از حکومت بر دل‌ها تا مکتب نخبه‌پرور در سیره موسی بن جعفر(ع) 

حجت‌الاسلام پورامینی گفت: در نفوذ معنوی و سلطه بر دل‌ها، امام کاظم(ع) حرف نخست را می‌زد، پیشوای هفتم شیعیان نَه شمشیر داشت و نَه ثروت و مجموعه تبلیغاتی حکومت نیز در خدمت‌اش نبود؛ اما  آن حضرت بر دل‌ها حکومت می‌کرد، به گونه‌ای که گاه نزدیک‌ترین افراد دربار عباسی به جمع پیروان و شیفتگان حضرت می‌پیوستند.

حجت الاسلام والمسلمین «محمدباقر پور امینی» در گفت‌وگویی با خبرنگار گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان که به مناسبت سالروز ولادت حضرت موسی بن جعفر(ع) انجام شد، با اشاره به مکتب نخبهپرور امام کاظم(ع) گفت: آن حضرت در دو جبهه از حضور نخبگان و فرهیختگان برای رشد و تعالی اسلام بهره برد؛ نخست اینکه نخبگان جهان اسلام و چهره‌های موثری که از شاگردان امام‌کاظم(ع) هستند، خدمات فراوانی انجام دادند.

عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: اما گام دومی که امام موسی کاظم (ع) برداشت، منع همکاری یاران با دستگاه خلافت بود چراکه آن حضرت چنین رویکردی را همراهی کردن با ظلم می‌دانست، البته نکته مهمی که در این مورد باید به آن توجه کرد این است که با وجود این سیاست راهبردی، امام کاظم (ع) راضی به مختل شدن امور مسلمین نبود و به بعضی از یاران خود اجازه داد تا برخی از مدیریت‌های مهم را بر عهده بگیرند و ضمن تلاش در کاستن ظلم، گره‌گشای مشکلات امت اسلام شوند.

 وی افزود: برای مثال امام کاظم (ع) به یکی از یاران خود به نام «علی بن یقطین» سفارش کرد تا با کتمان شیعه بودن خود و رعایت تقیه، در مسند وزارت هارون باقی بماند: «خداوند با هر حاکم ستمگری، از دوستان خود وزیری دارد که به سبب او بدعت‌های آنان را دفع می‌کند». این حرکت امام الگویی برای نخبگان جهان اسلام است که از موقعیت ممتاز خود در خدمت بیشتر و موثرتر  و علاقه‌مندسازی مردم به مذهب استفاده کنند.  

حجت الاسلام پورامینی در ادامه ضمن تحلیل شرایط سیاسی و اجتماعی عصر امام کاظم (ع) گفت: یکی از دلایلی که حضرت موسی بن جعفر(ع) تحت تدابیر شدید امنیتی و سیاسی زندگی می کرد؛ حسادت هارون الرشید؛ خلیفه وقت عباسی نسبت به جایگاه معنوی و اجتماعی پیشوای هفتم شیعیان بود؛ از همین رو بود که هارون دست به محدود کردن ارتباطات امام (ع) با پیروان کرد.  

عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان این مطلب که خلیفه مستبد عباسی از نفوذ امام موسی کاظم (ع) بر دلها هراس داشت، افزود: در واقع هارون از نفوذ عمیق آن حضرت در دلهای شیعیان خبر داشت و همین مساله باعث ترس او از جایگاه اجتماعی امام (ع) شده بود.

وی با اشاره به سخن «ابن حجر هیتمی» از علمای شافعی درباره موسی بن جعفر(ع) تصریح کرد: به گفته این عالم، هیچ کس در معارف الهی و دانش و بخشش به امام (ع) نمی رسید و دیگران فرسنگ‌ها با او فاصله داشتند.  

حجت‌الاسلام پورامینی با اشاره به این مسأله که از مردم جامعه آن زمان گرفته تا حتی خود خلیفه عباسی بر این مساله واقف بود که عباسیان غاصب خلافت هستند، افزود: شیخ صدوق در «عیون‌اخبار الرضا(ع)» آورده است که هارون به فرزند خود «مامون» گفته بود که «او امام مردم و حجّت خدا بر خلق‌اش و خلیفه‌اش در بین بندگانش است»؛ همچنین در کتاب «یَنابیعُ المَوَدّة» آمده است که روزی هارون در کنار کعبه امام موسی کاظم (ع) را دید و گفت: تو کسی که هستی که مردم پنهانی با تو بیعت کرده‌اند؛ امام (ع) نیز در پاسخ فرمود: من بر دلها حکم می رانم و تو بر تن‌ها. هارون با تایید این بیان امام کاظم(ع) به مأمون گفته بود: من در ظاهر و از روی قهر و غلبه، امامِ مردم هستم و موسی بن جعفر امامِ حق است.

وی همچنین با بیان اینکه اقبال عمومی به امام کاظم(ع) برای خلیفه وقت عباسی و جانشین او خوشایند و مطلوب نبود، ادامه داد: خلیفه عباسی برای رفع این نگرانی، نخبگان و دانشمندان جامعه را فراخواند تا همگان را از تصمیم خود در تعیین خلیفه آگاه کند؛ او همزمان دستور داد تا امام (ع) را در مدینه دستگیر کرده و زندانی کنند.  

این استاد دانشگاه با تأکید براینکه حفظ قدرت برای عباسیان همواره از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود، بیان کرد: حصر امام کاظم(ع) نتیجه مستی هارون از قدرت سیاسی بود.

عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با اشاره به سوءاستفاده عباسیان از خویشاوندی با اهل‌بیت (ع)، درباره شیوه برخورد امام کاظم (ع) با این ترفند خلفا اظهار کرد: هارون به دلیل انتساب‌اش به «عباس» عموی پیامبر(ص) خود را از منسوبان پیامبر اکرم (ص) معرفی می کرد و می گفت که میراث‌دار رسول خاتم است؛ این در حالی بود که همه می‌دانستند امام موسی‌کاظم(ع)، نوه پیامبر اسلام و منسوب آن حضرت است و این مساله برای هارون سنگین بود؛ بنابراین تلاش می کرد خود را هم تراز امام شیعیان قرار دهد.

وی با بیان اینکه هارون الرشید به هدف خود برای دستیابی به جایگاه برابر با امام کاظم (ع) دست نیافت، افزود: روزی هارون به امام  (ع) گفت: ما و شما همگی شاخ و برگ یک درخت و از نسل عبد المطّلب هستیم، پس چرا شما بر ما برتری دارید؟ امام (ع) فرمود: ما به پیامبر(ص) نزدیک‌تریم، هارون گفت: چطور؟ امام (ع) فرمود: چون عبداللَّه و ابوطالب از یک پدر و مادر بودند ولی جدّ شما «عبّاس» از مادر با عبداللَّه و ابوطالب مشترک نبود؛ هارون ادامه داد: چرا شما اجازه می‌دهید که مردم شما را به رسول خدا منتسب کنند خطاب‌تان کنند: «ای فرزندان رسول خدا»؛ در حالی که شما فرزندان حضرت رسول نیستید، بلکه فرزند علی (ع) هستید و اشخاص را باید به پدرشان منتسب کرد و پیامبر(ص) جد مادری شما است؟ امام در پاسخ به این سخن فرمود: اگر پیامبر اکرم (ص) زنده شود و دختر شما را خواستگاری کند آیا به ایشان جواب مثبت می‌دهید؟، هارون گفت: سبحان اللَّه! چطور ممکن است جواب مثبت ندهم؟ امام کاظم (ع) فرمود: ولی آن حضرت نَه از دختر من خواستگاری می‌کند و نَه من دخترم را به ازدواج آن حضرت در می‌آورم، هارون گفت: چرا؟ امام (ع) فرمود: زیرا ایشان پدر من است و پدر شما نیست، هارون مجبور شد به نیکویی این سخن امام (ع) اقرار کند.

کد خبر 1769985

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha