بازخوانی سیر زمینه سازی برای ساخت دوقطبی سازمان مجاهدین- جبهه مشارکت

حلقه کیان وآئین زائیده کیهان فرهنگی دوره خاتمی،مرکزمطالعات استراتژیک و2500دانشجوی دکترای اعزامی به خارج از کشور دردوره هاشمی رفسنجانی،دانشکده حقوق تهران و بشیریه،سازمان مجاهدین وروزنامه سلام؛مشارکت راساخته اند.

اشاره: بی شک حزب مشارکت جمهوری اسلامی یا همان جبهه مشارکت که به عنوان یکی از گوی های دوقطبی سازمان مجاهدین- جبهه مشارکت در 8 سال اصلاح طلبی، نبض تئوریک و ساماندهی خط موسوم به دوم خرداد را به دست گرفته بود؛ توسط کسانی پیریزی شد که قبل از آن در محافلی سیاسی و تئوریکی چون حلقه های کیان و آئین و در روزنامه های زنجیره ای 2 خردادی همدیگر را یافته بودند.
هسته این حزب منحوس از قبل از تشکیل در جای دیگری شکل گرفته است و بعدها همین هسته است که بیشترین ضربات نرم و نیمه سخت پس از دوران دفاع مقدس را به جمهوری اسلامی ایران وارد آورده است. در هفته های اخیر شبستان سعی کرد کارنامه سوابق سیاسی- امنیتی ارشدین این حزب را ارائه دهد لذا مرقومه ذیل نشانگر چگونگی ایجاد حزب مشارکت و زمینه سازی های تشکیل آن است به عنوان دو قلوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی. این مجموعه با برداشتی آزاد از کتاب «8 سال بحران آفرینی» مرکز اسناد انقلاب اسلامی پدید آمده؛ باشد بازخوانی خیانت های سیاستمداران همپیاله دوم خردادی، ان شاء الله.

 

مشارکتی‌ها، بعد از پیروزی سیدمحمد خاتمی تلاش کردند تا با نظریه‌پردازی برای دوم خرداد و معرفی آن به عنوان انقلاب، جنبش یا شبه انقلاب،‌ جهت و گرایش خاصی به دوم خرداد بدهند. آنها مدتی مسئولیت‌هایی حساس داشتند. اکثر آنها زمینه‌ی اولیه‌ی تحصیلاتی‌شان فنی و غیر‌علوم انسانی بود، اما با دور ماندن از قدرت به سوی علوم انسانی گرایش یافته و به تحصیل و تحقیق در آن پرداختند. اکثر آنها به مباحث ناشی از موج جدید روشنفکری و مباحث دگراندیشی در فکر دینی علاقه‌مند شده و بدان گرایش یافتند.
بیشتر آنها حول محور شخصیت‌هایی چون عبدالکریم سروش، محملی برای بازسازی فکری و اجتماعی خود پیدا کردند. چنین ویژگی‌هایی است که این عده را به هم پیوند زده و هویت فکری ـ اجتماعی آنها را به هم گره می‌زند.
از مهم‌ترین محافل حلقه‌های مطالعاتی، که تحلیلگران و نویسندگان بر‌آمدن گفتمان چرخش ‌یافته چهره‌های شاخص حزب مشارکت را ناشی از آن مراکز می‌دانند، می‌توان به حلقه‌ی کیان و در مرحله‌ی بعد مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری و چند محفل دیگر اشاره کرد.
 

1- حلقه‌ی کیان
حلقه‌ی کیان به عنوان معروف‌ترین مرکز مطالعاتی تجدیدنظرطلبان، در آغاز به توصیه و علاقه‌ی شهید حسن شاهچراغی برای ایجاد کانونی فکری و دینی تشکیل شده بود و پیشینه‌ی آن به کانون فرهنگی نهضت اسلامی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی می‌رسد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این افراد به دعوت شاهچراغی در مؤسسه‌ی کیهان دور هم جمع شدند و به انتشار کیهان فرهنگی تا سال 1369 پرداختند. (مجله ی کیان، شماره ی اول، آبان 1370، ص 2).
افراد حلقه‌ی کیان در آغاز تماماً دارای یک گرایش خاص نبودند. برخی از آنها همچون حجاریان، علوی‌تبار، گنجی و باقی در دوره‌های معینی مرتبط و وابسته به نهادهای جمهوری اسلامی بودند.
از نظرفکری، گرایش اصلی این افراد چپ‌گرایی بود و نقش آنها در تسخیر سفارت آمریکا بیشتر از دیگران بود. به عنوان مثال موسوی‌خوئینی‌ها و حجاریان برای دانشجویان پیرو خط امام، که سفارت آمریکا را تسخیر کرده بودند، در درون سفارت کلاس سیاسی گذاشته بودند.(محمد قوچانی، نازی آبادی ها، روزنامه ی همشهری، بهمن 1381) اعضای حلقه‌ی کیان، که ترکیبی از لیبرال‌ها و چپگرایان بودند، هر هفته چهارشنبه‌ها در منزل یکی از اعضا دور هم جمع شده و به بحث‌های معرفت شناختی و فلسفی می‌پرداختند. (ایسنا، مصاحبه با سعید حجاریان، 20/4/1384) این افراد با بازاندیشی افکار خود، غرب پژوهی را استراتژی مطالعاتی خود قرار داده بودند و به این نتیجه رسیده بودند که تلفیقی از تجربیات مثبت تمدن غالب بشری (غرب) و درونی کردن آنها با ارزش‌های بومی و محلی، بهترین راهکار است و در همین راستا به تلفیق سه شکاف ملی، اسلامی و غربی تأکید می‌ورزند.(مهرداد مشایخی، دگردیسی مبانی سیاست و روشنفکری سیاسی، مجله ی آفتاب، سال سوم، شماره ی 28، مرداد و شهریور 1382، ص8).
آنها به مرور زمان، از مواضع اصولی و دینی نظام جمهوری اسلامی فاصله گرفته و با شعار توسعه‌ی سیاسی و پیوستن به نظام جهانی، به سوی تمدن و تفکر غرب و لیبرالی حرکت کردند. (جهاندار امیری، اصلاح طلبان تجدیدنظر طلب و پدرخوانده ها، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386، ص144)
دگرگونی پایه‌های اندیشه‌های کسانی چون سعید حجاریان و برخی سازمان‌دهندگان اصلی جریان سیاسی دوم خرداد در این حلقه و تحت تأثیر آن شکل گرفت. (حسین سلیمی، کالبدشکافی ذهنیت اصلاح گرایان، تهران، گام نو، 1384، ص17).
عبدالکریم سروش در جواب این سؤال که آیا او و دوستانش در محفل کیان با برنامه و طرح قبلی از فضای عمومی انقلاب فاصله گرفته و به تأسیس جریان و جنبشی خاص اقدام کرده‌اند می‌گوید که: «برنامه‌ریزی و عزم قبلی در کار نبوده، بلکه به مرور زمان و در فضا و زمان مناسب این جریان مخاطب و مشتری پیدا کرده است». (عبدالکریم سروش، فقه و روشنفکری دینی، نشریه ی نامه، شماره ی 29، بهمن 1382).
بیشتر تخصص «عبدالکریم سروش» به عنوان استاد و پدرخوانده‌ی محفل کیان در ترجمه و انتقال مفاهیم جدید غربی با رنگ و لعاب اشعار مولوی و تفکر غزالی بود. تلاش محوری وی تلفیق و هماهنگی بین افکار مدرن غربی و اسلامی بود و به همین دلیل برخی افراد بر او و همفکرانش نام «روشنفکران تلفیقی» نهاده‌اند.
در اواسط دهه‌ی 1370، حلقه‌ی کیان گسترده‌تر شد و افراد دیگری از شهرهای مختلف، اعضای سابق جنبش دانشجویی، افرادی از نیروهای وزارت ارشاد، وزارت اطلاعات و افراد ملی‌ـ مذهبی به حلقه‌ی کیان پیوستند و تعداد آنها به بیش از هزار نفر رسید. محمد قوچانی، روزنامه‌نگار برجسته‌ی اصلاح‌طلبان، افراد حلقه‌ی کیان را کسانی می‌داند که در 27 تیرماه 1374 در اعتراض به تهدید سروش نامه‌هایی به ‌هاشمی‌رفسنجانی نوشته بودند. (محمد قوچانی، مطبوعات سیاسی از 1357 تا 1380، روزنامه ی ایران، 6/3/1381)
تاج‌زاده، عضو ارشد حزب مشارکت، در مورد حلقه‌ی کیان و مباحث ویژه‌ی دگراندیشی مطروحه در آن بیان می‌دارد که «جلسات دیگری در بیرون داشتیم که به حلقه‌ی کیان معروف است. بحثی چند ساله‌ درباره‌ی دین و دنیا داشتیم، اینکه چگونه ‌این دو با یکدیگر جمع می‌شدند. دین و دنیا نسبتش چیست؟ دین و دموکراسی چطور؟ دین و تجدد چطور؟ در این جلسات خیلی مسائل برای من روشن شد و خیلی از آقای سروش استفاده کردیم. نقش سروش بیشتر اجتماعی کردن این مسئله بود. نقشی که هیچ وقت دکتر بشیریه نداشت. دکتر بشیریه فقط روی نقطه‌ی خاص دانشگاهی سروکار داشت، هنوز هم فکر می‌کنم نود درصد جامعه‌ی ما دکتر بشیریه را نمی‌شناسد. دکتر بشیریه به عنوان یک روشنفکر عمل نکرد، بیشتر یک دانشگاهی بود». (حسین سلیمی، پیشین، ص 101)
حلقه‌ی کیان، افکار و عقاید خود را در کیهان فرهنگی، جریده‌ی مخصوص این حلقه، به چاپ می‌رساندند.
در کیهان فرهنگی مقالات جنجالی «سروش» با عنوان «قبض و بسط شریعت» منتشر شد که بحث و جدل‌های متعددی برانگیخت. کوشش «سروش» در مقالات قبض و بسط این بود که براساس مبانی معرفت شناختی لیبرالی، نسبی‌گرا و پلورالیستی، فهم دینی را فهمی تاریخی معرفی کند و با ایجاد تردید در قداست علوم دینی و روایات فقهی، آنها را به عنوان بخش‌هایی از علوم انسانی معرفی نماید. علاوه بر سروش افراد دیگری با گرایش‌های سکولاری همچون مجید محمدی، مرتضی مردیها و حمید وحید با کیهان فرهنگی همکاری و ارتباط داشتند. در حالی که با خط مشی دینی و فرهنگی انقلاب، هماهنگی نداشتند. در این مقطع، بیشتر افراد حلقه‌ی کیان از اعضای سردبیری روزنامه‌ی کیهان بوده و در روزنامه هم به نویسندگی و فعالیت‌های دیگر می‌پرداختند و با محمد خاتمی‌، که نماینده‌ی حضرت امام(ره) در کیهان و سرپرست این مؤسسه بود، ارتباطی نه چندان جدی پیدا کرده بودند. (جهاندار امیری، پیشین، ص143)
بعد از بسته شدن کیهان فرهنگی و استعفای خاتمی از مؤسسه‌ی کیهان، طرفداران سروش و منتقدان نظام جمهوری اسلامی هم‌دسته‌جمعی از کیهان استعفا داده و مجله‌ی کیان را از اواخر سال 1369 راه‌اندازی کردند. ماهنامه‌ی جدید با مدیر مسئولی رضا تهرانی و سردبیری ماشاءالله شمس‌الواعظین شروع به کار کرده و اکبر گنجی در انتشارات صراط درس‌ها و سخنرانی‌های سروش و افراد همفکر خود را در محفل کیان به سرعت چاپ و توزیع می‌کرد. (همان)
 

2- حلقه‌ی آیین
آقای سیدمحمد خاتمی بعد از استعفا از وزارت ارشاد درخواست مجوز نشریه‌ای به نام «آیین» کرد تا از آن به عنوان تریبونی برای بیان افکار خود و همفکرانش استفاده کند. در آن زمان برخی از افراد حلقه‌ی کیان همراه با محمد خاتمی گروه کوچک‌تر «آیین» را شکل دادند. گروه آیین هیچ مجله‌ای تا سال 1382 منتشر نکرد و در این سال، در حالی که حدود شش سال از رخداد دوم خرداد 1376 گذشته بود، محمدرضا خاتمی، برادر رئیس‌جمهور وقت، اولین شماره‌ی این نشریه را منتشر کرد. علی‌رغم عدم انتشار مجله، گروه آیین جلسات دایمی هفتگی برگزار می‌کردند. آنها در جلسات خود تجربیات خود را در عرصه‌های مختلف مبادله می‌کردند. (روزنامه ی ایران، مصاحبه با محمدرضا خاتمی، 11/5/1384)
