مهندسی فرهنگی لازمه تغییر سبک رایج زندگی و تدوین سبک جدید

سبک زندگی به عنوان زیربنای پیشرفت بسترساز رشد فضائل و باورهای دینی است از طرفی مهندسی فرهنگی از طریق تغییر ساختارها و قوانین امکان اصلاح تدریجی سبک زندگی را فراهم می کند.

خبرگزاری شبستان: تعبیر رهبر معظم انقلاب از سبک صحیح زندگی و لزوم طراحی مدل اسلامی آن، بار دیگر دغدغه انحراف جامعه از مسیر راستین را ایجاد کرده است، البته پیش از این نیز رهبری با طرح مفهوم "مهندسی فرهنگی" ضرورت الگوی متناسب با محیط ایرانی اسلامی را گوشزد کرده بودند. اینکه چه نقاط اشتراک و تفاوت هایی بین این دو مفهوم می تواند یافت شود موضوعی است که در گفت و گو با حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا پیروزمند، معاون فرهنگستان علوم اسلامی قم به بحث گذاشته شده است.

 

به طور کلی چه ارتباطی را می توان میان مهندسی فرهنگی و سبک زندگی متصور شد؟ 

طبیعتا بیان ارتباط میان موضوع سبک زندگی و مهندسی فرهنگی تابع تلقی و تعریفی خواهد بود که از این دو موضوع ارائه کنیم.
اگر این گونه بیان کنیم که مهندسی فرهنگی بیان تأثیر مبنای فرهنگی و کلیه تصمیم گیری ها و همچنین ساختارسازی ها و تدابیری که در دل ساختارها صورت می پذیرد، است و سبک زندگی را هم به معنای قالب، فرم و چارچوبی که محتوای زندگی را درون خودش تفسیر و توجیه پذیر می کند معنا کنیم. بر این اساس می توانیم رابطه این دو را تبیین کرده و چنین نتیجه بگیریم که سبک زندگی مبتنی بر مهندسی فرهنگی که در جامعه شکل گرفته معنا و تحقق یافته و امکان وقوع دارد.

 

سبک زندگی مربوط به چه حوزه هایی از زندگی روزمره می شود؟
توضیح مطلب اینکه در زندگی روزمره فردی و اجتماعی یک محتوا و یک سبک وجود دارد که اینها با هم پیوند دارند، اما در عین حال قابل تفکیک نیز هستند؛ به این معنا که آحاد مردم، به صورت روزمره لباس هایی را می پوشند و غذاهایی را می خورند و در مسکن هایی زندگی می کنند این آن محتوایی است که به صورت روزمره آن را تجربه می کنند و هر فرد و هر جامعه ای با آن زیست می کند.

اما وقتی به این نوع مصالح مانند خوردن، پوشیدن، نوع مسکن و مسائلی از این دست به صورت یک مسأله کلان توجه کردیم و گفتیم الگوی پوشش چه باشد؟ صورت مسأله را این گونه تعریف کردیم، گفتیم الگوی غذا خوردن چه باشد؟ الگوی مسکن اسلامی در جامعه چه باشد؟ در این صورت وارد مسأله سبک زندگی شدیم یعنی سبک پوشش غیر از نوع لباس خاصی است که من امروز می پوشم.
باید توجه داشت که سبک پوشش نسبت به انواع لباس هایی که ممکن است از این سبک پیروی کنند، فراگیر است، مثلا لباسی که پوشیده است و اعضای بدن ما را به اندازه کافی پوشش می دهد و تحریک زا برای جنس مخالف نیست، یک نوع سبک پوشش است. ذیل این سبک می توان ده ها نوع لباس را با طرح ها و جنس های مختلف دید.

یا فرض کنید، اگر به بافت سنتی شهرهای قدیمی رجوع کنیم که بعضا آثار آن مشاهده می شود این مسأله را می توانیم تجربه کنیم. فرض کنید در شهر یزد، سبک معماری خاصی دیده می شود که این سبک معماری هم از نظر تناسب با اقلیم آنجا و هم از نظر تناسب با فرهنگ دینی و شیعی مردم پیوند خورده و مولد سبک شده است.

مثلا خانه ها مشرف بر همدیگر نیستند، از مصالح بومی منطقه استفاده کردند، از تهویه مناسبی متناسب با اقلیم کویری برخوردارند و سایر ویژگی هایی که اهل فن برای این نوع معماری می توانند برشمارند. این می شود یک سبک معماری، حال این سبک معماری می تواند از دل آن نقشه ای که بافت سنتی شهر یزد در آن قرار دارد، بیرون بیاید و شهرهای مشابه بزرگتر و کوچکتر و ... درست شود. این مفهوم سبک زندگی است.

 

در این میان مهندسی فرهنگی چه رسالتی را دارد و چه نقشی را ایفا می کند؟
مهندسی فرهنگی، به دنبال این است که تدابیر فردی و اجتماعی را که بر محور ساختارهای اجتماعی و سازمان ها و نهادها شکل می گیرد با رویکرد فرهنگی رقم بزند؛ فرض کنید می خواهید در مجلس قانونی برای تسهیل بعضی از اقلام صادراتی یا وارداتی مصوب شود، وقتی که تأثیر فرهنگ واردات آن کالا را در جامعه داخلی مورد توجه قرار می دهید دارید، مهندسی فرهنگی می کنید. اگر توجه کردید که ورود ماشین ها و اتومبیل های لوکس چند صد میلیونی در داخل شهرها باعث تحقیر قشر متوسط و ضعیف جامعه می شود، هرچند یک عده برخوردار توان اقتصادی خرید این ماشین ها را داشته باشند پیامدهای فرهنگی چنین وارداتی برای این کشور در مجموع ارزش واردات اقتصادی را ندارد. اگر چنین محاسبه ای را انجام دادیم و یا محاسبات مشابه این. در حقیقت داریم جامعه را مهندسی فرهنگی می کنیم یعنی بر محور فرهنگ قانون می گذاریم. بر محور فرهنگ مشوق ها و محدودیت ها را تعریف می کنیم. بر محور فرهنگ ساختارها را شکل می دهیم و ساختار را ایجاد می کنیم و چنین ساختاری را محدود می کنیم. این می شود مهندسی فرهنگی.

 

بنابر آنچه در باب سبک زندگی و مهندسی فرهنگی بیان شد بالاخره چه ارتباطی میان این دو وجود دارد؟
آنچه که در پیشرفت اسلامی مهم است و لایه مهم و نتیجه پیشرفت محسوب می شود، سبک زندگی است که برای جامعه و فرد ارائه می شود. بنابراین سبک زندگی هم زیربنای پیشرفت است به یک معنا و هم مطلوب تر از پیشرفت است به معنای دیگر. مطلوب است به خاطر اینکه تا ثبت ایده ال و اسلامی و ایرانی تحقق پیدا نکند فضائل و کمالاتی که در بستر این سبک زندگی باید جوشش کند و برای تثبیت باید ایمن شود وجود نخواهد داشت. پس به بیان بهتر آنچه که مقصود جامعه است رشد فضائل اخلاقی و باورهای دینی مردم است. رشد فضائل و باورهای دینی در قالب یک سبک زندگی تحقق پیدا می کند و ضمانت بقا و پویایی پیدا می کند.
در گام سوم وقتی می خواهیم سبکی را ایجاد کنیم یا سبک های گذشته را تغییر داده و در آن تحول ایجاد کنیم به نظر می رسد که طریق آن مهندسی فرهنگی باشد، مهندسی فرهنگی از طریق تغییر در ساختارها و قوانین و در روابط به شکل فراگیر، قاعده مند و هوشمند امکان اصلاح تدریجی سبک زندگی را فراهم می کند.

پایان پیام/


 

کد خبر 201405

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha