به گزارش خبرنگار گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان، روزه داری گرچه عبادتی برخاسته از دستورات دینی اسلام است، اما برای مردم ایران رنگ و بوی دیگری دارد. مذهب و دین برای مردم ایران همراه و همگام فرهنگ است و از آنجا که این سرزمین هزار رنگ خرده فرهنگ های متنوعی دارد، آداب و رسوم هر قطعه از این سرزمین رنگارنگ با مناسک مذهبی پیوند خورده و شمایل زیبایی از پیوند سنن ایرانی و مناسک اسلامی را در این خطه هزار نقش به نمایش گذاشته است. آداب و رسوم مردم خراسان در ماه مبارک رمضان نیز یکی از جلوه های زیبای این پیوند است که در این نوشتار به آن می پردازیم.
شب خوانی بر بلندای مسجد
پدرم تعریف میکرد که در نوجوانی، مناجاتخوان شبهای ماه رمضان بوده است و بعد از خوردن سحری اذان مسجد را میگفته است. قصه خبر دادن به مردم برای نزدیک شدن وقت سحر و اذان تنها به این مناجات خوانی ختم نمی شود، بلکه داستانی خواندنی دارد. آنچه پدر از مناجات خوانی شبهای رمضان روایت میکند، بخش سوم آیین «شب خوانی» شبهای رمضان در گذشتهای نهچندان دور است. این آیین که بیدارباش روزه داران برای خوردن سحری و عبادت سحرگاهی بوده، سه مرحله داشته است. شبخوانان در مرحله نخست یک ساعت و نیم مانده به اذان صبح با دُهل و شیپور و در مقام ابوعطا می نواختند و مردم را به بیداری دعوت میکردند. نیم ساعت بعد در گوشه حجاز دوباره هشدار گذر زمان می دادند و نهایتا در آخرین بخش، ۱۵ دقیقه مانده به اذان صبح دعای سحر خوانده میشد تا مومنان آماده روزه داری روز نو شوند. بخش پایانی شب خوانی به موذنان و مناجات خوانان میرسید که در بالاترین نقطه مسجد شهر یا روستا نشسته و مناجات سحر می خواندند: «شب خیز که عاشقان به شب راز کنند/ گرد در و بام دوست پرواز کنند/ هر جا که دری بود به شب میبندند/ الا در دوست را که شب باز کنند».
تشت و پیتحلبی به جای شیپور
به باور مردم، بیدار کردن روزه داران اجر و ثوابی برابر با روزه داری داشته است. به همین مناسبت هر کس در هر منطقه ای به طریق خود در این راه سهیم و شریک می شده است. مثلا مردم تربت با «چلیکزنی» مردم را برای خوردن سحری و نماز بیدار می کرده اند. چیلک، پیت حلبی نفت بوده که چلیکزن با بندی آن را روی گردن خود میآویخته و با چوب روی چلیک میکوبیده است. البته گاهی به جای پیت حلبی و چیلک، از تشتزنی برای بیدار کردن مردم از بلندی استفاده می شده است.
قنبرخوانی
شبیه خوانی و تعزیه یکی از آیین هایی است که با ایام محرم شناخته می شود. اما یک پرده از آن در روز شهادت امام علی(ع) که مصادف با ۲۱ رمضان است، به نام قنبرخوانی در برخی از شهرستان های خراسان مانند کاشمر و سبزوار اجرا می شود. این آیین حزن انگیز که ۲۰۰ سال قدمت دارد، به ماجرای پناهنده شدن قنبر به امام علی(ع) پس از فتح ایران توسط اعراب اشاره دارد. در این آیین شعرهایی که قنبر برای شهادت امیرالمومنین علی(ع) قرائت کرده، خوانده می شود.
جشن برای قصاص قاتل علی(ع)
در روایات تاریخی آمده است که این ملجم مرادی، شب ۲۷ رمضان قصاص شده است. مردم تربت حیدریه و سبزوار بر مبنای همین روایت تاریخی، جشنی به نام ملاقهزنی برپا می کنند. جشن به این صورت است که شیرینی توزیع می شود و جوانان به اجرای آیین ملاقهزنی میپردازند. «برای اجرای این سنت پسرهای جوان بعد از افطار چادر به سر میاندازند و هر چند نفر کیسهای برمیدارند و به در منازل میروند و با ملاقه به در میکوبند و سپس پشت در میایستند. پس از آن صاحبخانه در حد توان مالی خود مقداری شیرینی، شکلات، نقل، خرما و... داخل ملاقه یا کیسه ملاقهزنها میریزد و هنگام ریختن شیرینی و شکلاتها به داخل کیسه یا ملاقه میگوید، «بگو بر ابن ملجم لعنت» و جوانان چادر بر سر نیز یک صدا این لحن را تکرار میکنند».
آش قلهوالله
هنوز هم مرسوم است که در روزهای ماه رمضان زنان در منزل یکی از همسایه ها، جمع می شوند و قرآن خوانی یا به اصطلاح جزء خوانی می کنند. اما پاتوق مردان در مسجد محل است که بیشتر بعد از افطار انجام می شود. این قرآن خوانی تنها قرائت قرآن نیست بلکه ماجرای آش قل هو الله از همین جلسات برمیخیزد. هر کس در جلسه آخر مفتخر به قرائت سوره «قل هوالله» شود باید به بقیه حاضران در جلسه آش بدهد. زنان معتقدند اگر دختران دم بخت قرائت کننده این سوره شوند، بخت خوبی سراغ آنها می آید و به زودی ازدواج می کنند.
زنان خراسان و سنتهای رمضانی
افطاری دادن، شب نشینی در حرم، پخت نان جو در شبهای ماه مبارک رمضان از جمله آیین هایی است که خراسانی ها به آن اهتمام دارند. اما در کنار آیین های مردانه ای که عنوان شد، برخی آداب و رسوم رمضانیه مردم خراسان، کاملا زنانه است. در خراسان نیز در ماه رمضان مراسم و آیین های برگزار می شد که مختص زنان بوده است. از جمله در سبزوار قدیم و در بین زنان این دیار چون ماه مبارک رمضان به نیمه می رسید، مردم از ان شب به عنوان شب کاتل یا کُتَل(به معنای کوه) یاد می کردند. در این شب زنان نوعی نان روغنی را که متشکل از روغن حیوانی، سبزی مخصوص، ادویه، پیاز، گوشت قورمه بود، تهیه می کردند. آنها معتقد بودند ماه رمضان مانند کوهی است که تا شب پانزدهم، نیم آن را که (سربالایی کوه بوده است) رفته اند و با این غذای مقوی بقیه ماه را که سرازیری کوه است راحت تر طی خواهند کرد و از شب پانزدهم به بعد به اصطلاح از کاتل پایین می آمدند. بر همین باور بزرگترها که روزه می گرفتند به مزاح به بچه های کوچک می گفتند که امشب می خواهیم به سرکاتل(کُتَل) برویم.
ماه رمضان در خاطرات بی بی حلیمه
بخش مهمی از حافظه افراد به خاطرات گذشته اختصاص دارد. زیرا تغییرات تدریجی در جامعه اعم از تحولات شهری یا فرهنگ و آداب و رسوم را می توان از لابلای یادمان معمرین جستجو و در پژوهش ها استناد کرد. طی سال های گذشته خاطرات زنان مورد توجه واقع شده و خاطره نگاران نسبت به این مقوله بی تفاوت نبودند. زیرا زنان در بیان خاطرات ضمن توجه به جزئیات، مطالب قابل تاملی را ارائه می دهند. مرحومه بی بی حلیمه مومنیان شاندیز متولد ۱۳۱۰ احمدآباد از توابع گلمکان مشهد است.
بخشی از خاطرات بی بی حلیمه به مراسم ماه رمضان اختصاص دارد. در روستای احمدآباد هنگام سحر عدهای به تین های حلبی می زدند تا مردم برای سحری خوردن بیدار شوند. آنهایی که سواد کمی داشتند، شب خوانی می کردند؛ مثل برادرهای من که می رفتند بر بالای پشت بام و مناجات میکردند و از صدای آنها، اهالی اطراف بیدار می شدند. در احمدآباد، بچه ای که برای نخستین بار روزه می گرفت، افطار نمی کرد، تا این که از پدر، مادر و پدربزرگ و مادربزرگ هدیه ای می گرفت. بعضی بچه ها هم روزه گنجشکی می گرفتند. عید فطر را هم جشن می گرفتند و با تابه، نان هایی به نام یوخه درست می کردند؛ به طوری که در شب عید فطر حتما باید یوخه در سفره می بود؛ به علاوه غذاهای دیگر. تا این که از شهر خبر آمد که ماه را دیده اند. آن وقت در مسجد اذان می گفتند و نماز عید برگزار می کردند.
علاوه بر آیین ها و سنت های مردم خراسان در رمضان که به خود آنها اختصاص دارد، سنت هایی چون افطاری دادن، دیدو بازدید و صله رحم و ... بین همه مسلمانان مشترک است و اختصاص به سرزمین خاصی ندارد و مردم خطه خراسان نیز از این رسم و سنت بی بهره نیستند.
نظر شما