انقطاع فرهنگی با آشتی میان سنت‌های اصیل و تاریخی زدوده می‌شود

جمشیدی، با اشاره به مشکلات فرهنگی و به ویژه انقطاعی که میان تاریخ و اندیشه سترگ ایران اسلامی با نسل امروز ایجاد شده است، گفت: انقطاع فرهنگی با آشتی میان سنت‌های اصیل و تاریخی زدوده می‌شود.

به گزارش خبرنگار گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان: سی و پنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در حالی به کار خود پایان داد که از نگاه تیزبینانه بسیاری از اندیشمندان و پژوهشگران، رویداد فرهنگی تاثیرگذاری در ابعاد مختلف از جمله مساله حجاب بود؛ در واقع نگرش و نوع برخورد متصدیان نمایشگاه منجر به دریافت این تاییدیه از سوی صاحب‌نظران شد؛ از جمله «مهدی جمشیدی» در شبکه «ویراستی» فضای نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران را در قالب طرح سه نکته قابل قبول و ستودنی توصیف و اینگونه نوشته بود:

۱. فضای داخلی نمایشگاه کتاب از نظر فرهنگی-به خصوص پوشش-زیبنده و شایسته است. حتی یک مورد کشف حجاب مشاهده نکردم.
۲. به عده‌ی بسیار اندکی که مراعات نمی‌کردند، قاطعانه و مصرانه اما بسیار لطیف و مودبانه تذکر داده می‌شد.
۳.باور کنیم که اگر اجرای شریعت در اینجا ممکن است، در «جامعه» نیز ممکن است.

در این مجال و در حالی که نمایشگاه بین المللی کتاب تهران به کار خود پایان داده است، سراغ «مهدی جمشیدی» عضو گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی رفتیم تا نظر او را در مورد این رویداد فرهنگی جویا شویم و در واقع آنچه که باعث شد او چنین دیدگاه‌هایی را مطرح کند؛ در ادامه حاصل این گفت وگو را می خوانید:

این روزها بحث از حجاب و نوع مواجهه و برخورد با افرادی که چندان مقید به رعایت آن نیستند در جامعه مطرح است؛ در چنین شرایطی نمایشگاه کتاب تهران به روال هر ساله برگزار می‌شود و شما در بازدیدی که از این رویداد فرهنگی داشتید فضای نمایشگاه را نسبت به مساله حجاب قابل قبول توصیف می‌کنید. چه رویکردی را مشاهده کردید که منجر شد چنین دیدگاهی داشته باشید و حتی آن را مناسب برای تسری دادن به سطح جامعه بدانید؟

 مشاهده میدانی من نشان می‌داد که امسال فضای فرهنگی نمایشگاه کتاب تهران نسبت به سال‌های قبل به ویژه سال گذشته ارتقا و پیشرفت در خور توجهی داشته است؛ به ویژه محوطه‌های داخلی و شبستان‌های نمایشگاه که متناسب با معیارهای ارزشی ما بود؛ البته آنچه که می گویم وضع نسبی دارد و منظورم مطلوب بودن نیست و به همین دلیل است که این فضا را با گذشته به ویژه با فضای بیرون نمایشگاه مقایسه می کنم.

احساس می‌کنم وضعِ فرهنگیِ نمایشگاه نسبت به وضعِ خیابان صورت پسندیده‌تری داشت و جامعه‌ای کوچک را در این فضا شاهد بودیم که به نسبت، به ارزش‌ها نزدیک بود؛ بر همین اساس هم سخن‌ام در این است که اگر در این ابعاد کوچک می‌شود ارزش‌های فرهنگی را برقرار کرد لذا امکان تعمیم این ارزش‌ها به جامعه بیرون و بزرگ‌تر هم وجود دارد و این تعمیم به نظرم تعمیمِ ناروا و نا به جایی نیست، البته مهمتر از این تعمیم، تعمیم ساز و کارها است.

