به گزارش خبرنگار شبستان، برنامه "معرفت" کاری از گروه اندیشه و معارف دینی شبکه چهار سیما جمعه، پنجم آبان مطابق با روال هر هفته با حضور دکتر غلامحسن ابراهیمی دینانی، استاد فلسفه دانشگاه تهران به روی آنتن رفت.
بنابراین گزارش، در ابتدای این برنامه منصوری لاریجانی، مجری ابیات ذیل را از شیخ اجل قرائت کرد:
من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم
هرچه کوته نظرانند بر ایشان پیمای که حریفان ز مُل و من ز تامل مستم
به حق مهر و وفایی که میان من و توست که نه مهر از تو بریدم نه به کس پیوستم
پیش از آب و گل من در دل من مهر تو بود که با خود آوردم از آن جا نه به خود بربستم
ابراهیمی دینانی در تشریح این ابیات گفت: اصولا رمز و رازی که در سخن سعدی نهفته است به گونه ای است که چندان بیان شاعر مشخص نمی شود، گویی سعدی هم اکنون این ابیات را سروده است، اما بدون تردید باید گفت که رمز و رازی نهفته و فراوان در نظم و نثر سعدی وجود دارد که بر هرکسی تاثیرگزار است.
این محقق برجسته فلسفه با طرح پرسشی مبنی بر اینکه آیا رمز و راز در نفس سخن نهفته است یا در درون انسان ها؟، افزود: باید علت و شیوه اثرگزاری سخنان رمزآلود و پرنغز را به دقت بررسی کرد.
ابراهیمی دینانی تصریح کرد: در مورد این مسئله که آیا رمز و راز در وجود آدمی نهفته است یا در متن سخن گوینده، دو نظر مطرح می شود؛ برخی می گویند سخن، سخن است و این شنونده است که رمز و راز دارد و در مقابل عده ای معتقدند رمز و راز در سخن نهفته است، به هر حال هر دو دیدگاه طرفدارانی دارند؛ اما من معتقدم هر دو دیدگاه صحیح است چراکه از ورای هر دوی این نظریات، عاقبت بدان جا می رسیم که رمز و راز در سخن آدمی نهفته است.
استاد بازنشسته دانشگاه تهران در پاسخ به این سوال که آیا نمی توان گفت رمز و راز از این جهت شکل گرفته است که اگر گشوده شود دیگر یک راز نیست؟، ابراز کرد: فرق راز با رمز آن است که راز گشوده نمی شود، ولی رمز را می توان گشود و انسان است که رمز را می گشاید، حال این پرسش طرح می شود که چرا انسان می تواند فقط رمز را بگشاید که جواب این است که رمز اساسا از آنِ انسان است.
وی عنوان کرد: میان رمز و راز تفاوت است؛ ذات آدمی نیز راز است و گشودنی نیست و کسی هم هنوز نتوانسته آن را بگشاید و درست در اینجا است که درستی سخن سعدی نمود می یابد.
ابراهیمی دینانی ادامه داد: برخی می گویند سعدی معنویت نداشته است در حالی که اشعار حکایت از آنچه که در جان او گذشته است، دارد، مقصود او از می، شراب انگور نیست و سعدی از شوق خود مست است و می گوید حال که مست است ساقی از آن شوق پیمانه دیگری به دست او دهد.
من از شوق خدا مستم
وی تاکید کرد: این ابیات حاکی از آن است که مقصود می و مستی ظاهر نیست و سعدی میِ محبت را طلب می کند، سعدی می گوید من از شوق خود به ذات خداوند مستم و اگر تو ای ساقی پیمانه دیگری به من دهی از دست می روم.
ابراهیمی دینانی تصریح کرد: اما این شوق که سعدی از آن سخن می گوید از کجا آمده است و چیست؟، آیا شوق در آدمی است یا ایجاد می شود؟؛ در پاسخ باید گفت شوق در درون فرد وجود دارد و از جای دیگری آمده است.
وی اظهار کرد: این شوق که سعدی از آن سخن می گوید در آدمی و خلقت او ریشه دارد، از همان روزی که سعدی از آن به عهد الست یاد می کند، این عهد الست از (الست بربکم؟ قالوا بلی) آمده است، بنابراین این شوق در فطرت ما آدمیان وجود دارد که سعدی این چنین در ابیات اش به آنها اشاره کرد.
استاد فلسفه دانشگاه تهران بیان کرد: سعدی می گوید کسی که از عهد الست مست است بیشتر باده نوشیده است و این کنایه ای است از معرفت بیشتر؛ پس ساقی سعدی یک عارف است. آنچنان که او تعبیر از دست رفتن را برای ترک تعلقات به کار می برد.
ظهور خدا در انسان کامل
ابراهیمی دینانی با اشاره به توصیف علامه طباطبایی از ساقی به شاهد گفت: شاهد همان خداست همان طور که آمده است " شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ..." و این مصراع که: به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی است، این امر بیانگر آن است که خدا در وجود انسان کامل ظهور می یابد و نه حلول، چراکه حلول کفر محض و شرک است و انسان کامل ظهور برحق خداست.
وی افزود: این ظهور به ظرفیت آدمی بستگی دارد که این امر در اولیا خدا تجلی می یابد، پس اشاره سعدی به ساقی همان انسان کامل است که او می معرفت می دهد.
تامل زمانی رخ می دهد که آدمی از ظاهر به باطن رود...
ابراهیمی دینانی درباره تفاوت تامل و تعقل اظهار کرد: مُل یعنی شراب، سعدی مُل را به همراه تامل به کار برده است اما به راستی فرق میان تامل و مُل چیست؟ همه فکر می کنند اما آیا همه اهل تامل هستند؟ قطعا این طور نیست، تامل وقتی صورت می گیرد که آدمی به نهایت آنچه که می اندیشد فکر کند و از ظاهر به باطن برود و برسد به اینکه بداند اندیشه از کجا آمده و چرا می اندیشد که این پایان و انتها ندارد.
وی عنوان کرد: تامل از امل و آرزو می آید و تامل از تعقل فراتر رفته است، سعدی در ابیات یاد شده واژه تامل را به کار برده است و آن گاه تامل را در مقابل مُل آورده است، سعدی می گوید من از تامل مستم و نه از مُل. تحلیل شخصی من از واژه مُل و تامل که سعدی به کار برده این است که تامل یعنی شراب زیاد، چراکه اگر مُل را به باب تفعیل ببریم می شود تامل. پس تامل در اینجا یعنی مُل لایتناهی. البته ممکن است بسیاری از اهل ادب به من برای این چنین توصیفی ایراد بگیرند که خود پاسخگو خواهم بود.
دینانی عنوان کرد: میان از دست رفتن و مستی که سعدی عنوان کرده است نیز ارتباطی وجود دارد که اگر میسر نشود ورود به عالم معنی میسر نخواهد شد، سعدی در برابر تامل از کوته نظری یاد کرده است: هرچه کوته نظرانند بر ایشان پیمای که حریفان ز مُل و من ز تامل مستم
استاد بازنشسته دانشگاه تهران ابراز کرد: کوته نظران یعنی ظاهر بینان در حالی که متامل ژرف نگر است، سعدی می گوید کوته نظران به مُل ظاهری اکتفا می کنند و به نظر من سعدی در اینجا از واژه "پیما" یاد می کند به این علت که می خواهدبگوید از کوته نظران عبور کن و در وهله دوم می خواهد بگوید پیمانه ای از این تامل به کوته نظران بچشان.
وی در پاسخ به این سوال که اهل تامل مردمان هوشیاری هستند که ابن سینا نیز برایشان صفت صدیقین را به کار برده است؟، تصریح کرد: دقیقا، افرادی تامل می کنند که وجود را ببینند و دریابند، سعدی می خواهد بگوید عشق منهای عقل نیست، همان طور که تامل بدون اندیشه ممکن نیست و عشق شوق نمی تواند از عقل جدا باشد چراکه عقل است که عشق را می چشد و عقل همان ذات انسان است.
ابراهیمی دینانی درباره اینکه آیا مُل و تامل را می توان به ظاهر و باطن تلقی کرد؟ بیان کرد: بله. می دانیم که انسان در طبقه بندی جمادات، نباتات "حیوان ناطق است" و حیوانی است که عقل دارد و این ذبح کردن یعنی حیوانیت را قربانی انسانیت نکن و ما در حج درنده خویی مان را ذبح می کنیم.
وی خاطرنشان کرد: حضرت ابراهیم(ع) در آن هنگام که اسماعیل (ع) را به پیشگاه خداوند برای قربانی آورد در واقع با آن قربانی به شمس حقیقت رسید؛ حج قدم به قدم پیام دارد، بدون ظاهر نمی شود به باطن رسید و قربانی کردن در حج هم ظاهر امر است، پس برای رسیدن به باطن از ظاهر عبور کرد.
پایان پیام/
نظر شما