در حلقه‌ی آیین چهره‌هایی چون‌هادی خانیکی، سعید حجاریان، مصطفی تاج‌زاده، محسن امین‌زاده، عباس عبدی، محسن کدیور و محمدرضا خاتمی حضور داشتند. هدف اولیه‌ی آنها براساس ایده‌ی شخص محمد خاتمی و برخی دوستان او، این بود که نشریه‌ای به راه اندازند تا مفاهیمی تازه و جدید و آنچه برای تحول اجتماعی ضروری می‌دانستند، ارائه کنند. تجربه‌ی کیان نشان داده بود که نشریه‌هایی از این دست تا چه حد می‌تواند ذهنیت اصحاب اندیشه و طبقه‌ی تحصیلکرده‌ی جدید را تحت تأثیر قرار دهد. در حالی که پی‌گیری‌های اداری مربوط به اخذ مجوز برای نشریه‌ی آیین در اوایل سال 1375 صورت می‌گرفت، حلقه‌ی آیین به جایگاهی برای بحث و بررسی آرا، اندیشه‌ها و مفاهیم تازه بدل شد. مفاهیمی مثل «جامعه‌ی مدنی»، «مردم‌سالاری دینی»، «حقوق بشر» و... در این حلقه مورد بحث و بررسی قرار می‌گرفت. شخصیت محوری در این محفل، خود محمد خاتمی بود؛ اما افرادی چون کدیور و سعید حجاریان نیز در فعال کردن هر چه بیشتر محفل و نیز گرم نگه‌داشتن تنور مباحث اندیشگی و سیاسی نقش مهمی داشتند. آن‌گونه که از فحوای کلام بسیاری از این افراد بر می‌آید، آنچه بعدها به «گفتمان دوم خرداد» معروف شد، در این محفل سر و سامان یافت. البته بی‌گمان ریشه‌های اصلی این مفاهیم و این سخن در حلقه‌ی کیان است اما در محفل آیین، آن پایه‌های نظری به مفاهیم سیاسی و به تعبیری یک پروژه‌ی سیاسی بدل می‌شد. بسیاری از حاضران در این محفل در چند سالی که فرصت تحصیل و تحقیق یافته بودند و به ویژه آنان که با حضور در دانشکده‌ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری با مفاهیم نوین توسعه آشنا شده و به نوعی تحت تأثیر افکار و آثار حسین بشیریه قرارگرفتند، با هواداران کلام جدید که تحت تأثیر اندیشه‌های عبدالکریم سروش شکل‌گرفته بود، در حلقه‌ی آیین به هم پیوند خوردند و بسیاری از مفاهیم و نگرش‌های آنها در اثر این تلاقی سامانی تازه یافت و امکان تبدیل شدن به یک برنامه‌ی سیاسی را پیدا کرد. (حسین سلیمی، پیشین، ص17)
هادی خانیکی، عضو شاخص حزب مشارکت، درباره‌ی حلقه‌ی آیین و نشریه‌ی آن بیان می‌دارد که: «این نشریه، ویژگی مهم‌اش این باشد که در بستر روشنفکری دینی امکان گفتگوی افکار متفاوت وجود داشته باشد؛ به هیچ یک از نحله‌های موجود روش فکری تعلق مطلق نداشته باشد و امکان نقد را به صورت صحیح فراهم کند. این مسیر تلاش برای انتشار آیین، خود منجر به بحث‌های زیادی شد. مسائل روز ما کدام‌اند و به آنها باید چگونه پاسخ بدهیم. مثلاً مباحثی چون دین و دموکراسی در آن جلسات راجع به آن بحث می‌شد. خود مفهوم «جامعه‌ی مدنی» به عنوان یکی از نیازهای جامعه‌ی ما از دل همان مباحث و نشست‌ها بیرون آمد. ترکیب این جمع‌ها طیف‌هایی است که در آن، افراد کاملاً به مفهوم کلاسیک سیاسی و افراد کاملاً علمی و فرهنگی را دربرمی‌گیرد، و بین آنها گفتگوهایی شکل می‌‌گیرد و من اسم آن را اصطلاحاً «کانون مولد اندیشه» می‌گویم. (همان، ص 74)
وی همچنین مدیریت حلقه‌ی آیین را این‌گونه تشریح می‌نماید:
«کار بیشتر را آقای حجاریان انجام می‌داد و در حوزه‌های مختلف، افراد مختلف بودند. مثلاً در حوزه‌ی اندیشه‌ آقای کدیور بود، در حوزه‌ی سیاسی بیشتر آقای حجاریان بود». (همان، ص75)
 

3- مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری
مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری یکی دیگر از مراکزی است که مسبب چرخش فکری مشارکتی‌ها گردید. این مرکز در آغاز برای ساماندهی توسعه‌ی سیاسی در سال 1368 در دوران ریاست جمهوری آقای‌هاشمی‌رفسنجانی شروع به کار کرد و به صورت هیئت امنایی اداره می‌شد. موسوی‌خوئینی‌ها، که هم نماینده‌‌ی امام نزد دانشجویان پیرو خط امام و هم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بود، در آغاز، ریاست این مرکز را به عهده داشت. شاخص‌ترین بخش این مرکز معاونت سیاسی آن بود، که افرادی مثل: حجاریان، علوی تبار، عبدی و مجید محمدی در آن فعالیت داشته و پروژه‌هایی برای توسعه‌ی سیاسی دنبال می‌کردند. (روزنامه ی وقایع الاتفاقیه، مصاحبه با سعید حجاریان، 27/4/1384) برخی از این افراد از جمله عباس عبدی، از گذشته با موسوی‌خوئینی‌ها همکاری می‌کرده‌اند؛ زیرا عبدی هنگام دادستانی و سوی‌ خوئینی‌ها، واحد مطالعات و تحقیقات دادستانی را راه‌اندازی و اداره کرده بود.
حجاریان در مرکز مطالعات استراتژیک، برنامه‌ریزی کلانی برای مطالعه‌ی توسعه‌ی سیاسی در ایران پایه‌ریزی کرده بود که برخی تحقیقات و نتایج مطالعاتشان در هفته‌نامه‌ی عصر ما و روزنامه‌ی سلام منتشر می‌شد. حجاریان، تئوریسین حزب مشارکت، درباره‌ی برنامه‌های مرکز مطالعات ریاست جمهوری در آن زمان متذکر می‌شود که: «از سال 1368 که مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری راه افتاد، من در معاونت سیاسی این مرکز همین پروژه‌ی کاری را دنبال می‌کردم. معاونت سیاسی مرکز تحقیقات استراتژیک یک پروژه بیشتر نداشت و آن هم پروژه‌ی توسعه‌ی سیاسی بود. البته این پروژه چندین زیر پروژه داشت، نظیر فرهنگ سیاسی و رفتار سیاسی اقشار مختلف ایران، پروژه‌ی تحلیل چرایی انقلاب اسلامی با هدف تئوریزه کردن انقلاب، پروژه‌ی ماهیت دولت در ایران، پروژه‌ی نوسازی ایران...». (همان)
نتیجه‌ای که آنها طی تحقیقات مختلف گرفته بودند، این بود که توسعه‌ی سیاسی در ایران در مرحله‌ی اول نیازمند ایجاد برخی تغییرات در ساختار سیاسی کشور است و در مرحله‌ی بعد باید فرهنگ سیاسی ایران متناسب با فرهنگ یک جامعه‌ی غربی تغییر کند. (خبرگزاری کار ایران، مصاحبه با سعید حجاریان، 28/11/1383)
نقش حجاریان در مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری این‌گونه از زبان وی بیان می‌گردد: «ما بخش سیاسی‌اش را کاملاً انجام داده بودیم. پروژه‌ی توسعه‌ی سیاسی ما حداقل اتودش کاملاً مشخص بود که چه می‌خواهیم. پروژه‌ی ما در چهار سال اول ریاست جمهوری آقای‌هاشمی در مرکز تحقیقات استراتژیک معلوم شده بود، بعد در دوره‌ی آقای روحانی پروژه‌ی ما با رفتن آقای موسوی‌خوئینی‌ها متوقف شد. در راه نوسازی بومی معلوم بود که چه می‌خواهیم. همه چیز تعریف شده بود؛ فساد اداری یعنی چه؟ مشارکت یعنی چه؟ رقابت یعنی چه؟ جامعه‌ی مدنی یعنی چه؟ چرا ضعیف است و... حتی برای مسائل راه حل داشتیم. در پروژه، توسعه‌ی سیاسی Policy Paper داشتیم». (حسین سلیمی، پیشین، ص61)
همچنین مصطفی تاج‌زاده، عضو شاخص دو حزب اصلاح‌طلب (حزب مشارکت و سازمان مجاهدین)، بخش توسعه‌ی سیاسی مرکز مطالعات را این‌گونه توصیف می‌کند:
«در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری آقای موسوی‌خوئینی‌ها مسئولش بود... آقای حجاریان در معاونت توسعه‌ی سیاسی بود که افرادی چون بهزاد نبوی، سازگارا، امین‌زاده، آرمین، آغاجری، خودم و دیگران با آن همکاری می‌کردیم». (همان، ص101)
 

4-دانشجویان اعزامی به غرب
حلقه ی دیگر را باید آن 2500 دانشجویی دانست که در دوران هاشمی رفسنجانی برای تحصیل در دوره ی دکترا به کشورهای انگلستان، کانادا، استرالیا و فرانسه اعزام شده بودند برخی از این دانشجویان در پاره ای از انجمن های اسلامی به صورت کانون فکری- سیاسی فعال بودند.
حمیدرضا جلایی پور، که در آن جمع حضور داشته، به عنوان دانشجوی دکترا در دانشگاه لندن و دبیر انجمن های اسلامی انگلستان با همکاری دیگر اعضای انجمن، سروش را به انگلستان دعوت می کنند. عبدالکریم سروش به مدت شش ماه برای دانشجویان بورسیه ای جلسات مختلف بحث و گفتگو داشت از این دانشجویان می توان به محسن میردامادی و محمدرضا خاتمی که نقش کلیدی در حزب مشارکت دارند و در راس فهرست نمایندگان منتخب تهران در مجلس ششم قرار گرفتند، اشاره نمود. (حمیدرضا جلایی پور، جامعه شناسی جنبش های اجتماعی، تهران، طرح نو، 1381، ص 130)
 

5- دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران
پیشینه ی پیوند تجدیدنظر طلبان حزب مشارکت علاوه بر محافل و حلقه های ذکر شده در دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران هم برقرار شده بود و آنها جلسات منظم همفکری و همسویی برگزار می کردند. حجاریان متذکر می شود که: با حضور رییس دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی، آقای دکتر حبیبی و آقایان دکتر بشریه، سیدجواد طباطبایی و نقی زاده، در این دانشکده یک گروه فکری تشکیل داده و تا زمان کاندیداتوری خاتمی در جهت برنده شدن وی به ارایه ی برنامه و کمک فکری می پرداخته است. (خبرگزاری دانشجویان ایران، مصاحبه با سعید حجاریان، 21/4/1384)
تاج زاده نیز در این باره می گوید که: من خودم از سال 1367 که به دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی تهران رفتم. بعد از من سعید حجاریان، اصغرزاده، امین زاده و ... دیگران آمدند که بیشتر دنبال سوالهای جدی خود بودیم. (حسین سلیمی، پیشین، ص 101)
 

6- روزنامه ی سلام
نمود و نقش اعضای مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری بیش از آنکه در فعالیت های این مرکز مشخص باشد، در فعالیت های روزنامه ی سلام نمایان بود که توسط اعضای این مرکز هدایت می شد.
روزنامه ی سلام، که بیشترین تلاش را در معرفی سیدمحمدخاتمی داشت، پایگاهی برای چپ گرایان بود که در گذشته در کیهان فرهنگی مستقر و با تعطیلی آن دنبال پایگاهی برای فعالیت می گشتند. در روزنامه ی سلام علاوه بر افرادی از حلقه ی کیان و مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری، افراد دیگری از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی فعالیت می کردند.
عباس عبدی، دلیل اصلی تاسیس روزنامه ی سلام را در نبود ارگان مطبوعاتی خاص برای مجمع روحانیون مبارز می داند و می گوید که: در پاییز سال 68 و هنگامی که فرد جدیدی مسئول دستگاه قضایی شد، آقای موسوی خوئینی ها دیگر مسئولیت رسمی نداشت به وی پیشنهاد کردم که مسیر موجود خیلی روشن است؛ لذا پیشنهاد می کنم که فوراً یک روزنامه تاسیس کنیم؛ که وی استقبالی نکرد. اما هنگامی که در سال بعد بیانیه ی مجمع روحانیون مبارز درباره ی انتخابات مجلس خبرگان در هیچ روزنامه هایی حتی روزنامه هایی که خاتمی و دعایی رییس آن بودند یعنی کیهان و اطلاعات چاپ نشد و تازه متوجه شدند که در چه برهوتی گیر افتاده اند لذا به سرعت دست به کار تاسیس این روزنامه شدند. (همان، ص 209)
وی همچنین روزنامه ی سلام را خاستگاه روزنامه های زنجیره ای می داند: هنگامی که سلام تعطیل شد این روزنامه نگاران که هر کدام پیشرفت کافی کرده بودند هر کدام دست اندرکاران یکی از روزنامه های جدیدالتاسیس زنجیره ای شدند. همواره اکثریت منتخبین هیئت مدیره و اعضای علی البدل از روزنامه نگارانی هستند که کار خود را با سلام آغاز کردند. (همان، ص 208)
 

7- سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از ائتلاف هفت گروه تشکیل شد که محور عمده اتصال آنان اعتقاد به ایدئولوژی اسلامی و رهبری حضرت امام(ره) بود؛ اما اختلاف سلیقه‌های فراوانی در آنان وجود داشت که با انزوای دشمن مشترک (جریان لیبرال ضد‌‌انقلاب) اندک‌اندک این اختلاف‌ها خود را ظاهر ‌کرد.
بالاگرفتن این اختلاف در سازمان که در موقعیت جنگ می‌توانست موجب سردرگمی مردم و تحمیل هزینه‌هایی برای نظام شود، موجب شد تا نهایتاً با نظر حضرت امام (ره) در سال 1364 سازمان عملاً فعالیت خود را متوقف کند. با پایان یافتن جنگ تحمیلی و رحلت حضرت امام (ره) و در شرایط جدید سیاسی، یک جناح فکری سازمان (چپ تندرو) مجدداً فعالیت خود را از سرگرفت و نشریه‌ "عصر ما " را به عنوان ارگان خود به صورت "دو هفته‌نامه " منتشر کرد. با توجه به اینکه همه اعضا از یک جناح بودند، به طور طبیعی روند طبیعی سازمان نیز به سمت و سویی خاص رفت. (محسن صالح، چریک های پشیمان، تهران کیهان، 1382، صص 15-17)
سازمان جدید با نام "سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران " به ثبت رسید که دو تن از رادیکال‌ترین اعضای فعال آن یعنی سعید حجاریان و مصطفی تاج‌زاده، در اواخر سال 1377 نقش اساسی در تشکیل حزب مشارکت بر عهده داشتند.
آنچه در مواضع سازمان جدید کاملاً آشکار است، چرخشی بود که اعضای آن در زمینه مسائل اعتقادی و ایدئولوژیک خود به گونه‌ای ایجاد کرده‌اند؛ به طوری که مبارزه دایمی و همه جانبه با امپریالیسم و ضدیت با لیبرالیسم از استراتژی سازمان کنار رفت و "راست سنتی " به عنوان بزرگ‌ترین دشمن معرفی گردید.
سازمان در یک چرخش دیگر و عجیب‌تر، نهضت آزادی را که نماد لیبرالیسم در ایران است، به عنوان اپوزیسیون قانونی به رسمیت شناخت.
پیرامون موضع امپریالیسم آمریکا، روند سازمان علناً با شعارهای قبلی بسیار متفاوت بود. طرح مسائلی نظیر "عدم تابو بودن رابطه با آمریکا " نشان داد که سازمان عملاً از شعارهای قبلی خود مبنی بر ضرورت مبارزه‌ همه جانبه و دایمی با آمریکا عدول کرده است. (همان، ص17)
تحلیل ادبیات سیاسی و رفتارشناسی اعضای این گروه تصویری تهاجمی، اقتدارطلب و خشن از آنان عرضه می‌کند. همین امر موجب شده است که این گروه جاذبه لازم را برای کشش مردم به سوی خود نداشته باشد. بنابراین سازمان برای جلوگیری از نفوذ رقبا با نشت اطلاعات از یک سو و نیز آسیب‌پذیری کمتر ترجیح می‌دهد که از "حزب مشارکت " به عنوان کانال ارتباط بیرونی با افکار عمومی بهره‌ گیرد و بیشتر از توان نفوذ و لابی‌گری خود برای مدیریت این شاکله بیرونی استفاده کند تا آنکه بخواهد خود را در معرض سنجش و نقد افکار عمومی قرار دهد. (همان، ص20)
سازمان به عنوان یک تشکیلات بسته و مرکزیت‌گرا توانست در پشت صحنه سیاست از راه ایجاد لابی‌‌های سیاسی و نیز اعمال نفوذ در پاره‌ای از مراکز مهم، تأثیر عملی در مشی سیاسی دولت اصلاحات داشته باشد و این، فضای سیاسی جامعه را تحت تأثیر قرار داد. (همان، ص21)
همچنین این تشکیلات تلاش نمود تا در سطح حکومتی برای به دست گرفتن پست معاونت‌های وزیران دولت اصلاحات، یک دولت در سایه را به‌وجود آورد. (همان)
سعید حجاریان تئوریسین اصلی حزب مشارکت از اعضای سازمان مذکور می‌باشد (حمیدرضا ظریفی نیا، کالبدشکافی جریان های سیاسی ایران، تهران، آزادی اندیشه، 1378، صص 62-63) که مقالات بسیاری در هفته‌نامه "عصرما "، ارگان مطبوعاتی سازمان، به رشته‌ تحریر در آورده است و مجموعه‌ ‌این مقالات در کتابی با عنوان "جمهوریت؛ افسون‌زدایی از قدرت " به چاپ رسیده است. همچنین تئوری‌های "فشار از پایین و چانه‌زنی در بالا " و "فتح سنگر به سنگر " از جانب وی تئوریزه شده است. (محسن صالح، پیشین، 154)
سید مصطفی تاج‌زاده از اعضای اصلی حزب مشارکت نیز، از اعضای مؤثر سازمان مجاهدین به شمار می‌آید. تاج‌زاده پس از اخذ دیپلم در سال 1354 برای ادامه تحصیل عازم آمریکا شد و همراه تنی چند از دوستان خود در "انجمن اسلامی دانشجویان " هم‌زمان با گسترش نهضت اسلامی، گروه فلق را پایه‌گذاری می‌کنند. مصطفی تاج‌زاده در این باره می‌گوید: "من قبل از انقلاب در آمریکا تحصیل می‌کردم. در واقع بعد از اخذ دیپلم در سال 1354 به آمریکا رفتم و اوایل مهر 1357 به ایران بازگشتم؛ در آمریکا در انجمن‌ اسلامی دانشجویان فعالیت داشتم. بر اساس فضای آن دوره، ما و تعدادی از دوستان مشی مسلحانه را پذیرفته بودیم. من هم در جمعی فعال بودم که بعدها یکی از هفت گروه تشکیل‌دهنده‌ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی (گروه فلق) شد ". (ماهنامه پیام امروز، مهر 1379، ص42)
با توجه به مطالب فوق و مشی فکری سیاسی سازمان مجاهدین که تا حدود زیادی حزب مشارکت متأثر از آن است، جا دارد که این سازمان را "پدرخوانده تشکیلاتی " حزب مشارکت به حساب آوریم.
با نگاهی به فعالیت‌های فکری و سیاسی محافلی همچون حلقه کیان، حلقه آیین، مرکز مطالعات استراتژیک ریاست‌جمهوری، دانشکده‌ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، دانشجویان ایرانی بورسیه شده در غرب، روزنامه سلام و سازمان مجاهدین انقلاب می‌توان گفت که در این مراکز افرادی که طی دو دهه پیشینه‌ چپ‌گرایی و ضدآمریکایی داشتند، متأثر از جاذبه‌های تمدن غرب به اندیشه‌های رفورمیستی و لیبرالی تغییر گرایش دادند و در مواضع سیاسی و فکری دست در دستان گروه‌های لیبرال، گذاشتند.
محافل مطالعاتی ذکرشده در حقیقت کارگاه استحاله‌ فکری چپ‌گرایان رادیکال دهه 1360 و تغییر مباحث آنها از حمایت از مستضعفین، به مباحث نسبی‌گرایانه و سکولاری بود.
از آنجا که این اختلاط و اشتراک در فضایی تدریجی و آرام تحقق پیدا کرد و نیز به دلیل آنکه جریان استحاله شده بر مراکز مهم نظام سلطه نداشت، حساسیت چندانی نسبت به آن برانگیخته نشد. شاید به ذهن هیچ‌کس خطور نمی‌کرد، کسانی که روزگاری خود را پرچمدار انحصاری دفاع از خط امام(ره)، مبارزه با آمریکا و حمایت از مستضعفین می‌دانستند و تمام رقبای سیاسی و سلیقه‌ای خود را با برچسب "اسلام آمریکایی " از صحنه به در می‌کردند؛ طی چند سال، دچار آن چنان دگردیسی شوند که در نقطه‌ مقابل دیدگاه‌های انقلابی سابق خود صف آرایی کنند.
پایان پیام/

کد خبر 19631

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha