانی: «یا آمِناً مِنْ کُلِّ شَیْی ءٍ وَ کُلُّ شَیْی ءٍ مِنْکَ خآئِفٌ حَذِرٌ اَسْئَلُکَ بِاَمْنِکَ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ وَ خَوْفِ کُلِّ شَیْءٍ مِنْکَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ [و آلِ محمدٍ] وَ اَنْ تُعْطِیَنی اَماناً لِنَفْسی وَ اَهْلی وَ مالی وَ وَلَدی حَتّی لا اَخافَ اَحَداً وَ لا اَحْذَرَ مِنْ شَیْءٍ اَبَدَاً اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْی ءٍ قَدیرٌ.»
ای بیهراس و بیم از هرچیز، که همه چیز از تو هراسان و برحذر است، از تو میخواهم به حق ایمنیات از هرچیز، و هراس هرچیز از تو، اینکه بر محمّد صلی الله [و آل محمد] درود فرستی و ایمنی به من عطا کنی، برای خود و خاندان و دارایی و فرزندانم، تا از احدی نهراسم، و هرگز از چیزی حذر نکنم، به یقین که تو بر هرچیز توانایی.
نماز استغاثه حضرت زهرا سلام الله برای حل مشکل ازدواج
نماز دیگری با این عنوان در منابع دیگر آمده که به این شرح است؛
این روش از نماز استغاثه حضرت زهرا سلام الله برای حل مشکل ازدواج، توصیه شده است و کیفیت خواندن آن به این شرح است:
- دو رکعت نماز که در رکعت اول پس از خواندن سوره حمد ۱۰۰ مرتبه سوره قدر
- و در رکعت دوم پس از قرائت سوره حمد ۱۰۰ مرتبه سوره توحید را بخوانید.
- پس از پایان نماز، بهتر است که این دعا خوانده شود: «سُبْحَانَ ذِی الْعِزِّ الشَّامِخِ الْمُنِیفِ، سُبْحَانَ ذِی الْجَلاَلِ الْباذِخِ الْعَظِیمِ، سُبْحَانَ ذِی الْمُلْکِ الْفَاخِرِ الْقَدِیمِ، سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْبَهْجَهَ وَالْجَمَالَ، سُبْحَانَ مَنْ تَرَدّیٰ بِالنُّورِ وَالْوَقَارِ، سُبْحَانَ مَنْ یَرَیٰ أَثَرَ النَّمْلِ فِی الصَّفَا، سُبْحَانَ مَنْ یَرَیٰ وَقْعَ الطَّیْرِ فِی الْهَوَاءِ، سُبْحَانَ مَنْ هُوَ هَکَذَا لَاهَکَذَا غَیْرُهُ.»
پاک و منزّه است آن خدایی که دارای عزت و شکوه شامخ و بلند است، پاک و منزّه است خدایی که صاحب جلالت وعظمت بلندمرتبه است، پاک و منزّه است آن خدایی که مالک پرافتخار دیرینه است، پاک و منزّه است آنکه پوشش خرّمی و زیبایی به بر دارد، پاک و منزّه است آنکه در پوششی از نور و وقار است، پاک و منزّه است آن خدایی که ردّ پای مورچه را بر سنگ سخت میبیند، پاک و منزّه است آن خدایی که مسیر پرواز پرنده را در هوا مشاهده میکند، پاک و منزّه است آن خداییکه فقط او چنین است و جز او کسی چنین نیست. - سپس حاجت خود را درخواست کنید.
زمان خواندن این نماز
بهترین زمان خواندن این نماز را، روز جمعه دانسته اند اما همانطور که در مقدمه ی این نماز ذکر شده است، هر وقت که حاجتی داشتی و سینه ات از شدت آن تنگ شد، می توانی این نماز را به جای آوری.