سوال این است که در همین محیط محدود کوچک و چند روزه با چه ساز و کارهایی چنین وضع فرهنگی برقرار شد؟ قطعا می‌توان از آن ساز و کارهای فرهنگی بهره گرفت، آنچه که من مشاهده کردم ساز و کارِ ترکیبی برای اصلاح وضع فرهنگی بود که توانسته بودند رفتار و به خصوص پوشش و حجاب را از چند طریق به موازین ارزشی ما نزدیک کنند. 
این ساز و کار ترکیبی که به آن اشاره کردید در چه قالب‌هایی ذیل برپایی نمایشگاه کتاب تهران مشهود بود؟

اولا فضای گفت وگویی جالبی در حواشی غرفه‌ها طراحی شده بود و افراد می ایستادند و گفت‌وگوهایی بدون خط قرمز و البته در چارچوب اخلاق و منطق با یکدیگر داشتند. به نظرم این گفت وگوهای کوچکِ مقطعیِ سرپایی را می‌توان در قالب مباحثه ملی تعمیم داد به این معنا که  گفت وگوهایی در ابعاد بزرگ‌تر میان طبقات اجتماعی در مورد مسایلی که مناقشه برانگیز هستند شکل بگیرد؛ چراکه مناقشات و اختلافات اجتماعی را می‌توان از راه گفت وگو تقلیل داد و فروکاهید. اساسا گفت وگو می‌تواند روشنگر باشد چراکه وقتی به پرسش‌ها پاسخ دهید و چشم‌اندازِ حقیقت را جلوِ دیدگان فرد روشن کنید، گره‌های ذهنی باز می شود و گشودن گره‌های ذهنی ریشه‌ای‌ترین و عمیق‌ترین تغییر وساز و کار برای تغییر رفتار فرهنگی است.

به بیان دیگر ذهنیت‌ها رفتارساز و نقطه آغاز منطقی برای اصلاح فرهنگی هستند و اصلا از این جا باید آغاز کرد؛ ذهنیت‌ها را از هیچ مسیری جز گفت وگو نمی توان اصلاح کرد، در واقع مباحثه و گفت وگو آن قدر نافع است و باعث نزدیک شدن دیدگاه‌ها به حقیقت می‌شود که شاید مطالعه در آن حد موثر نباشد لذا برخی بزرگان می‌گویند بیشتر از مطالعه باید به مباحثه اهتمام داشت و این فضیلت گفت وگو است. به نظر من وقتی گفت وگو در محیط کوچکی چون نمایشگاه کتاب کامیاب بود در نتیجه می‌شود در ابعاد بزرگ‌تر و اجتماعی‌تر نیز آن را صدرنشین کرد، بنابراین باید آداب گفت وگو را آموخت.

از نظر شما مهمترین ویژگی گفت وگوی اصولی و قابل قبول چیست؟

 منطق، اخلاق و آزادی به اعتقاد من اصلی ترین ویژگی یک گفت وگو است. آزادی به این معناست که خطوط قرمز را کنار بگذاریم و هیچ امری را بدیهی نگیریم و اگر کسی از خطوط قرمز ما عبور کرد ناخرسند نشویم؛ اخلاق یعنی دنبال برتری و غلبه نباشیم و بی ادبی و هتاکی نکنیم و در نهایت منطق یعنی گفت وگوی موجه معقولی داشته باشیم. به نظرم اگر گفت وگو از این چارچوب سه گانه خارج شود چه بسا اصلا اسباب انشقاق و تخاصم و تعارض شود یعنی آنچه که هست را بدتر کند و موقعیت را دچار فروبستگی و تنگنا کند.

برگردیم به محاسنِ سی و پنجمین نمایشگاه کتاب تهران از بُعد فرهنگی که از نظر شما می‌تواند خارج از این محیط هم تاثیرگذار باشد، چه موارد دیگری را مشاهده کردید که برای امروزِ جامعه ما به ویژه در مورد مسایل فرهنگی به مثابه علاج و راهکار بود؟

اشارت‌های تاریخی که در نمایشگاه کتاب وجود داشت تاثیر بسزایی بر مخاطبان حاضر در این رویداد فرهنگی گذاشت. من دیدم که از شخصیت‌های بزرگ تاریخی ما شبیه‌سازی کرده و آنها را به صحنه آوردند، این افراد بین جمعیت روان بوده و با مردم به گفت وگو می‌کردند و به سوالات آنها جواب می دادند یا عکس یادگاری می گرفتند، البته این رویکرد شاید از نظر برخی یک کار سطحی باشد اما من تعبیر سطحی را نمی پسندم و معتقدم کاری نمادین بود که در این مورد توضیح می دهم.

امروز اگر از نظریه بازگشت به خویشتنِ اسلامی سخن گفته می‌شود به این معنا است که ما دچار انقطاع تاریخی هستیم یعنی از گذشته هویتی خود دور افتاده‌ایم و حافظه تاریخی مان تضعیف شده و مفاخر و بزرگان خود را نمی‌شناسیم؛ روشن است جامعه‌ای که از گذشته خود بُریده یعنی پشتوانه هویتی ندارد و چنین جامعه‌ای به راحتی دچار تلاطم هویتی خواهد شد و دستکاری‌هایِ فرهنگیِ بیرونی در آن موثر واقع می شود. 

در این میان شخصیت‌های تاریخی ما می توانند کارساز باشند، از فیلسوف و شاعر گرفته تا سایرین، هرکدام از این افراد برای ما به مثابه یک اندوخته فرهنگی هستند. برای مثال وقتی «لیلی و مجنون» نظامی گنجوی را می خوانیم متوجه می شویم که چه قالبی از عشق و عواطف در این اثر بیان شده و تا چه اندازه سنت فرهنگی ما با سنت غربی در تعارض بوده و چه قدر عشق در فرهنگ مکتوب و دیرینه ما ریشه‌دار بوده و از چه وجه قدسی و ملکوتی برخوردار است، یعنی در عین حال که از احساسات لطیف انسانی برخوردار است چه قدر پاکی را به همراه دارد، حتی همین ابن سینا که اتفاقا شخصیتی از او نیز در نمایشگاه کتاب حضور داشت، رساله ای به نام «عشق» دارد که در آن از «عشق عفیفانه» سخن گفته است، این تعبیر خود «شیخ‌الرئیس» است؛ ابن سینا همین عشق زمینی را توصیف می کند و چنین تعبیری هم در موردش به کار می برد. 

بنابراین چنین عشقی می تواند جوهره عفیفانه و مطهرداشته باشد که قطعا با ولنگاری و هوس و بی بند و باری و برهنگی بیگانه است؛ آنچه که در غرب در قالب برهنگی و ولنگاری و وادادگی به جامعه تحمیل می شود در واقع عشق سوز است، ولنگاری زمینه‌ساز هوس است و هوس عشق نیست، آن عفت است که عشق را می آفریند و عشق در فرهنگ ما مفهوم مقدس است، چنین مواردی از بشارت های تاریخی ما محسوب می شود و اینکه اساسا چه قدر فلسفه ما غنی و پر مایه است.

علامه جعفری می‌گفت که هیچ مساله‌ای از مسایل علوم انسانی نیست که بخواهیم آن را به ادبیات‌مان ارایه دهیم و در ادبیات ما سخنی نسبت به آن وجود نداشته باشد. ادبیات غنی ما اتفاقا امروز بسیار می تواند به کار اصلاح فرهنگی بیاید. بزرگانی چون حافظ، سعدی، نظامی گنجوی، ابن سینا، صدرالمتالهین و ... ذخایر بزرگ فرهنگی ما هستند. بنابراین اگر بخواهیم در جامعه بازسازی انقلابی انجام دهیم حکیمانه آن است که داشته ها و اندوخته‌های فرهنگی را به میدان بازی فرهنگی بیاوریم؛ منظور از سرمایه‌های فرهنگی نیز میراث فرهنگی نیست که فقط در موزه ها آن را ببینیم، بلکه باید این سرمایه ها را در میدان عمل و عین وارد کرد .

از سوی دیگر نسل جدید مفاخر فرهنگی را کمتر می شناسند و این در حالی است که هویت فرد بر اثر شناخت تاریخ و هویت فرهنگی تقویت می شود، بنابراین باید درون افراد را از این هویت‌ها پر کنیم و این چند شخصیت تاریخی و فرهنگی که در نمایشگاه کتاب پیاده روی می کردند و با مردم سخن می گفتند یک حرکت نمادین بود و پیام داشت، یعنی باید این حرکت را در دل جامعه و محیط مدرسه، مسجد و رسانه روان کنیم. البته منظور من این نیست که آدم‌هایی با لباس‌های قدیمی راه بیفتند و به خیابان بیایبند، منظور من توجه و بازگشت به سنت فرهنگی خودمان است. مثلا امروز برخی می گویند بدن من مال من است و من برهنگی را می پسندم. در مقابل این رویکرد ما باید نظریه عشق در سنت فرهنگی خود را به میدان بیاوریم و به جوان ارایه کنیم، در نتیجه باید فکر و فرهنگ و ادبیات را به ذهن نسل امروز نزدیک کنیم.

