به گزارش خبرگزاری شبستان، هیچیک از مذاهب اسلامى، تکفیر و قبض[1] را در نماز واجب نمىدانند؛ ولى حنفىها، شافعىها و حنبلیان، آن را در نماز سنّت دانستهاند؛ بخلاف مالکىها که رها کردن دستان را در نماز واجب، مستحب مىدانند.[2]
اما چنین عملی در مذهب شیعه بدعت و حرام است و انجام آن موجب بطلان نماز خواهد بود. همچنین شیعه روایات نقل شده از سوی اهل سنت را از لحاظ سند و متن غیر قابل قبول دانسته و آنها را فاقد ارزش و اعتبار می داند.
در روایات اهلبیت علیهمالسلام در خصوص قبض، دو نکته مهم بیان شده است:
1.نهى از قبض و تکفیر،
2.قبض و تکفیر از عمل زردتشتیان است.
حضرت على علیه السلام در حدیث اربعمأه مىفرماید: «لا یجمع المسلم یدیه فى صلاته و هو قائم بین یدى اللّه عزوجل یتشبّه باهل الکفر یعنى المجوس»؛[3]مسلمان نباید دو دستان خود را در نمازش جمع کند؛ زیرا در حالى که در پیشگاه خداوند ایستاده، به اهل کفر (زرتشتیان) شبیه مىشود.
امام باقر علیهالسلام نیز مىفرمایند:«و علیک بالاقبال على صلاتک... و لا تکفّر فانّما یفعل ذلک المجوس»؛[4] بر تو باد که در نمازت حضور قلب داشته باشى و تکفیر نکن و همانا این کار را زردتشتیان انجام مىدهند.
همچنین امام باقر علیهالسلام مىفرماید: «اذا کنت قائماً فى الصلاة فلا تضع یدک الیمنى على الیسرى و لا الیسرى على الیمنى فان ذلک تکفیر اهل الکتاب ولکن أرسلهما ارسالاً فانه أحرى ان لا یشغل نفسک عن الصلاة»؛[5]هرگاه در نماز قیام نمودى، دست راست را بر روى دست چپ و بالعکس قرار نده؛ زیرا این تکفیر اهل کتاب است. پس دستان خود را رها کن؛ زیرا این کار سزاوارتر به آن است که نفست از نماز روىگردان نشود.
کیفیت قبض و تکفیر، نزد مذاهب اهل سنت
چگونگی قبض به هنگام قرائت نماز، در میان مذاهب فقهى اهل سنت مورد اختلاف است، در برخى دیدگاهها، میان زن و مرد در چگونگی قبض تفاوت قایل شدهاند.
از بررسى این دیدگاهها معلوم می شود که مذاهب فقهى، هم در حکم قبض اختلاف دارند و هم در کیفیت آن، و سبب و ریشه اختلاف علمای اهل سنت در این مسأله، این است که روایات و آثار ثابت و مسلّمى وارد شده که در آنها کیفیت نماز پیامبر صلىاللهعلیهوآله به طور جامع بیان گردیده، ولى در هیچکدام نقل نشده که پیامبر صلىاللهعلیهوآله دست راست خود را بر دست چپ خود قرار مىداد، ولى ثابت شده که مردم به چنین کارى امر مىشدند.[6]حال به بیان دیدگاه مذاهب اهل سنت می پردازیم:
الف)حنفی
حنفیان گفتهاند: کیفیت قبض، به اختلاف نمازگزار تفاوت دارد؛ براى نمازگزار مرد واجب است کف دست راستش را بر روى دست چپ خود قرار دهد، در حالى که انگشت کوچک و ابهام او بر مچ دست (چپ) زیر نافش گذاشته شود؛ ولى نمازگزار زن دو دست خود را بر سینهاش مىچسباند، بىآنکه انگشتان خود را بر مچ بچسباند.[7]
ب) حنبلى
آنان معتقدند مستحب است مرد و زن، کف دست راست خود را بر روى دست چپ قرار داده و دستان را زیر ناف خود بگذارند(بنابرروایتی)وبنابرروایت دیگری بالای ناف می گذارند.
ج) شافعى
از نظر شافعىها، سنّت است که مرد و زن، کف دست راست را بر روى دست چپ زیر سینه و بالاى ناف (نزدیک طرف چپ بدن) قرار دهند، ولى در مورد انگشتان دست راست مخیّر است که آنها را در عرض مفصل چپ باز نماید یا آنکه در هر جهتى که علاقمند است باز کند.
د) مالکى
مالکىها معتقدند: قرار دادن دست راست بر روى دست چپ بالاى ناف و زیر سینه مستحب است، نه سنّت، اما اگر نمازگزار قصد پیروى از پیامبر و فعلش را داشته باشد، در این صورت، مستحب است، ولى در صورتى که قصد او از این کار، تکیه نمودن باشد، به هر کیفیتى که باشد مکروه است. البته در صورتى که چیزى قصد نکند، بلکه دستانش را به شرح بالا قرار بدهد، بدون اینکه قصد پیروى نماید، علىالظاهر چنین کارى مکروه نیست، بلکه مستحب است. تمام این تفصیلات در نماز واجب است، ولى در نماز مستحبى، قبض بدون تفاصیل بالا مستحب است.[8]
البته در مدونة الکبرى چنین آمده است که قبض در نماز واجب مکروه است، ولى در نمازهاى مستحبى، هنگامى که قیام طولانى شود، مانعى ندارد.[9] در جمع میان این دو قول شاید بتوان گفت که در قول اول «مندوب» به معنای مستحب شرعی نمی باشد؛ بلکه به معنای امری مورد پسند است، تا بتوانیم میان این دو قول جمع نمائیم، ویا اینکه قائل شویم که دو فتوای در این مذهب وجود دارد.
تکتف «تحت السرة»یا «فوق السرة».
همچنان که ملاحظه گردید در میان مذاهب اربعه اختلاف است که محل قرار گرفتن دست راست بر روی دست چپ در کجا باشد، بالای ناف باشد و یا زیر ناف؟
در فقه حنفی و بنابرروایتی در فقه حنبلی استحباب این امر در زیر ناف می باشد. احناف در اثبات استحباب چنین عملکردی به چهار روایت استناد می نمایند.
اولین روایت، روایتی منقول از امام علی علیه السلام[10] است؛ که آن حضرت گفته اند:«از سنت است قرار دادن کف بر کف در حال نماز در زیر ناف».[11]
علمای اهل سنت در رد این حدیث گفته اند که در سند این روایت «ابو شیبه الواسطی» قرار دارد که شخصی منکر الحدیث است.[12]
دومین روایتی که مورد استشهاد احناف واقع شده است روایت ابوهریره است که وی نقل می کند:«... أخذ الأکف على الأکف فی الصلاة تحت السرة».[13] در سند این روایت «عبد الرحمن بن إسحاق کوفی» قرار دارد که مورد تضعیف علمای رجال واقع شده است.[14] مبارکفوری در نقد این روایت می گوید:«می گوید این روایت صلاحیت احتجاج و استشهاد را ندارد و چنین روایتی اعتباری ندارد».[15]
روایت سوم، روایتی است از «علقمة بن وائل» که می گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله را دیده که دست راست خود را در بالای ناف بر روی دست چپ گذاشته است.[16]
مبارکفوری در نقد این حدیث می گوید عبارت (بالای ناف) زیادتی در حدیث است، که رخ داده است.[17]وی می گوید در روایات دیگری که از محدثین با همین مضومن نقل شده است عنوان (تحت السرة) دیده نمی شود.
روایت چهارم، روایتی است که فاقد سند است، که در این روایت آمده سه چیز از سنن مرسلین است که یکی از آنها گذاشتن دست راست بر روی دست چپ بالای ناف است.
مبارکفوری بعد از نقد این روایات می گوید:هیچکدام از این احادیث صلاحیت استدلال بر اثبات چنین امری را ندارند.[18]
بنابراین تکتف از منظر شیعه بدعت و حرام است که موجب بطلان نماز می گردد؛ ولی از دیدگاه مذاهب حنفی و شافعی وحنبلی امری مستحب است؛اما در فقه مالکی تفصیل در آن داده شده است. همچنین از منظر اکثر علمای اهل سنت قرار دادن دستها در زیر ناف فاقد روایت قابل اعتماد است واین امر مورد انتقاد آنها واقع شده است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . گذاشتن دست راست بر روى دست چپ در حال قیام نماز، داراى اسامى مختلفى است که عبارت است از: تکتّف، تکفیر، قبض، و به رها بودن دستها در نماز، اسدال، سدل، ارسال و اسبال گفته مىشود.
[2] . موسوعة الکویتیة، کیفیة القبض:«ذَهَبَ جُمْهُورُ الْفُقَهَاءِ - الْحَنَفِیَّةُ وَالشَّافِعِیَّةُ وَالْحَنَابِلَةُ - إِلَى أَنَّ مِنْ سُنَنِ الصَّلاَةِ الْقَبْضَ ، وَهُوَ : وَضْعُ الْیَدِ الْیُمْنَى عَلَى الْیُسْرَى . وَخَالَفَ فِی ذَلِکَ الْمَالِکِیَّةُ فَقَالُوا : یُنْدَبُ الإِْرْسَال وَکَرَاهَةُ الْقَبْضِ فِی صَلاَةِ الْفَرْضِ».
[3] . وسائل الشیعة(آل البیت)، ج7،ص268.
[4] .وسائل الشیعة(آل البیت)، ج5،ص490.
[5] .جامع احادیث الشیعة،ج5،ص28.
[6] .بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، ج1،ص99.
[7] . این حکم _گذاشتن دستها زیرناف_ بر اساس آن است که در برخی روایات تعبیر تحت السرة آمده و در برخی دیگر تعبیر (فوق السرة) آمده است. که حنفیان روایت تحت السره را ترجیح داده اند و به آن عمل می کنند. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَحْبُوبٍ حَدَّثَنَا حَفْصُ بْنُ غِیَاثٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ زِیَادِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِى جُحَیْفَةَ أَنَّ عَلِیًّا - رضى الله عنه - قَالَ السُّنَّةُ وَضْعُ الْکَفِّ عَلَى الْکَفِّ فِى الصَّلاَةِ تَحْتَ السُّرَّةِ.
[8]. الفقه على المذاهب الاربعه، ج 1، ص 251.« المالکیة قالوا : وضع الید الیمنى على الیسرى فوق السرة وتحت الصدر مندوب لا سنة بشرط أن یقصد المصلی به التسنن - یعنی اتباع النبی صلى الله علیه و سلم فی فعله - فإن قصد ذلک کان مندوبا . أما إن قصد الاعتماد والاتکاء فإنه یکره بأی کیفیة . وإذا لم یقصد شیئا . بل وضع یدیه هکذا بدون أن ینوی التسنن فإنه لا یکره على الظاهر بل یکون مندوبا أیضا . هذا فی الفرض أما فی صلاة النفل فإنه یندب هذ الوضع بدون تفصیل».
[9]. المدونة الکبرى، ج 1، ص 74، داراحیاءالتراث العربی:« قَالَ : وَقَالَ مَالِکٌ : فِی وَضْعِ الْیُمْنَى عَلَى الْیُسْرَى فِی الصَّلَاةِ ؟ قَالَ : لَا أَعْرِفُ ذَلِکَ فِی الْفَرِیضَةِ وَکَانَ یَکْرَهُهُ وَلَکِنْ فِی النَّوَافِلِ إذَا طَالَ الْقِیَامُ فَلَا بَأْسَ بِذَلِکَ یُعِینُ بِهِ نَفْسَهُ ، قَالَ سَحْنُونٌ عَنْ ابْنِ وَهْبٍ عَنْ سُفْیَانَ الثَّوْرِیِّ عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ، أَنَّهُمْ رَأَوْا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَاضِعًا یَدَهُ الْیُمْنَى عَلَى الْیُسْرَى فِی الصَّلَاةِ .المدونة الکبری، ج1،ص74، داراحیاءالتراث العربی.
[10] .شیعه هیچ یک از روایات تکتف را نمی پذیرد چه رسد به امثال این روایات که از منظر اهل سنت نیز ضعیفند.
[11] . سنن ابی داود،ح645:«حَفْصُ بْنُ غِیَاثٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ إِسْحَقَ عَنْ زِیَادِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِی جُحَیْفَةَ أَنَّ عَلِیًّا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ مِنْ السُّنَّةِ وَضْعُ الْکَفِّ عَلَى الْکَفِّ فِی الصَّلَاةِ تَحْتَ السُّرَّةِ».
[12] . تحفة الاحوذی،المبارکفوری، ج2،ص78:« والحدیث الثانی حدیث علی رضی الله عنه روى أبو داود وأحمد وابن أبی شیبة والدارقطنی والبیهقی عن أبی جحیفة أن علیا قال السنة وضع الکف على الکف تحت السرة قلت فی إسناد هذا الحدیث عبد الرحمن بن إسحاق الواسطی وعلیه مدار هذا الحدیث وهو ضعیف لا یصلح للاحتجاج قال الحافظ الزیلعی فی نصب الرایة بعد ذکر هذا الحدیث قال ابن القطان عبد الرحمن بن إسحاق هو ابن الحرب أبو شیبة الواسطی قال فیه ابن حنبل وأبو حاتم منکر الحدیث وقال ابن معین لیس بشئ وقال البخاری فیه نظر وقال البیهقی فی المعرفة لا یثبت إسناده تفرد به عبد الرحمن بن إسحاق الواسطی وهو متروک وقال النووی فی الخلاصة وشرح مسلم هو حدیث متفق على تضعیفه فإن عبد الرحمن بن إسحاق ضعیف بالاتفاق انتهى ما فی نصب الرایة وقال الشیخ بن الهمام فی التحریر إذا قال البخاری للرجل فیه نظر فحدیثه لا یحتج به ولا یستشهد به ولا یصلح للاعتبار انتهى».
[13] .سنن ابی داود، ح758.
[14] .همان:«قال أبو داود سمعت أحمد بن حنبل یضعف عبد الرحمن بن إسحاق الکوفی . قال الشیخ الألبانی : ضعیف».
[15] . تحفة الاحوزی، ج2،ص79:«هذا الحدیث أیضا لا یصلح للاحتجاج ولا للاستشهاد ولا للاعتبار...».
[16] . عن علقمة بن وائل بن حجر عن أبیه قال رأیت النبی صلى الله علیه وسلم یضع یمینه على شماله تحت السرة.
[17] . تحفة الاحوذی،المبارکفوری، ج2،ص79:«قلت إسناد هذا الحدیث وإن کان جیدا لکن فی ثبوت لفظ تحت السرة فی هذا الحدیث نظرا قویا قال الشیخ محمد حیاة السندی فی رسالته فتح الغفور فی زیادة تحت السرة نظر بل هی غلط منشؤه السهو فإنی راجعت نسخة صحیحة من المصنف فرأیت فیها هذا الحدیث بهذا السند وبهذه الألفاظ إلا أنه لیس فیها تحت السرة وذکر فیها بعد هذا الحدیث أثر النخعی ولفظه قریب من لفظ هذا الحدیث أو فی اخره فی الصلاة تحت السرة فلعل بصر الکاتب زاغ من محل إلى محل اخر فأدرج لفظ الموقوف فی المرفوع انتهى کلام الشیخ محمد حیاة السندی.
[18] . تحفة الاحوذی،المبارکفوری، ج2،ص79:« فهذه الأحادیث هی التی استدل بها على وضع الیدین تحت السرة فی الصلاة وقد عرفت أنه لا یصلح واحد منها للاستدلال».
پایان پیام/
نظر شما