برکات ویژه خواندن نماز استغاثه حضرت زهرا
در جلد هفتم کتاب گنجینه دانشمندان از قول ملا عباس سیبویه یزدی خاطره ای نقل شده است که فضایل و برکات نماز استغاثه حضرت زهرا را به خوبی نمایان می کند:
«عموی من پسری به نام حاج شیخ علی داشت که ایشان از علما و روحانیون باایمان و مخلص یزد بود. یک سال ایشان با چند تن از دوستان یزدی برای تشرف به سفر حج به کربلا مشرف شده و به منزل ما وارد شدند و پس از چند روز به مکه عزیمت نمودند. من بعد از انجام مراسم حج ، انتظار بازگشت و مراجعت ایشان را داشتم ولی مدتی سپری شد و او نیامد. تصور کردم که از مکه برگشته و مستقیم به یزد رفته است. روزی در حرم مطهر امام حسین علیه السلام به همسفران او برخوردم. جویا شدم و اصرار کردم تا خبری بگیرم اما فایده ای نداشت. گفتم مگر چه شده است، اگر فوت کرده است به من بگویید .
گفتند قضیه این است که یک روز حاج شیخ علی به قصد طواف مستحبی و زیارت خانه خدا، بیرون رفت و دیگر باز نگشت. ما هر چه به انتظار ماندیم و درباره او پرس و جو کردیم، از او خبری نشد. مأیوس شده و حرکت نمودیم و اینک اسباب و وسایل او را با خود به یزد می بریم تا به خانواده اش تحویل دهیم. احتمال می دهیم که اهل سنت او را هلاک کرده باشند . من از شنیدن این خبر بسیار اندوهگین شدم. گذشت و گذشت تا اینکه بعد از چند سال روزی در خانه بودم که دیدم در را می زنند. در را که باز کردم، دیدم پسر عموست. بسیار حیرت کردم و پس از معانقه و دیده بوسی گفتم: در این مدت کجا بودی و از کجا می آیی ؟
گفت: از یزد می آیم .
گفتم: چنانچه همسفرانت نقل کردند تو در مکه مفقود شده بودی، چگونه است که از یزد می آیی؟
گفت: پسر عمو، دستور بده پذیرایی را حاضر کنند تا رفع خستگی شود، سپس شرح حال خود را برای شما خواهم گفت.
بعد از صرف طعام و استراحت، گفت: روزی پس از انجام مراسم حج از به قصد طواف مستحبی از منزل بیرون آمدم و به مسجدالحرام مشرف شدم. طواف کرده و نماز طواف خواندم و به قصد منزل باز گشتم. در راه، مردی با ریش تراشیده و سبیلهای بلند دیدم که با لباس مخصوص افندیها ایستاده بود. به محض اینکه مرا دید قدری به صورت من نگاه کرد، سپس جلو آمد و گفت: تو شیخ علی یزدی نیستی؟ گفتم: چرا!
گفت: سلامٌ علیکم، اهلاً و مرحبا، و دست به گردن من انداخت و مرا بوسید و دعوت کرد که به منزلش بروم. با آنکه او را نمی شناختم با اصرار مرا به خانه ی خود برد و هر چه از پرسیدم که شما کیستید، آخر من شما را به جا نمی آورم، گفت: مرا خواهی شناخت، اکنون فراموش کرده ای، من از دوستان و رفقای قدیمی شما هستم. زمان می گذشت و ظهر شد خواستم بیایم، اما نگذاشت. گفت: همه جای مکه حرم خدا است. همین جا نمازت را بخوان و برایم غذا آورد و من هر چه می گفتم که رفقایم نگران و ناراحت می شوند، می گفت: چه نگرانی؟ اینجا حریم امن خداست. بالاخره شب شد و نگذاشت من بیایم. بعد از اقامه نماز عشا دیدم اشخاصی به آن منزل می آیند تا اینکه جمعی شدند و آن شخص شروع کرد به بد گویی و مذمت کردن شیعه ها. گفت: این شیعه ها با شیخین میانه خوبی ندارند، به خصوص با خلیفه دوم، و اینها یک شبی را در ماه ربیع الاول به نام عید الزهرا دارند که مراسمی را در آن شب انجام می دهند و از ایشان برائت و تبری می جویند و این فرد هم یکی از آنها است و اشاره به من نمود و به قدری از شیعه بدگویی کرد و آنها را بر علیه من تحریک کرد که بالاخره همه آنها بر من خشمناک شده و بر قتل من عزم کردند. من هر چه سخنان او را انکار کردم، وی بر سخنان خود پافشاری می کرد و در آخر هم گفت: شیخ علی، مدرسه مصلی یزد یادت رفته؟ تا این جمله را گفت به یاد آوردم که در دوران طلبگی در مدرسه مصلی، همسایه ای به نام شیخ جابر کردستانی داشتم که سنی مذهب بود و از ما تقیه می کرد. در شب مذکور که طلبه ها جشن داشتند او به حجره خود می رفت و در را به روی خود می بست، ولی بعضی از طلبه ها می رفتند و در حجره او را باز می کردند و او را به زور می آوردند و در مقابل او شوخی می کردند و حرفهایی می زدند و او چون تنها بود سکوت می کرد.
گفتم: تو شیخ جابر کردستانی نیستی؟
گفت: چرا، من شیخ جابرم !
گفتم: تو که می دانی، من با رفتار آنها موافق نبودم .
گفت: بلی، اما چون شیعه و رافضی هستی، ما امشب انتقام همه را از تو خواهیم گرفت. هر چه خواهش و التماس کردم و گفتم که خداوند می فرماید: «و من دخله کان آمنا» قبول نکرد و گفت: جرم شما شیعه ها بزرگ است و تو مأمون نیستی .
گفتم: خداوند می فرماید: «و ان احد من المشرکین استجارک فاجره …»، گفت: شما از مشرکین بدتر هستید! و خلاصه، دیدم که مشغول مذاکره درباره چگونگی کشتن من هستند، به شیخ جابر گفتم: حالا که چنین است پس لااقل اجازه بدهید من دو رکعت نماز بخوانم. گفت بخوان .
گفتم: در اینجا، با این توطئهچینی شما برای کشتنم، حضور قلب ندارم. گفت: برو هر کجا که می خواهی نمازت را بخوان زیرا که راه فراری نیست!
آمدم در حیاط کوچکِ آن خانه و دو رکعت نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله خواندم و بعد از نماز و ذکر تسبیحات به سجده رفتم و چهار صد و ده مرتبه ذکر «یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی» را گفتم و التماس کردم که راضی نباشید من در این دیار غربت به دست دشمنان شما کشته شوم و اهل و عیالم در یزد چشم انتظارم بمانند.
در همین حال روزنه امیدی برایم باز شد، به فکرم رسید تا بالای بام آن منزل رفته و خود را به کوچه بیندازم تا به دست آنها کشته نشوم بلکه مولایم امیرالمؤمنین با دست خود مرا دریابد که مجروح نشوم. پس فوراً از پله های پشت بام بالا رفتم تا نقشه فرارم را عملی کنم. به لب پشت بام آمدم. بامهای مکه اطرافش حدود یک متر حفاظ و دیوار دارد تا مانع سقوط اطفال شود. اما دیدم که این بام در اطرافش دیواری ندارد. شبی مهتابی بود. نگاهی به دور و اطراف خانه انداختم، دیدم گویا اصلاً شهر مکه نیست، زیرا مکه شهری کوهستانی است و اطراف آن محصور به کوههای قبیس و حرا و نور است ولی اینجا فقط در قسمت جنوبش رشته کوهی نمایان است که شبیه به کوه طرز جان یزد است. به کناره بام منزل آمدم که ببینم آن جماعت چه می کنند؟ درکمال تعجب و حیرت دیدم که اینجا خانه خودم در یزد است! گفتم: عجب! نکند خواب می بینم، من که در مکه بودم، ولی اینجا یزد و سرای خود من است! پس با صدای آهسته بچه ها و عیالم را که در اطاق بودند صدا کردم. آنها از شنیدن صدای من ترسیدند و به هم گفتند: صدای بابا می آید. عیالم به آنها گفت: بابایتان در مکه است، چند ماه دیگر باز می گردد. دوباره آرام آنها را صدا کردم و گفتم: نترسید من خودم هستم بیایید در پشت بام را باز کنید. بچه ها آمدند و در را باز کردند، همه مات و مبهوت شده بودند.
گفتم: خدا را شکر نمایید که مرا به برکت توسل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله از مرگ نجات داد و به یک طرفه العین مرا از مکه به اینجا آورد. سپس ماجرا را برای آنها نقل کردم.
نظر شما