در راستای تحقق این مساله یعنی انتقال فرهنگ و ادبیات به نسل امروز چه راهکاری را در سطح رسانه پیشنهاد می‌کنید؟

به نظر من امروز اثرگذارترین رسانه سینما است، سینما به معنای اعم از فیلم های سینمایی و تلویزیونی که می توانند روایتگر زندگی و رویکرد این بزرگان باشند. حتی در منابر ما باید به این مساله توجه شود، سوال این است که امروز چه قدر در مساجد ما سخن از گذشتگان فرهنگی گفته می شود؟ شخصیت‌های فرهنگی صورت تجسد یافته ارزش‌های فرهنگی هستند و توده و نسل جوان بیشتر دنبال محسوسات هستند تا معقولات، این شخصیت ها محسوس هستند. مقام معظم رهبری در رابطه با شهدا بیان کرده بودند که شهدا قهرمانان کشورند و اهالی هنر برای نسل جوان الگوسازی کنند. بنابراین باید شخصیت ها را به اکنون بیاوریم، نَه اینکه آنها را رها کنیم تا تاریخ‌نشین باشند.

ببینید ما اصالت و ریشه داریم و مساله ما بازگشت به این ریشه ها است، ما نسبت به خودِ فرهنگی‌مان بیگانه شده ایم و باید در پی به خود آمدن باشیم، برای مثال در مورد مساله کشف حجاب و برهنگی به این مساله اشاره می کنم که این مساله کاملا خلاف سنت تاریخی و فرهنگی ماست، زن ایرانی در هیچ‌یک از ادوار برهنگی را انتخاب نکرده و این یک چالش وارداتی است که در اثر یکسان‌سازی فرهنگ غربی اتفاق افتاده است.

از سوی دیگر سنت فرهنگی ما میان عاشقی و عبودیت جمع برقرار کرده و عشق را به هوس تقلیل نداده و عواطف را به بدن فرو نکاهیده است، آیا اگر به هویت ایرانی اسلامی بازگردیم و نسل جوان را نسبت به آن متنبه کنیم علقه ایجاد نمی شود؟ من در همین نمایشگاه کتاب، مادر شهیدی را دیدم که یک صندلی را در گوشه ای قرار داده و عکس شهیدش را روی آن صندلی گذاشته و به رهگذران روسری و گل هدیه می دهد، هیچ مقاومتی هم از سوی مخاطبان ندیدم و اتفاقا مخاطب دهه هفتادی و هشتادی وقتی این مادر شهید را می دید چنان او را در آغوش می گرفت که گویی مادربزرگ خودش را در آغوش گرفته است، یعنی هم نسبت به آن شهید و هم مادرش علقه داشت آن هم نسلی که نَه شهید را دیده بود و نه دوران جنگ و دفاع مقدس را. این پیوند کجا شکل کرده است؟ این مادر شهید پیر هویت خود را از فرزند شهیدش گرفته بود و به همین دلیل عکس شهید را کنار خود قرار داده بود، او گذشته را به کمک حال آورد، در نتیجه این حرمت است که شکل گرفته و شاهد یک استمرار فرهنگی هستیم که در نبود ساز و کار مناسب فرهنگی در، در کشور شکل گرفته است و آن مادر پیر حس قدسی و معنوی را ایجاد کرد که این مخاطبان به خوبی آن را درک کردند. 

بنابراین چگونگی تعمیم سنت های فرهنگی و استمرار آنها، جعبه سیاهی است که باید گشوده شود، آنچه که اکنون شاهد هستیم حکایتگر آن است که ظواهر افراد برآیند درون آنها نیستند بلکه اکنون در جامعه بین ظاهر و باطن گسست ایجاد شده است.

کد خبر 1764222

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha