به گزارش خبرنگار گروه مسجد و کانونهای مساجد خبرگزاری شبستان، برای کمتر کسی قابل قبول و اصلا قابل باور بود که انقلاب اسلامی ایران با حضور خیل عظیم از جوانان به پیروزی برسد، جوانانی که محور حرکت خود را دینمداری قرار داده بودند، جوانانی که در دل مسجد تربیت شده و پرورش یافته بودند، آن هم در شرایطی که از اساس فعالیت و کار برای دین، امری سخت و بعضا ناممکن بود اما این جوانان با عشق و اراده راسخ وارد میدان شدند و اسلام ناب محمدی را به رهبری امام خمینی(ره) در جامعه نهادینه کردند.
اکنون اما ۴۵ سال از آن روزها میگذرد و برای بسیاری از اقشار جامعه حتی افرادی که چندان اهل مسجد و فعالیتهای مذهبی نبودند این پرسش ایجاد شده است که چرا آن شور و شوق برای برنامههای مسجدی اگر نگوییم دیگر نیست اما چرا کمرنگ شده است؟ علت حضور ضعیف جوانان در مساجد چیست و راهکار پویا کردن دوباره مساجد در چه مولفههایی نهفته است؟
این پرسشها محور مصاحبهای است که خبرنگار شبستان به مناسبت روز جوان با دکتر «حسن بنیانیان» مطرح کرده است؛ بنیانیان را میتوان از جمله مسئولان تراز و جهادی انقلاب اسلامی به شمار آورد که علاوه بر تحصیلات عالی و پژوهشهای متنوع؛ رونق تازهای به فعالیتهای فرهنگی، آموزشی و هنری انقلاب اسلامی داد و شاید یکی از اثرگذارترین مسئولیتهای او زمانی بود که در کسوت رئیس حوزه هنری فعالیت داشت. امروز اما وی پس از سال ها کار جهادی، به عنوان مشاور فرهنگی رئیس دانشگاه آزاد اسلامی، تجربههای خود را به نسل جوان منتقل می کند. ما نیز در فرصتی که ایجاد شد با وی به گپ و گفتی درباره مسجد، انقلاب اسلامی و جوان امروز پرداختیم که در ادامه مشروح آن را می خوانید:
اینکه بعد از گذشت قرنها از ظهور دین اسلام و مبعوث شدن پیامبر اکرم (ص)، در حالی که بسیاری از کشورهای اسلامی در ظاهر اسلام را صرفا به عنوان یک نام به یدک میکشند، در جامعه ایران، انقلابی با محوریت دین پیامبر(ص) خاتم شکل گرفته و از متن آن نظام جمهوری اسلامی بوجود آمده است و علیرغم تمامی مخالفت های استکبار جهانی به پیشرفت خود تداوم بخشیده است، در واقع نقطه عطفی در طول تاریخ است و امام خمینی (ره) توانست این انقلاب را با محور مسجد به ثمر برساند و حتی الگوساز برای ممالک دیگر شود. تحلیل شما از این رویکرد مسجدمحوری و ریشه شکلگیری آن چیست؟
برای پاسخ به این پرسش مقدمهای را بیان خواهم کرد. ببینید اگر اندکی تمرکز کنیم که مجموعه مبانی دینی و ارزشهای ما در طول ۱۴ قرن تا به امروز چگونه منتقل شده که همچنان ظرفیتهای درونیاش باقی مانده است، در این صورت درخواهیم یافت که این دین چه ابعاد عمیقی در عرصههای مختلف زندگی ارایه کرده که مورد پذیرش یک ملت قرار گرفته است.
این انقلاب به رهبری امام خمینی (ره) و پس از ایشان مقام معظم رهبری (مدظله العالی) ظرف ۴۵ سال این چنین شکوفا شد تا جایی که تفکر و ظرفیت تاریخی خود را صادر می کند و بسیاری از کشورهای منطقه از این انقلاب الگوبرداری میکنند.
بررسی شرایط و همه اتفاقات به خوبی نشان میدهد که انقلاب اسلامی ایران، نتیجه وجود یک نظام تبلیغ دین در متن خود اجزایدین الهی است. عناصر این نظام تبلیغ اصیل دینی، عبارت است از اعجاز پایدار قرآن، رهنمودها و احادیث ائمه اطهار (ع) که در پیوند با هم در قالب یک نظام و سامانه دقیق متولد شده است. نظام و سیستمی که از دل آن حوزههای علمیه متولد شدند؛ یعنی محل پرورش عالمان دین و کسانی که در آینده در مساجد خدمت کرده و افکار و اندیشههای دین را برای مردم بیان می کنند.
نکته اینجاست که انقلاب اسلامی ذیل شناخت از دین، باور و عمل به احکام، اخلاق و منشِ زندگی در شاکله فرهنگ کشور وارد شده و به وسیله آموزه های قرآن و عترت، فعالیتهای حوزههای علمیه و عالمان دین، فعالیت مساجد و مکانهای مقدس نظیر بقاع متبرکه، آموزههای مختلف دینی نظیر نذر، وقف و وجوهات شرعی و همچنین عبادتها و ادعیه که هر کدام دنیایی از معارف را در دل خود دارند، توانسته اند همه ابعاد دین سالم را به زمانه ما منتقل کند به طوری که برای مردم امروز جاذبه داشته باشد و حاضر شوند برای استقرار آن، جان و مال خود را فدا کنند و همین امر نیز منجر به ماندگاری و دفاع تمام قد ملت از انقلاب اسلامی شده است.
مسجد به عنوان مهد شکلگیری انقلاب اسلامی که انقلابی نظاممند و سیستمی بر پایه آموزههای دینِ پیامبر(ص) خاتم بود؛ چگونه توانست کارکردهای خود را به وسیله مفاهیم و محتوای دینی منتقل کند؟ به بیان دیگر آموزههای دینی چگونه به کمک انقلاب آمدند؟
شاید بتوانیم بهترین پاسخ را در جملات پرمغز امام خمینی (ره) در کشفالاسرار بیابیم. ایشان به چند نکته مهم اشاره میکند که به نظرم بهترین جواب برای این سوال است؛ امام راحل در این اثر وزین عنوان کرده اند: «اساسا تمام قوانین بزرگ اسلام دارای این دو جنبه است که هم نظر به حیات مادی و فراهم ساختن ساز و برگ آن دارد و هم نظر به حیات معنوی و ساز و برگ آن، مثلا دعوت به توحید و تقوا که بزرگترین دعوتها است در اسلام، چنانچه تهیه ساز و برگ زندگانی معنوی را میکند، در زندگانی مادی و کمک کاری به نظم کشور و حیات اجتماعی و اساس تمدن دخالت کامل دارد، یک توده اگر با توحید و تقوا بودند، چنانکه روح آنها بزرگ و کامل میشود، کشور آنها نیز با عظمت و زندگانی اجتماعی و سیاسی آنها نیز با عظمت می شود و قانون مالی مثلا در اسلام که برای اداره کشور و احتیاج زندگانی مادی وضع شده، به طوری وضع شده است که جنبه زندگانی معنوی در آن منظور است و کمک کاری به زندگانی معنوی می کند. از این جهت در دادن بیشتر مالیات ها قصد تقرب به خدا که به واسطه آن زندگانی معنوی، تامین و روح انسانی بزرگ میشود، شرط شده است و همین طور در قانون نظام و قضا و دیگر قوانین».
اما در وهله دوم باید به این نکته توجه کنیم که در نگرش سیستمی بین عناصری که پیشتر اشاره کردم و با توجه به مباحثی که امام خمینی (ره) در کتاب کشف الاسرار و البته سخنرانیهای خود بیان فرموده است، اساسا بین همه این عناصرتشکیل دهند اصول و فروع دین، رابطه متقابل وجود دارد؛ یعنی انقلاب اسلامی با مفاهیم دینی و آوردن این محتوا به دل جامعه توانست یک رویکرد دینمحور را بین تودههای مختلف مردم ایجاد کند.
انقلاب اسلامی از سوی دیگر بسیاری از مولفههای اخلاقی، معنوی و احکام الهی در زندگی را احیا کرد و به آنها جان بخشید و این مهم را به طور خاص از طریق مسجد به ثمر رساند. کمک به همنوع در قالب یک اعتقاد الهی اتفاقی بود که ذیل این انقلاب به وقوع پیوست. برای ملموس شدن هرچه بیشتر بحث مثالی را مطرح می کنم. وقتی وارد مسجد میشویم ایام مقدس برایمان معنای دیگری پیدا میکند؛ مقوله نذر و وقف و پرداخت وجوهات شرعی تداوم می یابد.
مثال دیگر را با استفاده از همان جملات امام (ره) توصیف خواهم کرد. ایشان در کشفالاسرار مینویسند: «... دادن بیشتر مالیات ها قصد تقرب به خدا که به واسطه آن زندگانی معنوی، تامین و روح انسانی بزرگ میشود، شرط شده است و همین طور در قانون نظام و قضا و دیگر قوانین»؛ حال فرض کنید که به یک اداره برای مالیات میروید؛ بعضا حالت ناراحتی و پریشانی در آن شخص ایجاد می شود چراکه احساس میکند این مبلغ توسط جامعه از او گرفته شده و در نتیجه سعی دارد که به هر حال در آینده به نحوی این پول را با کار کردن از دل جامعه در بیاورد؛ اما وقتی فرد به مسجد میرود تا وجوهات شرعی را پرداخت کند اولا باید قصد تقرب به خدا کند، نیتاش باید این باشد بنابراین نه تنها حس انتقام ندارد بلکه دچار یک انبساط روحی هم میشود چراکه احساس میکند زندگیاش حلالتر شده که این وجوهات را پرداخت کرده است.
اما در این مقطع میخواهم از این بحث استفاده کنم که با ورود سازمانهای مدرن که در طول چند سده اخیر شکل گرفتهاند، بسیاری از فعالیت ها که توسط عالمان دینی از طریق مراجعه به مساجد انجام میشده به این سازمان های مدرن منتقل شده است؛ بنابراین، اگر امروز بخواهیم که همچون گذشته مسجد را احیا و زمینه را برای حضور هر چه بیشتر جوانان فراهم کنیم باید تلاش کنیم تا بین مسجد و سایر مراکز ارتباط برقرار شود.
اگر بخواهیم جوان امروز فعالیتهای خود را بر مدار دین و مسجد سازمان دهد چه رویکردی را باید اتخاذ کنیم؟
واقعیت آن است که در گذشته دور اندیشه دینی از طریق عالمان دینی در دل محلات جاری میشد و سلسله مراتبی نیز وجود داشت یعنی محله از وجود روحانیِ مسجد و جامعه از وجود مرجع تقلید بهرهمند می شد، هر دو این افراد در مناسبات اجتماعی نقشآفرینی داشتند و اقشار مختلف به ویژه جوانان از وجود او بهرهمند می شدند. اکنون نیز باید فعالیتهای مسجد را به گونهای سر و سامان دهیم که از خدمات انسانی، خدمات اجتماعی به ویژه در قالب طرح های مرتبط با مدارس، ورزش، مشاوره و ازدواج، مشاوره تحصیلی، مشاوره اعتقادی، فعالیتهای هنری، مهارت آموزی در مسجد تعریف شود. به بیان دیگر مسجد علاوه بر مکان عبادت و برپایی نماز جماعت و تحقق شعائر دینی، در عرصه های فوق نیز فعال شود.
اساسا اگر بخواهیم جوان، نظامِ تصمیمگیریاش با مسجد گره بخورد باید این فضا را در مسجد فراهم کنیم که او برای تامین نیازهای خود در عرصه مشاوره و مهارتهای متنوع، مسجد را یک پایگاه بداند نه اینکه محلی که فقط یک عده از مردم به ویژه سالمندان در آن جمع شده و نماز می خوانند و روحانی مسجد هم فقط نصحیت می کند اما اکنون به نوعی این حالت ایجاد شده است؛ وقتی مسجد فقط محل حضور یک قشر باشد یا کمتر در میان جمعیت جوانان را مشاهده کنیم و روحانی مسجد نیز فقط مباحث معمول را بیان و یا نصیحت کند، برای جوان این سوال ایجاد می شود که اصلا دین در زندگی ما چه نقشی دارد که به واسطه آن وابسته عالم دینی آن باشیم؟ بعد هم این پرسش پشتبند آن ایجاد می شود که چرا باید حکومت دینی داشته باشیم؟
مساله اینجاست که نسلهای اول و دوم انقلاب اسلامی دفاع مقدس را درک کردند، عالمان دینی را درک کردند اما نسل امروز بسیاری از فضاها را درک نکرده است. بنابراین باید برای مساجد جاذبهآفرینی کنیم آن هم جاذبه هایی که در چارچوب شرع تایید شده است تا مسجد تبدیل به قطب جذب نوجوانان و جوانان شود؛ قطعا یکی از این جاذبه ها گسترش خدمات اجتماعی و آموزشی است.
چگونه میتوان شکلگیری چنین روندی را با محوریت مسجد و مدرسه با هدف جذب نوجوانان و جوانان به فعالیتهای مسجدی محقق کرد؟
مدارس ما باید مستقل باشد اما از نظر سلسله مراتب زیر نظر آموزش و پرورش قرار بگیرد که اکنون نیز چنین است اما یک مساله وجود دارد که میتوان این استقلال را با مسجد عجین کرد؛ به بیان دیگر تعامل بین مسجد و مدارس وجود داشته باشد. برای مثال یک مسجد فعال را تصور کنید که چندین مدرسه وابسته به خود داشته باشد که این مدارس به لحاظ محتوای تحصیلی با آموزش و پرورش ارتباط دارند اما از جهت شکلگیری و توانمند شدن در عرصه تربیت دینی با مسجد محله مرتبط هستند. به این شکل است که میتوانیم نوجوان و جوان را از همان دوران که مشغول تحصیل است با تربیت دینی رشد و ارتقا دهیم. نوجوان و جوانی که همواره در مسجد رفت و آمد دارد، کارکردهای این مکان مقدس را از همان دوران با تمام وجود درک خواهد کرد.
متاسفانه، در روزگار فعلی به دلیل اینکه هنرهای غربی وارد کشور شده بعضا بسیاری از افراد تعجب میکنند که بگوییم هنر می تواند در محیطی چون مسجد نیز خلق شود. اتفاقا هنرهای دینی میتواند در خدمت دین و جامعه قرار گیرد. از همین نقطه است که هنرمند متعهد و فاخر پرورش مییابد. فکر میکنم تمامی این موارد در گرو ارتباط منسجم میان مسجد و مدرسه است چراکه نوجوان و جوان به وسیله این دو تربیت می شود.
جایگاه تبلور فعالیت جوان در فضای مجازی از گذرگاه مسجد را چگونه ارزیابی می کنید؟
اتفاقا مسجد یک ظرفیت برای فعالیت جوانان در عرصه فضای مجازی به شمار میرود، تولید محتوای مسجدی و آموزش از طریق مسجد یک فرصت است که میتواند پاسخگوی بسیاری از مباحث و سوالات برای جوان امروز باشد. از سوی دیگر گسترش فعالیت در فضای مجازی میتواند زمینهساز ارتباط اقشار مختلف با فعالیت های مسجد باشد، شاید عده ای نتوانند در دوره و کلاسهای آموزشی مساجد به شکل مستمر حضور داشته باشند.
یکی از اشکالاتی که بعضا از سوی برخی به ویژه جوانان مطرح میشود این است که ائمه جماعات مساجد، عموما یک روحانی جوان و آشنا به موضوعات و دغدغههای روز نیستند، اکثر مساجد امام جماعت سالمند با رویکرد سنتی دارند. در این مورد چه نظری دارید؟
به هرحال این وضعیتی است که در برخی مساجد وجود دارد، یک امام جماعت از دوران جوانی تا امروز که در ایام کهنسالی است در یک مسجد حضور دارد و البته نمیتوان خرده گرفت، شرایط جامعه آن زمان با جامعه کنونی تفاوت دارد اما میتوان برنامهریزی بهتری داشت.
برای مثال ما با انبوهی از طلاب جوان در حوزههای علمیه مواجهیم که میتوانند در مساجد به عنوان امام جماعت یا همکار امام جماعت حضور یابند. می شود برای هر مسجد یک امام جماعت جوان را منصوب کرد و برای مثال این فرد پنج سال در مسجد حضور داشته باشد و بعد کارکرد وی بررسی شود، اگر اهل مسجد به ویژه جوانان از برنامههای ابتکاری او راضی بودند و این فعالیت ها به رشد مسجد کمک کرده بود در این صورت حضور وی در مسجد ادامه یابد؛ اما آسیب کنونی مساجد ما این است که اصلا تماموقت نیستند. یک مسجد باید از ۸ صبح تا ۱۰ شب باز باشد و انواع خدمات را به اهالی محل ارایه کند. یک امام جماعت جوان، خوشذوق و فعال نیاز است تا بتواند در این مساجد فعالیت کند. این رویکرد در بعضی از مساجد، امتحان خودش را پس داده است، هر امام جماعت جوان و فعال که وارد مسجد شده توانسته با طرحها و ایدههای نوین، اهل محله به ویژه جوانان را به مسجد جذب کند.
بنابراین باید شرایطی را فراهم کنیم که بهترین استعدادهای حوزه علمیه امام جماعت شوند. افرادی که از نظر منش و اخلاق اسوه باشند تا نوجوان و جوان به نوعی یک نماینده از ولی فقیه را در مسجد محله احساس کند.
مساله دیگری که مایلم در پایان این بحث به آن اشاره داشتم باشم این است که مسجد باید سازماندهی ویژه و مستقل از حکومتها داشته باشد، در واقع ضمن اینکه باید استقلال مسجد از حکومت حفظ شود در عین حال باید رسالت دولتها نسبت به همکاری برای تامین زمین مناسب، منابع مالی لازم و تمهیداتی برای جلب مشارکت مردم مد نظر قرار گیرد. یعنی به گونهای نباشد که دولت بودجه کافی برای ساخت یک اماکن و مراکز مختلف را در کمترین زمان ممکن پرداخت کند اما در مورد مساجد گاهی بعضا تا ۳۰ سال زمان ببرد تا یک مسجد ساخته شود. در شرایط موجود، گاهی در یک محله و یا در یک منطقه با تعدد زیادی مسجد مواجهیم، مثلا در خیابان ایران در شهر تهران که اقشار متدین و عموما با وضعیت مالی خوب یا متوسط در آن زندگی می کنند. اما وقتی به سمت شمال شهر می رویم، مساجد بسیار محدودی را مشاهده می کنیم؛ همین طور است در مناطقی که اقشار فقیرتر زندگی می کنند.
این توزیع نامناسب و این کمبودها را شهرداری ها با همراهی شوراهای شهرها باید جبران کنند. لازمه این امر از یک سو برپایی مساجد فرهنگی اجتماعی الگو برای پاسخگویی به نیاز های زمانه است و از سوی دیگر متقاعد کردن مدیران اجرایی در سازمان های دولتی و شهرداریها برای درک این مطلب که بر پایی چنین مساجدی، بسیاری از معضلات فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی جامعه ما را حل خواهد کرد.
نظر شما