علماى نیشابور معتقد بودند که عقاید بخارى باطل است لذا نقل حدیث از وى ممنوع اعلام شد و بخارى را به دلیل انحراف عقیدتى از شهر نیشابور اخراج کردند.

خبرگزاری شبستان: برای رسیدن به پاسخ مناسب، ابتدا با شخصیت نویسنده کتاب بخاری، آشنا می شویم: محمّد بن اسماعیل بخارى متوفاى 256 ، وى مدّتى در شهر نیشابور بوده است. در آن دوران شهر نیشابور یکى از مراکز مهم علمى اهل سنّت به شمار مى‏آمد. علما و ادیبان بزرگى در حوزه علمیه این شهر به تحصیل پرداخته‏اند تا آن جا که وقتى حضرت امام رضا علیه السلام‏ در مسیر خویش به مرو، از شهر نیشابور عبور کردند. طلبه‏ها، ادبا و عالمان این حوزه به استقبال ایشان آمدند. نوشته‏اند که هزاران نفر قلم به دست از حضرت امام رضا علیه السلام‏ درخواست کردند تا حدیثى را از پیامبر اکرم‏ صلى اللَّه علیه وآله‏ به سند خود روایت فرمایند تا بنویسند.

بخارى نزد اساتیدى چون ابوزرعه رازى، ابوحاتم رازى و محمّد بن یحیى نیشابورى که از بزرگان حوزه علمیه نیشابور بودند، شاگردى کرده است. محمّد بن یحیى بن عبداللَّه بن خالد ذهلى نیشابورى (متوفاى 258 ه ق) بزرگِ علماى نیشابور و از مشایخ بخارى و مسلم است. [1] وى و برخى دیگر از علماى نیشابور معتقد بودند که عقاید بخارى باطل است لذا نقل حدیث از وى ممنوع اعلام شد و بخارى و مسلم را به دلیل انحراف عقیدتى از شهر نیشابور اخراج کردند.[2] به همین جهت بخارى به هنگام روایت از محمّد بن یحیى به نام او تصریح نمى‏کند بلکه با اسم‏هایى چون محمّد، محمّد بن عبداللَّه (جدّ او) و محمّد بن خالد (جد پدر او) از وى حدیث نقل مى‏کند.[3]

شمس الدین ذهبى که در جرح و تعدیل، امام المتأخرین و معتمد معاصرین‏ است، در کتاب‏ المغنى فى الضعفا محمّد بن اسماعیل بخارى را ذکر کرده و در مورد او گفته است: «بخارى از طعن ابوزرعه و ابوحاتم رازى خالى نبوده است».[4]

بخارى نه تنها نزد شیعیان مورد اعتماد و معتبر نیست بلکه علماى بزرگ معاصر با بخارى و حتى اساتید وى نیز عقاید او را باطل مى‏دانسته‏اند. ابن حجر او را در طبقات المدلسین‏ نام مى‏برد.[5] و در فتح البارى‏ تصریح مى‏کند که بخارى عقاید خود را از حسین الکرابیسى و ابن کلاب اخذ مى‏کرده است‏[6] و در تهذیب التهذیب‏ تصریح مى‏کند که ابن کلاب نصرانى است؛[7] به همین جهت، اسرائیلیات در کتاب بخارى فراوان است. سپس نمونه‏اى از این احادیث را ذکر مى‏کند، از جمله این که بخارى در صحیح‏ [به سند خود] مى‏نویسد: قال رسول اللَّه‏ صلى اللَّه علیه وآله[8]‏ : ما ینبغی لأحد أن یقول أنا خیر من‏ یونس بن متى؛ شایسته نیست که کسى بگوید من از یونس بن متى بهترم. و نیز نقل مى‏کند: من قال أنا خیر من یونس بن متى فقد کذب؛هر کس بگوید من از یونس بن متى بهترم به تحقیق دروغ گفته است.ابن حجر این احادیث را از جمله اسرائیلیات موجود در کتاب بخارى مى‏شمارد.[9]

بخارى ابتدا به فقه حنفى تمایل داشت. سپس به فقه شافعى گروید. به همین جهت ابوحنیفه را در کتاب‏ الضعفاء والمتروکین‏ نام مى‏برد و در مورد او مى‏گوید: لعنه اللَّه، یهدم الإسلام عروة عروة وما ولد مولود أشرّ منه؛[10]خداوند او را لعنت کند، وى اسلام را رشته رشته کرده و نابود مى‏کند و هیچ مولودى بدتر از او زاده نشده است.

