«ملوک السادات بهشتی» فرزند ارشد شهید آیتالله بهشتی در گفتوگو با خبرنگار گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان، در توصیف اخلاق و ویژگیهای آن شهید، نگرش ایشان نسبت به مسایل دینی و در یک جمله مسلمان واقعی از دیدگاه وی، اظهار کرد: ایشان در برخورد با فرزندان معتقد بودند بچهها در عین حال که باید پرورش جهتدار پیدا کنند اما این پرورش باید در عین حال همراه با آزادی در انتخاب آنان باشد؛ اساسا برخورد شهید بهشتی با فرزندانشان بهگونهای بود که حتی یک بار نشنیدم یا ندیدم به من و خواهرم یا برادرانم بگویند (این مسئله این طور باید باشد چون من میگویم انجام شود)؛ رابطه پدرم با ما رابطه احترامآمیز متقابل بود و در عین صمیمیت رابطه احترام آمیزی با ایشان داشتیم.
وی افزود: روش تربیتی شهید بهشتی غیرمستقیم بود؛ مثلا در مورد نماز هرگز به ما نمیگفتند بلند شوید نمازتان را بخوانید؛ ما به عنوان فرزندانشان هیچگاه با این استدلال که چون من میگویم این کار را بکنید مواجه نشدیم و ما را مخالف میلمان به انجام دادن کاری مجبور نمی کردند و این در حالی بود که در آن دوران که تفکر سنتی-مذهبی بر خانوادههای بعضی از روحانیون در مورد دخترانشان حاکم بود، شیوه برخورد پدرم بسیار جالب بود زیرا همان امکانات و تفریحاتی را که برای پسرانشان فراهم میکردند برای دخترها هم فراهم میشد، به طوری که ایشان ما را به ادامه تحصیل و فراگیری علوم دینی و دانش جدید تشویق کرده و معتقد بودند افرادی میتوانند در جامعه اسلامی موفق باشند که تحصیلاتشان در هر دو زمینه باشد.
آیتالله شهید بهشتی و خانواده
«ملوک السادات بهشتی» ادامه داد: برای مثال زمانی که به آلمان رفتیم من ۱۰ سال بیشتر نداشتم و چون تازه به سن تکلیف رسیده بودم برایم بسیار دشوار بود در آن جامعه بی بند و بار اروپا به حجاب و دیگر موازین اسلامی مقید باشم، اما ایشان نَه با دستور و تحکم بلکه با آگاهی دادن به من در باره مقایسه بین مسیحیت و اسلام و بی بند و باری دختران در جامعه اروپایی و بیان وظایف و مسئولیت های دختران در اسلام باعث شدند که در آن موقعیت دشواری که در میان گروه همسن وسال خود داشتم و از آنها تمسخر و آزار می دیدم مقید به حفظ حجاب و رعایت دیگر دستورات شرعی باشم و در حضور یا عدم حضور پدر به رعایت حجاب اسلامی پایبند باشم.
تصویر پاسپورت سال ۱۳۴۳ از همسر شهید بهشتی و فرزندان(ملوکالسادات، سید محمدرضا و سیدعلیرضا) (اختصاصی)
وی با اشاره به جایگاهی که مسجد نزد پدرِ شهید و بزرگوارش آیتالله «سید محمد بهشتی» داشت، اظهار کرد: قبل از هرچیز باید به این مساله اشاره داشته باشم که «سید فضلالله حسینی بهشتی» پدر شهید بهشتی روحانی خوشآوازه و مورد اعتماد مردم، بسیار اخلاقمدار و خانواده دوست بودند؛ ایشان امام جماعت مسجد «لنبان اصفهان» و در مسجد لنبان و مساجد اطراف در شهر و روستا منبر میرفتند؛ گاه چند روزی را در روستا میگذراندند و به امور مردم رسیدگی میکردند چراکه دفتر ثبت ازدواج هم داشتند؛ ایشان بسیار سادهزیست و در بین مردم بسیار محبوب و مورد اعتماد بودند و بدین ترتیب شهید بهشتی از اوان کودکی با مسجد و اهالی مسجد آشنایی و انس و الفتی ویژه پیدا کرد.
فرزند ارشد شهید آیتالله سید محمد بهشتی ادامه داد: یکی از نکاتی که باید در مورد پدرم به آن اشاره داشته باشم این است که شهید بهشتی هرگز در زمینه دستورات دینی با ما فرزندانشان دستوری و تحکم آمیز برخورد نمیکردند بلکه از طریق داستان و قصهگویی در باره فضیلت نماز، و نماز اول وقت و رعایت اصول اخلاقی اسلام را به صورت عینی برایمان بازگو میکردند؛ مهمتر اینکه خود ایشان برایمان بهترین الگوی رفتاری مسلمان واقعی بودند چراکه به محض شنیدن صدای اذان، آماده نماز شده و بدون این که توصیهای بکنند برای اقامه نماز میایستادند و ما با علاقه با دیدن وشنیدن زمزمه آیات الهی و راز و نیاز عاشقانه و به تاسی از ایشان به صورت جماعت با ایشان نماز را میخواندیم؛ اساسا از کلام و رفتار ایشان نیز راستگویی، و صداقت و عیبت نکردن و دروغ نگفتن را و حتی عزت نفس و مستقل بودن و نیز سادهزیستی را آموختیم.
وی در پاسخ به پرسشی در مورد فعالیت شهید آیتالله بهشتی در مساجد تهران افزود: شهید بهشتی در تهران نیز در مراکز و مساجد گوناگون در راستای آگاه بخشی نسل جوان پیرامون مسائل دینی و روشنگری اجتماعی و زمینهسازی انقلاب سخنرانی میکردند، بهویژه در مسجد «الجواد» خاطرم هست که برای جامعه پزشکان و جامعه مهندسین مسلمان سلسله سخنرانیهایی داشتند؛ همچنین در جلسات هیات انصارالحسین(ع) نیز شرکت میکردند؛ البته اصولا چون مدتی ممنوعالمنبر بودند نمیتوانستند زیاد سخنرانی داشته باشند، اما بعد ازپیروزی انقلاب تا زمان شهادت در مساجد گوناگون چه در تهران و چه در شهرستانها سخنرانی داشتند.
فرزند ارشد شهید آیتالله بهشتی در ادامه به دوران حضور آن شهید بزرگوار در مسجد امام علی (ع) و مرکز اسلامی هامبورگ اشاره کرد و گفت: شهید بهشتی در آن دوران به جذب مسلمانان و بهویژه جوانان و دانشآموزان و دانشجویان مشغول به تحصیل در آلمان بودند؛ برای دانشآموزان ایرانی و حتی آنان که در آلمان متولد شده و زبان فارسی نمیدانستند جلسات بحث و گفتگو و پرسش و پاسخ به زبان آلمانی برگزار میکردند و آنان را با دین مبین اسلام آشنا می کردند؛ این جلسات با مدیریت شهید بهشتی اداره می شد و بعضا ضبط و از تلویزیون آلمان پخش میشد.
وی ادامه داد: شهید بهشتی همواره دانشجویان ایرانی شاغل به تحصیل در اروپا را تشویق به فعالیت در زمینه شناساندن اسلام به غیرمسلمانان کرده و به عنوان دانشجویان فارسیزبان در اروپا سازماندهی کرده و اتحادیه دانشجویان مسلمان در اروپا را تشکیل و مورد حمایت معنوی و مادی قرار دادند و تا سالهای پایان عمر با انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا ارتباط داشتند و نیروهای متخصص و نخبه را برای مدیریت کشور در زمان برقراری حکومت اسلامی شناسایی و به کار میگرفتند؛ همچنین جلساتی برای خانوادههای ایرانی و آلمانی برگزار میکردند و به سوالات و شبهات آنان در مورد اسلام و حقوق خانواده بهویژه حقوق زنان در اسلام پاسخ میدادند، در طول این مدت برگزاری نماز جماعت و نماز اعیاد بزرگ در مراسم بزرگداشت اعیاد اسلامی را در دستور کار مسجد هامبورگ داشتند؛ از سوی دیگر در مجامع بینالمللی و آلمانیزبان برای شناساندن اسلام و حقوق اسلامی در گفتوگوهای میان کارشناسان ادیان و مذاهب گوناگون شرکت فعال داشتند.
ملوکالسادات بهشتی در ادامه و در جایگاه فرزند آیتالله بهشتی به مهمترین تاثیر ایشان در دوران حضور در آلمان بر ایرانیان و جامعه مسلمان آن روز آلمان اشاره کرد و گفت: جذب حداکثری نیروهای جوان تحصیلکرده و گردهمایی مسلمانان فرق و مذاهب گوناگون در اعیاد و مراسم گوناگون؛ تشکیل نماز عید و نماز جماعت با حضور افرادی از مذاهب گوناگون شیعه، سنی، قادیانی و ...؛ ایجاد فضای گفتوگو و مباحثه میان ادیان و فرق گوناگون و تبادل نظر میان متخصصین و کارشناسان اسلام و ادیان دیگر در جامعه اروپایی بهویژه در آلمان؛ ایجاد کتابخانه و مرکز سمعی و بصری در مسجد هامبورگ و ایجاد آرشیو سخنرانیها و گفتگوها و جلسات تفسیر قرآن برای استفاده پژوهشگران و اسلام شناسان در اروپا از جمله مهمترین تاثیراتی بود که در طول حضور شهید بهشتی در آلمان شاهد آن بودیم.
نظر شما