دکتر علی اکبر رشاد در خصوص آیت الله آقا مجتبی تهرانی می گوید: ایشان به کارهای اجرایی و قضایی و تصدی مسئولیت علاقهمند نبود. و شوق و کشش خاصی به مسائل علمی و معرفتی دارند. به همین سبب پس از پیروزی انقلاب در صحنه نبودند؛ هرچند همواره پشتیبان اساس انقلاب بودهاند و هستند. مصاحبه پنجره با دکتر رشاد را در ادامه می خوانید:
در گفتوگوهایی که درباره حضرت آیتالله آقامجتبی تهرانی داشتهایم، بسیاری از عزیزان به پدر ایشان اشاره میکردند. اگر موافق باشید گفتوگو را با این پرسش آغاز کنیم که ایشان در چه بستر خانوادگی رشد کردهاند؟
آیتالله تهرانی از خانوادهای اصیل و عریق تهرانی برخاستند، جد ایشان شهید کلهر از شهدای مشروطیت است؛ مرحوم حاجمیرزا عبدالعلی تهرانی پدر بزرگوار ایشان از شخصیتهای علمی و معرفتی و تربیتی تهران بودند و برادر بزرگتر ایشان حاجآقا مرتضی تهرانی در تهران سالیان سال به تربیت نفوس و تدریس و تعلیم در حوزه و در بین مردم اشتغال داشتند و از منزلت و مکانت ویژهای، هم بین توده مردم و هم بین نخبگان و علما و شخصیتهای اجتماعی برخوردار بودند و مورد توجه و علاقه اقشار گوناگون در تهران بودند و سرانجام بعد از ارتحال، بنا بر وصیت خود ایشان، استاد تهرانی وی را به وادیالسلام در نجف منتقل کردند. مرحوم آیتالله حاج حسن آقای سعید تهرانی نیز شوهر همشیره آیتالله تهرانی بودند که از علمای اهل معرفت و معنا و تعلیم و تربیت نفوس بودند و سالهای طولانی در همه مساجد و به ویژه مسجد بازار تهران مشغول خدمات علمی و تبلیغی بودند.
در واقع در خاندانی علمی بودهاند.
بله؛ از یک خانواده اصیل و ریشهدار و درعینحال عالم و عالمخیز هستند.
شما از چه زمانی با حاجآقا آشنا شدید؟
ما ابتدا دورادور با ایشان آشنا شده بودیم تا اینکه بعد از پیروزی انقلاب که من برای سخنرانی و حضور در فعالیتهای مبارزاتی دوباره به تهران برگشتم، ارتباط خاصی با حضرت آیتالله تهرانی برقرار شد. ایشان دروس خارج فقه و اصول را شروع کردند.
کجا؟
در مدرسه مروی؛ یک دوره و نیم اصول ایشان را بههمراه فقه در کلاس ایشان شاگردی کردیم و بهرهمند شدیم.
درس ایشان شلوغ بود؟
درس ایشان شلوغترین درس تهران بود، ولی تهران کمتر از قم طلبه درس خارجخوان دارد با این همه در بین دروسی که آن زمان در مقطع خارج فقه و اصول دائر بود، طبیعتا درس ایشان شلوغ بود. درس ایشان علاوهبر شلوغی با کیفیتتر هم بود. بعدا ساعت درس خودم را به صبح منتقل کردم و موفق نشدم به درس ایشان بروم ولی یک مباحثه فقهی را ایشان در منزل خود، در جمع محدودی، شروع کردند که هماکنون هم ادامه دارد و در آن حضور دارم.
آیا ارتباط و مراودات شما محدود به مباحث علمی بوده است؟
ایشان، شخصیت پرمراودهای نیستند ولی به هر حال در کنار این ارتباط، ارتباطات دیگر هم بود؛ ایشان مجموعه دروس عرفانی و سلوکی و همچنین مجموعه دروس اخلاقی را در حدود سی سال تدریس کرده بودند و همه آنها ضبط شده و همچنان هم ادامه دارد؛ ایشان این دروس را از من خواستند و به من گفتند که شما این دروس را تدوین کنید. شاید هم پیشنهاد اولیه از جانب بنده بود ولی ایشان گفتند که افراد زیادی به من پیشنهاد میکنند که مجموعه دروس را در اختیار آنها قرار دهم که تدوین و عرضه شود که من این کار را نکردهام. این مجموعه را تدوین کنید. ما هم جمعی را برای این کار در نظر گرفتیم که همچنان مشغول هستند و ده جلد از این دروس را که در قالب حدود سی جلد درس اخلاق میشود منتشر کرده و زیر چاپ بردهاند؛ و مجموعه بیست جلدی هم دروس عرفانی و سلوکی است که باز هم جمعی را در نظر گرفتهایم و مشغول تدوین و ترمیم و تکمیل هستند و بنده هم در هر دو مجموعه نظارت میکنم.
ایشان در مباحث درسی به نکات اخلاقی و سلوکی و... وارد شدهاند یا نه؟
به تعبیری میتوان گفت که ایشان شخصیتا اهل سلوک است؛ یعنی تمام حرکات و سکنات و سخن و سکوت ایشان اخلاقی است. در خلال دروس گاهی نکاتی را میگویند، ولی روش ایشان اینطور است که گاهی پیش از بحث، در جلسات محدود یا در جلساتی که پیش میآید و در حد نشستهایی گفتوگو میشود، مسائل اخلاقی را مطرح میکنند و از نکات اجتماعی میگویند و از خاطراتی که از بزرگان و علما و حضرت امام (رحمتاللهعلیه) در ذهن دارند مطالبی را نقل میکنند و گاهی نصایحی را بیان میکنند، ولی بیش از آن که ایشان به زبان، معلم اخلاق باشند، به زندگی، معلم اخلاق هستند. مجلس انس ایشان مجلس معنویت و اخلاق است. اگر کسی مستعد باشد، انس با ایشان مایه تربیت است، که البته ما مستعد نبودیم و نیستیم.
به حضرت امام خمینی (رحمتاللهعلیه) اشاره کردید. با توجه به اینکه از شاگردان حضرت امام بودهاند، بهنظر شما تا چه اندازه از نظر فقهی و اخلاقی و فکری متأثر از حضرت امام هستند؟
استاد ما حاج آقای تهرانی از خواص شاگردان حضرت امام خمینی (رحمتاللهعلیه) است؛ عمده فقه و اصول حضرت امام (رحمتاللهعلیه) را درک کردهاند و از اولین کسانی بودند که مباحث حضرت امام خمینی (رحمتاللهعلیه) را در جوانی تدوین کردند.
ایشان در نجف خدمت حضرت امام (رحمتاللهعلیه) بودند یا در قم؟
عمدتا در قم در محضر ایشان بودند؛ ولی وقتی حضرت امام خمینی (رحمتاللهعلیه) به عراق تبعید شدند، ایشان مدتی هم به نجف مشرف شده و در آنجا هم در جلسه درس حضرت امام خمینی (رحمتاللهعلیه) حضور پیدا کردند و در سایر مراودات و فعالیتها نیز در بیت آن بزرگوار حضور یافتند. به هر حال ایشان به لحاظ فقهی و اصولی بهشدت متأثر از حضرت امام خمینی (رحمتاللهعلیه) است، یعنی میتوان گفت که دروس فقهی و دروس اصولی ایشان همان دروس فقهی و اصولی حضرت امام خمینی (رحمتاللهعلیه) است و جاهایی هم ممکن است خود ایشان اجتهاد کرده باشند. در واقع ایشان شاگرد مکتب و محضر علمی و معرفتی حضرت امام خمینی (رحمتاللهعلیه) قلمداد میشوند. از لحاظ اخلاقی و سلوکی هم بهشدت از حضرت امام خمینی (رحمتاللهعلیه) متأثر بودند و طرز تفکر معنوی و سلوکی ایشان در مقام نظر و عمل کاملا با هم مشابهت دارد. از حیث مبانی اجتماعی و مواضع سیاسی، تماما در استادشان ذوب هستند و عمیقا از استادشان حضرت امام خمینی (رحمتاللهعلیه) متأثر هستند. برای مثال در ولایت فقیه، همان تقریری را دارند که حضرت امام (رحمتاللهعلیه) از ولایت فقیه دارند.
شنیدهام که چندبار مبحث ولایت فقیه را در جلسات عمومی و دروس خارج مطرح کردهاند.
بله یکبار اوایل پیروزی انقلاب، در جلسات خود در خیابان ایران، سلسله جلساتی را درباره ولایت فقیه مطرح کرده بودند که آن زمان خیلی تأثیرگذار بود و نیازی را برطرف میکرد زیرا هنوز مسأله ولایت فقیه آنچنانکه باید و شاید، تبیین نشده و تفصیل نیافته بود؛ عمدتا کتاب ولایت فقیه امام بود و احیانا جسته و گریخته بعضی از بزرگان مثل مرحوم شهید صدر و بعضی شاگردان حضرت امام (رحمتاللهعلیه) جزوات یا سخنرانیها یا گفتههای کوتاهی داشتند. ایشان این بحث را با عموم مردم مطرح کرده بودند که ناظر به شرایط روز و نیاز اقشار مختلف بود و در آن زمان بازتاب فراوانی داشت. الآن هم گاهی در خیابانها برخی تعابیر ایشان درباره ولایت فقیه را میبینم.
مثلا کدام تعبیر؟
ولایت فقیه استمرار ولایت انبیا است. البته در جلسات درس خارج، بحث فقهی فنی را مطرح کردند که من این دروس را پیاده کردم و تایپ شد و در اختیار ایشان قرار دادم اما ایشان سازماندهی من از بحث را نپسندیده بود. چون من ترتیب درس را تغییر داده و آن را به متنی تبدیل کرده بودم که مقتضیات اثری مکتوب در آن اعمال شده بود. ایشان گفتند: اگر با همان شیوهای که تدریس کردهام و تنظیم میکنم عرضه شود، بهتر است و من گفتم سعی میکنم وقت بگذارم و به همان صورت دوباره تنظیم کنم.
که این کار انجام نشد.
من به ایشان عرض کردم که این کار وقت میبرد و ممکن است که شما فرصت نکنید. ایشان گفتند که من امسال تابستان وقت میگذارم و این کار را انجام میدهم. وقت هم گذاشتند اما به واسطه مراجعاتی که ایشان دارند و مطالعات روزانهشان همچنین ترددهای روزانه – به ویژه ظهرها مقید هستند که حتما به مسجد جامع بروند و نماز را اقامه کنند- در این مدت مجال نداشتند که کار را تکمیل کنند و این اتفاق نیفتاد و متن تدوینی ما نیز مانده است و به تعبیر امروز، فیشها و یادداشتهای ایشان که برای بحث آماده کرده بودند مانده است و متأسفانه این متن عرضه نشده است.
با توجه به اینکه سه دهه از محضر ایشان استفاده کردهاید و از طرفی خود شما نیز کرسی درس خارج دارید، روش ایشان در ورود و خروج به مباحث علمی را چگونه ارزیابی میکنید؟
شیوه ایشان گزیدهگویی و فشرده ارائه کردن مطلب، منقح و کوتاه طرح کردن مباحث و بسندگی به مباحث ضروری و احیانا پرکاربرد است؛ هر دوره اصول ایشان پنج سال طول میکشد و الآن ایشان ششمین دوره اصول را میفرمایند و تقریبا با محوریت آرای حضرت امام (رحمتاللهعلیه) در اصول و کفایه است. البته ایشان به آرای عمده میپردازند.
ارتباط ایشان با علما و بزرگان به چه شکلی است؟ البته شما گفتید ایشان کممراوده هستند؛ همان مراوده کم چگونه است؟
ایشان مورد توجه بسیاری از علما و بزرگان در نجف، قم، تهران و مشهد هستند. وقتی بنده به محضر مراجع و علما چه در قم و چه در نجف و سایر شهرها مشرف میشوم، از ایشان به بزرگی یاد میکنند. ایشان هم با عمده بزرگان ارتباط و آشنایی داشتهاند ولی مراوده ایشان کم است. با تعداد معدودی از آقایان که از دوستان قدیم ایشان قلمداد میشوند و از شاگردان حضرت امام (رحمتاللهعلیه) هستند معاشرت محدودی دارند و گاهی اگر آنها به ملاقات ایشان بیایند، به ندرت ایشان به بازدید آنها میروند.
مثلا با چه افرادی بیشتر ملاقات میکنند؟
اجازه دهید که من فقط از مرحوم آیتالله انواری نام ببرم که متأسفانه از دست ما رفتهاند؛ از کسانی که فراوان به منزل حاجآقای تهرانی میآمدند، مرحوم آقای انواری بودند و با ایشان مراودات خاصی داشتند. مرحوم آقای انواری، هم خوشمشرب بودند و هم بسیار متواضع و صمیمی؛ لذا ارتباط ایشان محفوظ بود و گاهی به منزل ایشان میآمدند و علمای طراز اولی که در قم و تهران هستند همچنان با ایشان رابطه دارند.
چند وقت پیش خبری شنیدیم که مقام معظم رهبری از ایشان عیادتی کردند.
این مورد، تنها موردی نبود که حضرت آقا به دیدن ایشان آمده بودند بلکه ایشان مرتبا احوالپرس حضرت آیتالله آقا مجتبی تهرانی بودهاند و هستند و در گذشته گاهی از ایشان عیادت کرده بودند و یکبار هم چند روز پیش در بیمارستان به عیادت ایشان آمده بودند و ساعتی را در آنجا حضور داشتند و برای ایشان دعا خواندند و احوالپرس ایشان بودند. علاقه دوسویهای بین این دو بزرگوار هست. حضرت آیتالله تهرانی به رهبر معظم انقلاب احترام خاصی میگذارند و متقابلا رهبر فرهمند و فرهیخته انقلاب توجه خاصی به آیتالله تهرانی دارند.
یکی از نکات جالب در بررسی شخصیت ایشان این است که میتوان در بازار تهران بود، امام جماعت مسجد بود، درس اخلاق هفتگی داشت، مرجع تقلید هم بود ولی قم نبود! بهنظرم این خودش مقولهایست که باید به آن پرداخته شود.
بیان جنابعالی تعبیر نغزی است و نباید تصور شود که باید لزوما دروس فقهی و اصولی را در قم برگزار کرد یا مراجع در آنجا مستقر باشند؛ البته قم، عُش آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است و آنجا از دیرباز از عهد معصومین (علیهمالسلام) بعضی از اصحاب و بعضی از محدثین نسل اول حدیث ما قمی و در قم بودهاند، ولی در کنار قم، ری، اگر آن را تهران قدیم قلمداد کنیم، یکی از شهرهای علمی و معرفتی ما بوده است و از دیرباز کانون علم و معنویت و معرفت بوده است. زمانی در این شهر همزمان چندین فقیه صاحبرساله مستقر بودهاند. وقتی قجرها تهران را بهعنوان پایتخت انتخاب میکنند، علم و معرفت، حکمت و فقاهت به این شهر منتقل میشود. حتی روزگاری در اوائل دهه پنجاه، شخصیتهای بزرگی مثل مرحوم علامه الهی قمشهای (رحمتاللهعلیه)، مرحوم علامه شعرانی (رحمتاللهعلیه) و مرحوم علامه قزوینی (رحمتاللهعلیه) و پیشتر از اینها آشتیانیها (رحمتاللهعلیهم) و پیشتر از اینها مرحوم آیتالله شاهآبادی (رحمتاللهعلیه)، استاد حضرت امام (رحمتاللهعلیه)، و در روزگار ما فقیه متقی همچون مرحوم آیتالله خوانساری (رحمتاللهعلیه)، در این شهر بودند. تهران از زمانی که توسعه پیدا کرد و بهعنوان پایتخت انتخاب شد، مقر علما و فقها و حکمای بزرگی بوده است، لکن در چند دهه اخیر بر اساس سیاستهای سکولار و سیاستهای ضدحوزوی و ضددینی و ضدعلمی دستگاه پهلوی سعی شد حوزه تهران فرو پاشیده شود و کاملا از بین برود. طی این چند دهه اخیر حکمت و فقاهت از تهران رخت بربست و حکمت خصوصا در قم رحل اقامت افکند و در حقیقت حکمت از اصفهان به تهران آمد و از تهران به قم رفت و حکمای معاصر قمی امروز ما شاگردان حکمت تهران هستند؛ مثل حضرت آیتالله علامه حسنزاده آملی، علامه جوادی، مرحوم علامه شهید مطهری (رحمتاللهعلیه) و...؛ اینها حکمت را در تهران خواندند و از تهران آغاز کردهاند. بعد از آنکه مرحوم علامه طباطبائی (رحمتاللهعلیه) به قم تشریف آوردند و مستقر شدند، این افراد جذب محضر درس ایشان شدند.
عکسی از جوانی آقا مجتبی کنار شهید مصطفی خمینی (رحمتاللهعلیه) است؛ از روابط آنها با هم خبر دارید.
آقا مجتبی و مرحوم شهید مصطفی خمینی (رحمتاللهعلیه) رفیق بسیار بسیار نزدیک بودند و رابطه بسیار صمیمانهای داشتند. اشتراکات روحی و رفتاری و علمی فراوانی با هم داشتند. به همین دلیل از دوستان بسیار بسیار صمیمی قلمداد میشدند. به منازل یکدیگر میرفتند و نکات و مطالبی را از طریق آقا مصطفی (رحمتاللهعلیه) به حضرت امام (رحمتاللهعلیه) منتقل میکردند. به هر حال رابطه بسیار صمیمی و نزدیکی با هم داشتند.
قبل از شروع مصاحبه به شعری اشاره کردید که درباره ایشان سرودهاید.
بله در سال 77 برای ایشان کسالتی بهوجود آمده بود و کمر ایشان درد میکرد و حاد شده بود و خیلی علاقهمند بودند که به مکه مشرف شوند. در حج ایشان اعمال را بدون مشکل تمام کرده و حتی گفتند که من با اینکه باید خسته شده باشم، به سبب عنایتی که من در این اعمال احساس کردم و شرایطی که برای انجام دادن این اعمال فراهم شد، آنچنان به شوق آمدهام که هنوز نخوابیدهام؛ ایشان میگفتند که این عنایت الهی بوده است و فرمودند که من در زمانی که «سعی» را انجام دادم نه خستگی احساس کردم و نه کسی به من نزدیک شد و وقتی طواف هم میکردم احساس میکردم یکی دو متر در تمام اطراف من خالی بود و کسی به من نزدیک نمیشد که من نگران باشم یا ممکن باشد کسی به من ضربهای و لطمهای بزند. به همین دلیل بسیار به شوق آمده بود و حال شعف داشت و فرمود «هنوز نشئه دوشیم»؛ این جمله را که گفتند، من همین جمله را گرفتم و بعدا همان روز یک غزل ساختم:
هنوز نشئه دوشیم پیر ما میگفت
به طوف و هروله گمکرده دست و پا میگفت
به رغم آنکه کتوم است از تب دوشین
به شور و شوق به کرات قصه وا میگفت
خمار بود و نمیکرد احتراز از کس
به نزد هرکس و ناکس لطیفهها میگفت
به نیمغمزه چنان او به وجد آمده بود
که هر الست بلا را دوصد بلا میگفت
شگفتانجمنی بود قرب منزل وحی
ز سهم عشق و خرد پیر بیابا میگفت
همه طفیلی عشقاند آدمی و پرسی
ز چرخ ذره و افلاک نکتهها میگفت
زمین به رقص و سماع است از ترنی عشق
زمان نهادهام از کف قرار را میگفت
هزار زخم، به دل بودمان به زخمه شور
گدازهسوز فزون مینمود تا میگفت
برای ایشان سخت است که از ایشان سخنی گفته شود؟
بله ایشان کتوم است و نوعا نکتهای را باز نمیکند و از بروز مطلب هم جلوگیری میکند؛ شاید همین مصاحبهای هم که ما کردیم، چندان به رضای ایشان نباشد. ایشان از اینکه عکسی از ایشان گرفته شود امتناع میکنند؛ اجازه نمیداد کسی از ایشان عکس بگیرد. هر سال روز میلاد امام رضا (علیهالسلام) مراسمی را هم به مناسبت روز میلاد و هم به مناسبت عمامهگذاری طلاب میگیریم و از ایشان هم دعوت میکنیم و ایشان تشریف میآورند که به دست مبارک ایشان طلاب معمم شوند، ایشان سالها اجازه نمیداد که از این مراسم عکس بگیرند. یک سال به ایشان عرض کردم که این کار از لحاظ فکری خلاف شرع نیست و در اینباره شما هرچه بگویید توجه نمیکنیم و به دو نفر از عکاسان برجسته ایران گفتم که به مجلس بیایید و تا میتوانید عکس بگیرید. ایشان از منعکسشدن بعضی از اخبار و نکات امتناع میکنند و ممکن است چندان از این موضوع خرسند نباشند.
شنیدهام که اوائل انقلاب منصبهای قضایی به ایشان پیشنهاد شد ولی از حضرت امام (رحمتاللهعلیه) اجازه گرفتند که به درس خود بپردازند.
ایشان به کارهای اجرایی و قضایی و تصدی مسئولیت علاقهمند نبود. و شوق و کشش خاصی به مسائل علمی و معرفتی دارند. به همین سبب پس از پیروزی انقلاب در صحنه نبودند؛ هرچند همواره پشتیبان اساس انقلاب بودهاند و هستند. لذا هیچوقت سمت نپذیرفتند. سمتهایی به ایشان پیشنهاد شد، حتی همان اوائل مرحوم شهید باهنر، عضویت شورای انقلاب فرهنگی را به ایشان پیشنهاد داده بودند که قبول نکردند. بهدلیل بیعلاقگی به چنین اموری هیچوقت مسئولیتی نپذیرفتند.
قبل از انقلاب چه طور؟ با توجه به اینکه گفتید کاملا متاثر از حضرت امام بودند، چگونه در صحنه حضور داشتند؟
پیش از انقلاب محضر ایشان در سهراه سیروس که الآن مدرسه ثامنیه و آن زمان ساختمان دیگری بود، کانونِ رفت و آمد علمای مبارز بود و شخصیتهایی که آن زمان پیشآهنگ علما و روحانیان و تحریککننده اجتماعات و فعالیتهای مردمی انقلابی بودند، در آنجا آمد و شد میکردند. ایشان در اوج مبارزات و دوران درگیریها و تجمعات فعال بودند و پیشتر از آن هم در قم بهصورت بسیار فعال در ارتباطات سیاسی و فعالیتها و مبارزات حضور داشتند. در همین تجمعات و حوادثی که پیش میآمد ایشان خیلی فعال و پیشآهنگ بودند. از آن زمانها هم خاطرات بسیار زیادی دارند؛ از پانزده خرداد و بعد از آن؛ ولی پس از انقلاب به درس و بحث خود متمرکز شدند.
در جلسات خصوصی و عمومی که با ایشان دارید، راجعبه تحولات انقلاب موضعگیری دارند؟
در جلسات عمومی بههیچوجه موضعگیری ندارند. اما در جلسات خصوصی طبعا ممکن است نظری بدهند. ایشان چون همواره همراه حضرت امام خمینی (رحمتاللهعلیه) بودند و بهلحاظ معرفتی بهطور کامل همسوی آن بزرگوار هستند، طبعا هم به اساس انقلاب حساس هستند و هم به آسیبهایی که ممکن است متوجه انقلاب شود، بسیار حساس هستند و ممکن است تذکراتی بدهند. ولی خیلی مایل نیستند که در این مسائل مخصوصا مسائل روزمره دخالت کنند یا موضع بگیرند یا اگر نکتهای داشته باشند و احزار کرده باشند منعکس شود .
پایان پیام/
نظر شما