نمونه‏هایى از احادیث دروغ و باطل در کتاب بخارى‏

1. بخارى حدیثى را در کتاب التفسیر و کتاب الجنائز از صحیح خود نقل کرده است. مضمون حدیث چنین است: وقتى عبداللَّه بن ابىّ‏[11] از دنیا رفت، فرزندش به خدمت رسول خدا صلى اللَّه علیه وآله‏ رسید و از ایشان درخواست کرد که بر جنازه پدرش نماز بخواند، عمر به پیامبر اکرم‏ صلى اللَّه علیه وآله‏ اعتراض کرد که چرا بر جنازه این شخص نماز مى‏خوانید؟ رسول خدا صلى اللَّه علیه وآله‏ فرمود: خداوند مرا مخیّر کرده و فرموده است: «اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاتَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ».[12]در این هنگام آیه زیر نازل شد: «وَ لاتُصَلِّ عَلى‏ أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَدًا وَلا تَقُمْ عَلى‏ قَبْرِهِ». [13]بر اساس حدیث مذکور[14] خداوند سبحان پیامبر و حجت خویش را در مقابل‏ عمر محجوج کرده است! از این روى با این که بخارى این حدیث را در چهار موضع از کتاب خویش آورده است، علمایى چون ابوبکر باقلانى، امام الحرمین جوینى، ابوحامد غزالى، امام داوودى و دیگران با خدشه در سند حدیث به بطلان آن تصریح کرده‏اند. [15]

2. وى در جاى دیگر نقل مى‏کند: سالى از رسول اکرم‏ صلى اللَّه علیه وآله‏ درخواست کردند که براى نزول باران دعا کند. با دعاى رسول خدا صلى اللَّه علیه وآله‏ آن قدر باران بارید که دوباره به خدمت ایشان آمدند و از مشکلات ایجاد شده بر اثر زیادى بارندگى شکایت کردند و از پیامبر صلى اللَّه علیه وآله‏ خواستند که دعا کند تا باران فقط در بیرون شهر و به باغ‏ها و مزارع ببارد. پیامبر صلى اللَّه علیه وآله‏ نیز به خداوند عرضه داشت: «اللّهمّ حوالینا ولا علینا» یعنى خداوندا باران را به اطراف بباران، نه بر [شهر] ما.[16] راوى حدیث اسباط بن نصر است که نزد بسیارى از علماى سنّى اعتبارى ندارد.

ابن حجر عسقلانى در فتح البارى‏ و تهذیب التهذیب‏ این حدیث را منکر شمرده است.[17]

عینى حنفى در عمدة القارى‏ و کرمانى در الکواکب الدرارى‏- که هر دو از شروح بخارى هستند- به بطلان این حدیث حکم داده‏اند. داوودى و دمیاطى- که از محدثان بزرگ سنّى مى‏باشند- نیز این حدیث را باطل مى‏دانند.[18]

3. در صحیح بخارى‏ حدیثى آمده که آن را مسروق بن اجدع از ام رومان‏[19] نقل‏ مى‏کند.[20] این در حالى است که بسیارى از عالمان سنّى- که هر یک در علم حدیث صاحب نظرند- این حدیث را غیر صحیح مى‏دانند. آن‏ها تصریح مى‏کنند که مسروق بن اجدع هرگز ام رومان را ندیده و او را درک نکرده است تا از او حدیث نقل کند. برخى از حفّاظى که حدیث مسروق را غیر صحیح مى‏دانند، عبارتند از: خطیب بغدادى، ابن عبدالبر، قاضى عیاض، ابراهیم بن یوسف، ابوالقاسم سهیلى، ابن سید الناس، جمال الدین مزّى، شمس الدین ذهبى، صلاح الدین علایى، ابوبکر بن العربى مالکى و جمعى دیگر از صاحب نظران در علم حدیث.ابن حجر در تهذیب التهذیب‏ مى‏نویسد: قال الخطیب: مسروق لم یدرک ام رومان؛ [21]خطیب مى‏گوید: مسروق ام رومان را درک نکرده است.

در نتیجه به اعتقاد بسیارى از بزرگان اهل سنّت و حتى شارحان‏ صحیح بخارى‏، در این کتاب احادیث باطلى وجود دارد که منحصر به این موارد نیز نیست؛بلکه فراوان است.[22]

به علاوه شخصیت بخارى نیز در بین علماى متقدم اهل سنّت موجه نیست، و حتى اساتید و شیوخ بخارى وى را به دلیل انحراف در عقیده از شهر نیشابور اخراج کرده‏اند. با این حال جاى بسى تعجب است که متأخرین از اهل سنّت معتقدند تمام‏ احادیث کتاب بخارى صحیح و مقطوع الصدور هستند. و در این سخن بسیار مبالغه مى‏کنند. حتى افرادى مثل ابن روزبهان و امام الحرمین قائلند که اگر کسى قسم بخورد که تمام احادیث صحیحین گفتار رسول اللَّه‏ صلى اللَّه علیه وآله‏ و مطابق با واقع است، قسمش صحیح است و کفاره ندارد.[23]

حافظ نووى مى‏نویسد: وقد قال امام الحرمین: لو حلف انسان بطلاق امراته أن ما فی کتابی البخاری ومسلم ممّا حکما بصحّته من قول النبی‏ صلى اللَّه علیه وآله‏ لما ألزمته الطلاق. برخى هم گفته‏اند پس از قرآن کریم کتابى به مرتبه‏ صحیح بخارى‏ نرسیده است.[24] البته در مورد صحیح مسلم نیز چنین قولى وجود دارد، و حتى برخى از بزرگان اهل سنّت مثل حافظ ابوعلى نیشابورى، و حافظ ابن حزم اندلسى، کتاب مسلم را بر کتاب بخارى مقدم داشته‏اند.[25] اما اکثر عالمان سنّى به قول اول معتقدند و براى کتاب بخارى کرامات، مقامات و فضایلى ذکر مى‏کنند که بسیار عجیب است![26] شاید مهمترین دلیل چنین اقبالى به کتاب بخارى، شدّت دشمنى و مخالفت آشکار وى با اهل بیت پیامبر علیهم السلام‏ بوده است.

ادله تضعیف بخارى‏

برخى از علل عدم اعتماد شیعه به کتاب بخارى و روایات آن به شرح زیر است:

1. بخارى با حضرت امام هادى و امام عسکرى‏ علیهما السلام‏ معاصر بوده است. امّا در کتاب وى حتى یک حدیث از این دو امام و ائمه پیشین‏ علیهم السلام‏ نقل نشده است. تعصب بخارى در حدى بوده که وى حتى از فرزندان و اصحاب امامان اهل بیت‏ علیهم السلام‏ نیز حدیثى نقل نمى‏کند، در حالى که علما و محدثین بزرگى در میان آن‏ها بوده است.

تا این جا شاید بتوان گفت که بخارى با اهل بیت رسول خدا صلى اللَّه علیه وآله‏ عناد نداشته است، و دلیل عدم نقل حدیث از ایشان تنها عدم ارادت بخارى به اهل بیت‏ علیهم السلام‏ بوده است نه دشمنى با ایشان. امّا در مقابل مى‏بینیم که وى از خوارج و نواصب روایات فراوانى با علم به دشمنى آنان با اهل بیت‏ علیهم السلام‏ نقل مى‏کند که البته این کار نشان دهنده دشمنى بخارى و نیز اعتماد وى به دشمنان اهل بیت پیامبر علیهم السلام‏ است. برخى از بزرگان اهل سنّت براى توجیه این مسأله گفته‏اند: شاید آن دسته از خوارجى که بخارى از آن‏ها روایت مى‏کند در زمان نقل حدیث با اهل بیت‏ علیهم السلام‏ دشمنى نداشته، و در جرگه خوارج و نواصب وارد نشده بودند! ابن حجر عسقلانى پس از نقل این احتمال که برخى از عالمان سنّى مطرح کرده‏اند آن را ردّ مى‏کند. در هر صورت نقل حدیث از افرادى چون عمران بن حطّان با این احتمالات هرگز قابل توجیه نیست. عمران بن حطّان کسى است که در مدح ابن ملجم شعر سروده و از او به خاطر شهید کردن امیرالمؤمنین‏ علیه السلام‏ تشکر کرده است.[27] در نتیجه نقل حدیث از چنین فردى به خوبى شخصیت بخارى و دشمنى وى را با اهل بیت پیامبر علیهم السلام‏ آشکار مى‏سازد، و همین یک دلیل براى عدم اعتماد به بخارى و مردود دانستن احادیث وى کافى است.

2. برخى از فضایل و مناقب اهل بیت‏ علیهم السلام‏ در صحیح مسلم‏ آمده است، امّا بخارى از نقل آن‏ها خوددارى کرده است. این مسأله نیز بیانگر مخالفت بخارى با اهل بیت رسول خدا علیهم السلام‏ است، و شاید دلیلى بر ترجیح کتاب بخارى بر کتاب مسلم از سوى متعصّبین از اهل سنّت باشد.

3. تحریف و تصرف در احادیث در کتاب بخارى فراوان است. روایتى در صحیح مسلم‏ نقل شده است که همان روایت در کتاب بخارى با همان سند به چند روایت تبدیل و به صورت‏هاى مختلف نقل شده است، [28] و این مصداق بارز تصرف در حدیث است.

ابن حجر ضمن مقایسه کتاب بخارى و مسلم مى‏نویسد:«حصل لمسلم فی کتابه حظ عظیم مفرط لم یحصل لأحد مثله، بحیث أن بعض الناس کان یفضّله على صحیح محمّد بن إسماعیل، وذلک لما اختص به من جمع الطرق وجودة السیاق والمحافظة على أداء الألفاظ کما هی من غیر تقطیع ولا روایة بمعنى»؛[29] براى مسلم بن حجاج در کتابش بهره‏اى بس بزرگ حاصل شده است که براى احدى غیر از وى حاصل نشده تا آن جا که حتى بعضى از مردم کتاب او را مقدم بر صحیح بخارى‏ مى‏دانند چون داراى خصوصیت‏هایى است مثل جمع طرق، دقت در سیاق محافظت بر اداء الفاظ روایات و پرهیز از تقطیع و نقل به معنى کردن روایات.

4. تقطیع احادیث‏

5. نقل به معنا کردن احادیث‏

6. عدم محافظت بر الفاظ روایات‏

7. وجود احادیث موضوع یا ضعیف در کتاب بخارى‏

مورد اخیر پیش از این مطرح شد و نمونه‏هایى از احادیث باطل در کتاب بخارى ذکر گردید.

8. مشکل دیگرى که در صحیح بخارى‏ وجود دارد: عدم صحت نسبت کلّ کتاب به وى، که در جاى خود علما توضیح داده‏اند.

حاصل آن که، با وجود این همه اشکالات در کتاب بخارى و طعن‏هاى فراوان در شخصیت وى، طبیعى است که شیعه به بخارى اعتماد نداشته باشد، و کتاب او را مورد قبول و اطمینان نداند. امّا، اصول مناظره اقتضاء مى‏کند که ما در مقابل اهل سنّت به این کتاب- که مورد قبول آنان است- احتجاج کنیم.[30]

 

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

[1]. تاریخ بغداد: 2/ 31 و 32: 424.

[2] . همان؛ سیر اعلام النبلاء: 12/ 456- 463.

[3] . وفیات الاعیان: 5/ 195: 248.

[4] . المغنى فی الضعفاء: 2/ 268: 5311.

[5] . طبقات المدلسین: 24: 23.

[6] . فتح البارى: 1/ 243.

[7] . تهذیب التهذیب: 2/ 310- 311؛ الوافی بالوفیات: 17/ 265.

[8] .به رغم این که در منابع اهل سنّت درود و صلوات پس از نام مبارک پیامبر خدا صلى اللَّه علیه وآله به صورت ناقص (ابتر) آمده است، ما طبق فرمایش حضرتش، درود و صلوات را به صورت کامل آورده‏ایم.

[9]. تهذیب التهذیب: 2/ 310 و 311: 618؛ سیر اعلام النبلاء: 11/ 174؛ طبقات الشافعیة الکبرى: 2/ 299: 65؛ الوافی بالوفیات: 17/ 265.

[10]. الانتقاء فی فضائل الثلاثة الأئمة الفقهاء: 1/ 149؛ الضعفاء بخارى: 1/ 132: 388.

[11] . عبداللَّه بن ابىّ از منافقان مدینه بود.

[12] . سوره توبه: آیه 80.

[13] . سوره توبه: آیه 84.

[14] . صحیح بخارى: 1/ 427، 1/ 459، 4/ 1715- 1716، 4/ 2184. شماره احادیث: 1210، 1300، 4393، 4395، 5460.

[15]. فتح البارى: 8/ 338؛ عمدة القارى: 18/ 274.

[16] .صحیح بخارى: 5/ 2261 حدیث 5742 و 5/ 2335 حدیث 5982.

[17]. فتح البارى: 2/ 511؛ تهذیب التهذیب: 1/ 185- 186.

[18] . عمدة القارى: 7/ 46

[19]. ام رومان مادر عایشه است

[20]. صحیح بخارى: 4/ 1730 حدیث 4414 و 4/ 1522 حدیث 3912.

[21] . الاستیعاب: 4/ 1937؛ تهذیب التهذیب: 12/ 416: 9081؛ فتح البارى: 7/ 438؛ تهذیب الکمال: 35/ 360؛ الاصابة: 8/ 209: 12023.

[22]. نفحات الازهار: 6/ 182- 238.

[23] .المنهاج شرح صحیح مسلم: 1/ 19.

[24] .مقدمه فتح البارى: 10؛ المنهاج شرح صحیح مسلم: 1/ 14؛ البدر المنیر: 1/ 297؛ فیض القدیر: 1/ 32.

[25] . تذکرة الحفاظ: 2/ 126: 613.

[26]. ارشاد السارى: 1/ 29.

[27] . شعر ابن حطان در مدح ابن ملجم چنین است:

یا ضربة من تقیٍّ ما أراد بها
إلّا لیبلغ من ذی العرش رضوانا

إنی لأذکره حیناً وأحسبه‏
أوفى البریة عند اللَّه میزانا

 

فتح البارى: 10/ 290؛ الاستیعاب: 3/ 1128؛ الاصابة: 5/ 303: 6880؛ تاریخ دمشق: 43/ 495؛ سیر اعلام النبلاء: 4/ 215.

[28]. براى نمونه مى‏توانید احادیث بخارى در باب تیمم و بیع را با احادیث مسلم در این زمینه مقایسه کنید:

الف) صحیح بخارى: (کتاب التیمم، باب المتیمم هل ینفخ فیها) 1/ 129 و صحیح مسلم: (باب التیمم) 1/ 191.

ب) صحیح بخارى: (کتاب البیوع، باب لایذاب شحم المیتة ولا یباع ودکه) 2/ 774 و (کتاب البیوع، باب تحریم بیع الخمر والمیتة)، صحیح مسلم: 5/ 41.

[29] . تهذیب التهذیب: 10/ 114: 227.

[30] .جواهر الکلام فی معرفة الامامة والامام، آیت الله سید علی میلانی، ص84.
پایان پیام/
 

 

کد خبر 181450

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha