تغییر معنای موفقیت با ترجمه‌های وارداتی!

محمدحسن شاهنگی نوشت: برای رسیدن به قله موفقیت، تلاش و کوشش فرد ملاک است و موفقیت امری مستمر و تدریجی است و هیچ چیز دفعتاً اتفاق نمی‌افتد؛ اما فرهنگ غرب نگاه دیگری را ارائه کرده و در کتاب‌ وسینما رواج می‌دهد؛ از جمله در کتاب «فرمول، قوانین جهانی موفقیت» » نوشته «آلبرت لزلو بارابسی» که این مساله به وضوح مشخص است.

به گزارش خبرنگار گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان: این روزها با ورود فضای مجازی و ابزارهای مختلف اطلاع‌رسانی، به نوعی افرادِ ساکن در جوامع مختلف، این امکان را یافته‌اند تا در مورد تجارب شخصی خود در عرصه‌های گوناگون و البته آرزو و ایده‌آلِ نوعِ بشر یعنی (موفقیت) صحبت کنند؛ البته که در این میان برخی فارغ از اظهارنظرهای شخصی از جنبه علمی مساله را بررسی می‌کنند و صرفا مساله را از این جنبه مورد توجه قرار می‌دهند. برخی دیگر ابعاد علمی، اخلاقی، جامعه‌شناختی، روان‌شناختی و بسیاری دیگر از عوامل را کنار یکدیگر قرار داده و در نهایت منظومه‌ای کامل را استخراج کرده و در اختیار مخاطب و خوانندگان خود قرار می‌دهند؛ با این وجود باز هم کم نیستند آثاری که در پوششِ و ظاهر یک اثر پژوهشی، در واقع نوعِ متفاوت و یکجانبه‌گرایانه‌ای از سبک زندگی را به مخاطب القا کرده و بسیاری از مسایل را از دیده دور نگاه می‌دارند.


«محمدحسن شاهنگی» دبیر گروه ادب و هنر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشتی اختصاصی که در اختیار خبرگزاری شبستان قرار داده است کتاب «فرمول، قوانین جهانی موفقیت» نوشته «آلبرت لزلو بارابسی» را بررسی کرده و تلاش دارد تا سره از ناسره را طی نقد خود نسبت به این کتاب برای مخاطب ایرانی بیان کند؛ در ادامه این یادداشت اختصاصی به قلم «محمدحسن شاهنگی» را می‌خوانید:

«آلبرت لزلو بارابسی» که به عنوان استاد در دانشگاه نورث‌وسترن مشغول کار است، تلاش می‌کند در کتاب‌اش تحت عنوان «فرمول، قوانین جهانی موفقیت» از دانش خود برای رمزگشایی از ساختار مغز، کشف راز موفقیت هنرمندان یا درمان بیماری‌ها استفاده کند و کاربرد نظری‌ترین جنبه‌های علم را به مردم نشان دهد.  

مؤلف که بیش از هرچیز با یافته‌های قابل‌توجه خود در زمینه علم شبکه و شبکه‌درمانی(Network Medicine)شناخته می‌شود، در این کتاب مدعی است موفقیت همانند کپسولی است که می‌توان آن را بلعید و دیگر کار تمام است! وی برای اثبات ادعای خویش از «روش‌های علمی و آماری موثق» نام می‌برد و این ایده را نمی‌پذیرد که برای رسیدن به قله موفقیت، تلاش و کوشش فرد ملاک است و موفقیت امری مستمر و تدریجی است و هیچ چیز دفعتاً اتفاق نمی‌افتد.

از حامد رحمانیان(مترجم کتاب) آثار دیگری در حوزه روانشناسی موفقیت منتشر شده است؛ به عنوان نمونه می‌توان به کتاب «از ما بهتران: داستان موفقیت» نوشته «مالکولم گلدول» اشاره کرد. این کتاب همان طور که از نامش پیداست، درباره از ما بهتران است و با پشت پا زدن به داشته‌های بومی و نوابغ وطنی، درباره مردان و زنانی خارجی‌ای صحبت می‌کند که کارهایی غیرمعمول انجام می‌دهند: نوابغ، غول‌های تجارت، ستاره‌های موسیقی راکو...؛ بی‌شک مخاطب کتاب حاضر، نوجوانان نخواهند بود؛ متن پر است از توصیفات عاشقانه که قطعاً برای دانش‌آموزانی که دوران سرنوشت‌ساز بلوغ را سپری می‌کنند، مناسب نیست؛ چراکه منجر به انحراف افکار آنان می‌گردد؛ به عنوان نمونه در صفحه ۷ می‌خوانیم:

«همسرم می‌گوید: از همان موقعی که فهمید من دمای خورشید را می‌دانم، عاشقم شد. یک روز که در کافی شاپ داشتم برای آموزش ترمودینامیک به شاگردانم آماده می‌شدم، همسرم را ملاقات کردم. او پرسید: چه‌جوری این چیزها را می‌دانم؟».

نمونه دیگر در این خصوص در صفحه ۴۵ دیده می‌شود:

«وقتی «بورکو یویسوی»در خواست کار در آزمایشگاهم داد، فیلم «دختری با خالکوبی اژدها» در سطح جهان مشهور شده بود. هرجا که می رفتم به خالکوبی‌هایی که افراد داشتند توجه می کردم. اما خالکوبی جذاب روی بازوی چپ «بورکو» برایم تاثیرگذار بود. آن خالکوبی با جوهر سیاه نشان دهنده عکسی از تابع «آزینگ همیلتونی» بود، فرمولی که بیشتر دوره دکترایش را صرف بررسی آن کرده بود. بورکو سالها در زمینه ‌ی ناشناخته از فیزیک کار کرده بود و با علاقه زیاد آن را «بدقلق ، دمدمی و مایوس‌کننده» می‌نامید. اما اکنون آماده چیزی متفاوت بود. به علاوه فصاحت کلام و توانمندی علمی فوق العاده‌ای داشت. با این حال من حواسم به آن خالکوبی بود و با خودم گفتم: «چه‌قدر زیباست!» عاشق آن خالکوبی شدم. دست آخر استخدامش کردم».

مثال‌های داخل کتاب منطبق با مخاطب مسلمان ایرانی نیست(شراب‌سازی، ‌موزیکال¬های برادویو...)¬.‌کسب درآمد در کوتاه‌ترین زمان ممکن (جوانی که طی ۸ دقیقه ۱۰۰۰۰دلار جمع کرد) همان چیزی است که آسیب‌های بزرگی مانند تنبلی اجتماعی، ‌فعالیت گلدکوئیستی و عضویت در شرکت‌های هرمی و... را در سالهای اخیر میان جوانان شایع کرده است؛ به عنوان نمونه در صفحه ۱۳می‌خوانیم:

«همچنین نمونه‌های دیگری نیز بین آنها وجود داشت: جوانی که طی هشت دقیقه ۱۰۰۰۰ پول جمع کرد؛ محقق موتورسوار علاقه‌مند به موزیکال‌های برادوی که در زمینه موفقیت تحقیق می‌کرد و اقیانوس‌شناس پیشینی که شراب‌ساز شد».
 
مولف کتاب، ادعای بزرگی مطرح کرده است و قالب کتاب را به جای «خودیاری»، «علم‌یاری» معرفی می‌کند؛ اما مروری بر مطالب کتاب ما را به این نتیجه می‌رساند که با صفحاتی روبه‌رو هستیم که بنای آنها حدسیات، گمانه‌زنی‌ها، ‌نظرات شخصی، تجربیات زیسته و مواردی از این دست است: در صفحه ۱۶ آمده است:

«با این حال، این کتاب، در سبک خودیاری نیست. به جای خودیاری، دوست دارم اسمش را «علم‌یاری» بگذارم؛،چارچوبی که با استفاده از علم، پیامدها را درک و ساماندهی می‌کند. تجزیه و تحلیل علمی می‌تواند به ظاهر معماهای غیرمنطقی را توضیح دهد و فرضیات ما را وارونه کند. به عبارتی دیگر، علم می‌تواند به ما کمک کند تا از تنوع دنیای بشر سر در بیاوریم و مکانیزم‌های موجود را در بسیاری از موقعیت‌ها توضیح دهیم: دلیل رد شدن در مصاحبه شغلی؛ الگوی مهمی که نشان می‌دهد، چرا برخی هنرمندان موفق می‌شوند و برخی دیگر شکست می‌خورند و این حدس و گمان که موفقیت چیزی بیشتر از استعداد یا خوب عمل کردن ماست».
 
در این اثر در دوگانه معیارهای درونی و بیرونی موفقیت، کفه ترازو به سمت شاخص‌های بیرونی می‌چربد؛ بر همین اساس عناصری چون مقبولیت عمومی، ‌داشتن پایگاه اجتماعی، ‌شهرت در میان مردم و... جایگاه ممتازی دارد؛ ‌ به نظر می‌رسد شاخص‌های درونی موفقیت مقدم بر موارد مشابه بیرونی است و تا فرد نیروها و استعدادهای داخلی خود را شناسایی و هدایت نکند نمی‌تواند به معیارهای بیرونی بیندیشد؛ در صفحه ۱۷ آمده است:

«در حقیقت طبق اهداف این کتاب، ما موفقیت را طبق این جمله معنا خواهیم کرد: موفقیت، پاداشی است که از جانب اجتماعاتی که به آنها تعلق داریم به دست می‌آوریم. در مورد انیشتین که هفته‌نامه «تایم» او را «مرد قرن» لقب داد، آن پاداش شهرت است .پاداش همکار بودن، معروف شدن است؛ پاداش برند معروفی بودن، بر سر زبان‌ها افتادن است؛ پاداش هنرمند بودن، مشهور شدن است؛ پاداش موسیقی‌دان بودن، فروش آلبوم یا بلیت کنسرت است، پاداش فعالیت در کسب و کار یا فروش، درآمد است؛ پاداش بانک‌دار بودن سود خالص است؛ پاداش نمایشنامه‌نویس بودن، بیننده داشتن است؛ پاداش دانشمند بودن، استناد کردن به مقاله‌هاست؛ پاداش ورزشکار بودن، استفاده از شما برای تبلیغات کالاهاست و اگر امیدوارید که در هر حوزه کاری‌تان تغییری ایجاد کنید، پاداش‌تان تاثیری است که در آن حوزه می‌گذارید. این معیارهای موفقیت همگی یک چیز مشترک دارند؛ آنها بیرونی هستند، نه داخلی؛ جمعی هستند، نه فردی».
 
کتاب «فرمول، قوانین جهانی موفقیت» به شدت متأثر از اندیشه‌های کاپیتالیستی است و نمونه‌های فراوانی در راستای ترویج فرهنگ غربی و آمریکایی می‌توان در آن مشاهده کرد؛ به عنوان نمونه در صفحه ۲۵ می‌خوانیم: 

«پیتزای یخ‌زده بارون سرخ را گاز بزنید. وی همچنین با بازی در نقش محبوب‌ترین سگ کارتونی دنیا شهرتی ابدی به دست آورد. نبرد انیمیشنی این کارتون با بارون سرخ در ذهن کودکان آمریکایی و در آهنگ معروف «اسنوپی علیه بارون سرخ» از گروه موسیقی «رویال گاردزمن» نقش بسته است».

اسامی، چهره‌ها و سلبریتی‌های مطرح شده در کتاب «فرمول، قوانین جهانی موفقیت»، همسو با فضای اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ای مانند آمریکاست؛ جامعه‌ای که درروابط افراد در خارج خانواده و سبک ارتباطات انسانی و جنس‌های مخالف قواعد خاص خود دارد؛ ‌ بر همین اساس گاه تنوع و تعدد روابط، منجر به یک ارزش اجتماعی  و ‌شاخصی بیرونی برای موفقیت می‌گردد و افرادی مانند «کیم کارداشیان» در این زمینه مطرح می شوند؛ ‌ در صفحه ۳۹می‌خوانیم: «کیم کارداشیان چهاردهمین فرد مشهور تمام دوران است».

در برخی فرازهای کتاب با عبارات مبهمی مانند «شبکه‌های نامرئی فراوان» ‌برخورد می‌کنیم؛ ‌شاخص عجیبی که جهت رسیدن به موفقیت به مخاطب عرضه می‌شود. از سوی دیگر نقش محیط و به طور مشخص مدرسه در موفقیت افراد زیر سوال جدی قرار می گیرد. در صفحه ۴۱آمده است:

«همان‌طور که در بحث خود از زمین تنیس تا گالری‌های هنری پیش‌می‌رویم، خواهیم دید که چرا مدارس مشهوری که در آنها شرکت می‌کنیم باعث موفقیت ما نمی‌شوند، بلکه موفقیت ماست که این مدارس را مشهور می‌کند، از همه مهمتر اینکه خواهیم آموخت که شبکه‌های نامرئی فراوانی را ببینیم که موفقیت ما را رقم می‌زنند».
 
درکتاب «فرمول؛ قوانین جهانی موفقیت» گفته می‌شود که ‌نمی‌توانیم قوانین موفقیت ‌را تغییر دهیم؛ اما می‌توانیم آن‌ها ‌را برای ارزیابی اینکه چه موقع عملکرد برای موفقیت مناسب است و چه موقع مناسب نیست، به کار بگیریم؛ وقتی با ابزارهای علمی پرده از راز موفقیت بر می‌داریم و آن را ‌تجزیه‌وتحلیل می‌کنیم، می‌آموزیم که چه چیزی را می‌توانیم و چه چیزی را ‌نمی‌توانیم ببینیم. از همه مهم‌تر اینکه می‌توانیم این قوانین مختلف را به ترتیب برای تقویت نتایج به کار گیریم و از این دانش می‌توانیم برای تشریح داستان‌های موفقیت درباره خودمان استفاده کنیم و از مکانیزم‌های فعال در زندگی افرادی که آن‌ها ‌را تکریم می‌کنیم، پرده برداریم.

پنج قانون کلیدی در کتاب فرمول عبارتند از:
عملکرد باعث موفقیت می‌شود اما وقتی عملکرد غیر قابل ‌اندازه‌گیری است، شبکه‌ها موفقیت را تعیین می‌کنند.
عملکرد محدود است، اما موفقیت نامحدود.
موفقیت قبلی ضرب در شایستگی مساوی است با موفقیت آتی.
اگرچه موفقیت تیمی نیازمند تنوع و تعامل است؛ اما هر شخصی، به خاطر دستاوردهای گروه است که مشهور می‌شود.
با پشتکار، در هر زمانی می‌توانیم موفق شویم.

مؤلف در این کتاب و در فرازهای مختلف می‌کوشد به مخاطب خود تأکید نماید که «به طور شگفت‌انگیزی، این فهرست ساده، داستان موفقیت مشهورترین چهره‌های علمی را در بر می‌گیرد و مسیرهای موفقیت برای همه کسانی که به ذهنتان خطور می‌کند، از پاریس هیلتون گرفته تا سِر مایک جَگِر و نلسون ماندلا، بر پایه این قوانین است و به همین دلیل است که این قوانین جهانی هستند.

اگر می‌خواهیم موفقیت را در زندگی خودمان پرورش دهیم و ترویج کنیم، این قوانین درباره ما نیز کاربرد دارند.» در بخش نتیجه گیری کتاب، نویسنده با شرح داستان موفقیت انیشتین، توضیح می‌دهد که چطور این ۵ قانون باعث موفقیت جهانی او شدند.  

در این کتاب ارزشهای تأمل‌برانگیزی چون تحصیل رویایی در اروپا، ‌ جذابیت ظاهری جهت دوستیابی در مدرسه، ضرورت اندکی بدجنسی برای پیشرفت درسی و آزمون های مدرسه، عدم اهمیت برنامه‌های فوق برنامه در قیاس با درس خواندن، مشهور شدن به هر قیمت، ‌بالاتر بودن یک سر و گردنی سوپراستارها از بقیه مردم و... مطرح می شود.

بد نیست در این مجال به برخی عناوین فصول کتاب نگاهی بیندازیم: «بارون سرخ و خلبان تک خالِ فراموش شده»، «گرَند اِسلَم و دیپلم‌های کالج»، «کاسه توالت دو میلیون دلاری»، «ارزش هر بطری شراب چقدر است؟» و...

به گزارش خبرگزاری شبستان: بررسی و ارائه هر اثر مطابق با شرایط فرهنگی و اجتماعی هر جامعه است که می‌تواند تاثیر واقعی بر مخاطب داشته باشد. بنابراین اهالی نشر و دوستداران این عرصه می‌توانند با توجه به این ضرورت حیاتی، در راستای اعتلای فرهنگ غنی اسلامی ایرانی مبادرت ورزند و با در نظر گرفتن نیاز مخاطب در سنین مختلف به ویژه گروه سنی نوجوان و جوان دست به تالیف یا ترجمه بزنند؛ قطعا این چنین رویکردی همراه با بازخوردهای مناسب فرهنگی خواهد بود.  
 

کد خبر 1791446

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha