روایتی متفاوت از حسین پسر غلامحسین در بی‌قرار

حکایت جوان ۲۱ ساله‌ای که با انتخاب واحد اطلاعات عملیات به عنوان یکی از خطرآفرین‌ترین واحدها به سرعت پیشرفت و حقیقت زندگی را در سنگرهای نمور خوزستان جستجو کرد؛ برای ما حکایتی غریب و رمزآلود است اما برای حاج‌قاسم چنان بود که وصیت کرد او را فقط کنار این جوان دفن کنند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از کرمان؛ "بی‌قرار" مستندی راجع به زندگی و خاطرات سردار شهید محمدحسین یوسف‌الهی معروف به "حسین پسر غلامحسین" برای نخستین بار در استان؛ شنبه شب(۲۸ بهمن) در سینما شهرتماشا نمایش داده شد.

روایتی متفاوت از حسین پسر غلامحسین در بی‌قرار

محسن روحی، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کرمان پیش از نمایش این مستند گفت: چند تاریخ برای زمان نمایش این مستند وجود داشت که در نهایت به سالگرد شهادت شهید یوسف‌الهی رسید.

هادی یوسف‌الهی برادر شهید هم با بیان اینکه در این مستند سعی شده صفات عالی انسانی که آدمی را به مقام آدمیت می‌رساند، از زبان همرزمان شهید بیان شود.

روایتی متفاوت از حسین پسر غلامحسین در بی‌قرار

محمدعلی فارسی، کارگردان مستند بی‌قرار هم با بیان اینکه همرزمان شهید در تولید این اثر خیلی کمک کردند؛ افزود: با حدود ۱۲۰ نفر از همرزمان مصاحبه کردیم که در نهایت حدود ۲۲ نفر در این مستند حاضر هستند.

وی با افزودن این مطلب که یک مستند نه حتی یک سریال هم نمی‌تواند حق یوسف الهی را اَدا کند؛ بیان کرد: از ما می‌پرسند چرا سراغ یوسف الهی رفتید؟ به نظرم خودم شهدا انتخاب می‌کنند.

وی توضیح داد: سال ۷۲ آمدم کرمان؛ آن وقت حاج قاسم تازه از ماجرای جنوب شرق فارغ شد و ما راجع به والفجر ۸، غواصان را ساختیم و آنجا اولین بار اسم شهید یوسف‌الهی را می‌شنیدیم؛ حاج قاسم ۴۰ دقیقه درباره او صحبت کرد اما ما حتی یک فریم از صحبت‌های حاج قاسم را در آن فیلم نیاوردیم.

روایتی متفاوت از حسین پسر غلامحسین در بی‌قرار

فارسی ادامه داد: قتلگاه شهید یوسف‌الهی(نهر علیشیر) هم رفتیم، عکس گرفتیم، اما استفاده نکردیم!   ۱۷ سال بعد کاری درباره جانبازان ساختیم که در آن شهید بادپا فقط ۴۵ دقیقه از یوسف الهی گفت، با او رفتیم مزار شهدای کرمان اما یک بار هم از بادپا نخواستیم بالای سر یوسف‌الهی برود و عکس بگیریم و یا از او بخواهیم عکسی بدهد.

این کارگردان گفت: من نمی‌دانم چرا این اتفاقات افتاد اما به محض شهادت حاج قاسم انگار یکی گفت الان وقت آن است؛ انگار خود حسین گفت الان وقتش هست که راجع به من حرف بزنید!

روایتی متفاوت از حسین پسر غلامحسین در بی‌قرار

وی با بیان اینکه خانواده شهید یوسف‌الهی همه جوره با ما همکاری کردند؛ در خطاب به نوجوانان حاضر در سینما گفت: ببینید کدام یک از شما یوسف الهی فردای کشور می شوید.

محمد حمیدی مقدم، مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی هم با بیان اینکه فارسی از پیشکسوتان مستند کشور است که اکثر کارهای آوینی را تدوین کرده و از پایه‌گذاران روایت فتح است؛ بی‌قرار را یکی از زیباترین تولیداتی دانست که عجیب پیش رفت و اولین رونمایی آن در سینما حقیقت بود که مورد توجه واقع شد و جایزه بخش دوم آوینی را از آن خود کرد.

وی با اشاره به نمایش این مستند در برخی شهرها و بازخوردهای مثبت آن؛ گفت: شخصیت‌هایی در تاریخ دفاع مقدس بودند که به سادگی در کنار هم زندگی و از خود رد و تاثیر و حسی بر جای گذاشتند که نه یک نسل بلکه تاریخ مدیون آنها است.

روایتی متفاوت از حسین پسر غلامحسین در بی‌قرار

وی اظهار کرد: نگاهی که در بیقرار جاری است به دور از زرق و برق‌های سینمایی است و یک خودآگاهی و نقش شهودی است و خیلی دلی ساخته شده و می خواهد انسان های بزرگ را بشناساند و سردار ملی ما چگونه این عشق و علاقه را به این شهید نشان می دهد.

حمیدی مقدم ابراز امیدواری کرد: برای ستاره های بزرگ دفاع مقدس و شخصیت‌های تاریخی کار کند و این کار شروع شده و پروژه بزرگ بعدی آقای فارسی باز هم مربوط به این استان است.

در این مستند، عنوان شد: وقتی مسئولیت پرورشگاه صنعتی کرمان به غلامحسین، معلم جوان و نمونه سپرده شد، اتفاقی افتاد که به گفته خود او سرنوشت زندگی مادی و خانوادگی او را عوض کرد و آن اتفاق مربوط به نجات یکی از بچه‌های پرورشگاه بود که به چاه سقوط کرده بود.

روایتی متفاوت از حسین پسر غلامحسین در بی‌قرار

همچنین همرزمان شهید یوسف‌الهی بیان کردند که این جوان ۲۱ ساله چگونه با انتخاب واحد اطلاعات عملیات به عنوان یکی از خطرآفرین‌ترین واحدها به سرعت پیشرفت و حقیقت زندگی را در سنگرهای نمور خوزستان جستجو کرد.

واحد اطلاعات عملیات واحدی است که به گفته رزمندگان دفاع مقدس هر کس در آن بود هر شب به استقبال مرگ و یا اسارت می‌رفت.

روایتی متفاوت از حسین پسر غلامحسین در بی‌قرار

در بخشی از این مستند صدای شهید سلیمانی پخش می‌شود که می‌گوید محمدحسین یوسف الهی با آنکه بدنش به شدت مجروح، روده‌هایش در کیسه و... اما انگار جدا از این بدن بود، (در عاشقانه‌های خود با خدا همزمان می‌خندید و می‌گریست).

کد خبر 1750448

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha