سید مجید امامی، معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی با اشاره به ضرورت و ماهیت مردم سالاری دینی به خبرنگار شبستان گفت: جهت ورود به این مبحث پیش از هر چیز باید مروری بر فراز و فرود نظام و تمدن اسلامی در قرون گذشته داشت.
وی ادامه داد: زمانی که پیامبر(ص) را به عنوان موسس نظام و تمدن اسلامی قلمداد می کنیم شاهد این امر هستیم که در زمان حیات ایشان پایه های نظریه حکومتی و مدیریت اجتماعی تبیین می شود و رسول اکرم (ص) در عمل به آیات نورانی قرآن، حکومت مدینه را به عنوان الگویی از حکومت الهی ترسیم می کند و بعد از پیامبر (ص) این الگو در زمان حضرت علی(ع) دنبال شد.
امامی تصریح کرد: تمدن اسلامی فراز و فرودهای متعددی را طی کرده است، البته این امر به آن مفهوم نیست که الزاما اندیشه سیاسی و اندیشه حاکم بر مدیریت اجتماعی در ادوار مختلف حکومت اسلامی مشروع و تایید شده باشد، اما به هر حال باید به این نکته اذعان داشت که این نظریه سیاسی، چه در بُعد نظریه خلافت و چه سلطنت باشد، توانسته جلوه هایی از تمدن اسلامی را در محدوده جغرفیایی قرن سوم و در زمان خودش و حتی تا قرون 7 و 8 تامین کند.
معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی با اشاره به تاثیر مخرب حمله مغول بر فرهنگ و تمدن اسلامی اظهار کرد: بعد از حمله مغول، تمدن اسلامی مخصوصا به واسطه سه جریان بزرگ اجتماعی در اسلام یعنی عثمانی در غرب، صفوی ها در مرکز و گورکانی ها در شرق عالم اسلام، دوباره رشد یافت اما رشدی شکننده، که به واسطه مواجهه تمدن مغرب زمین از پا می نشیند و توان مدیریت بحران را ندارد.
وی عنوان کرد: بنابر آنچه بیان شد به این پرسش می رسیم که اساسا چرا نیازمند نظام سازی بر اساس تفکر دینی هستیم؟ برای پاسخ به این سوال باید به اصلی ترین عاملی که در 400 سال اخیر موجب ایستایی تمدن اسلامی شد اشاره کرد، یعنی عامل داخلی.
این محقق ادامه داد: هرچند که عامل خارجی و استعمار غرب نیز در این انحطاط نقش داشته است اما این مولفه بهانه برای نفی کارآمدی های داخلی جهان اسلام نمی شود، در واقع بزرگترین مشکل جهان اسلام در انقطاعی بود که از اسلام ناب و حیات فکری سیاسی و اجتماعی اصیل ایجاد شد و این انحطاط در چهار قرن اخیر، رابطه ما را با سرچشمه های وحی و سنت نبوی به معنای واقعی کلمه قطع کرد و این فاصله باعث شد تا روز به روز در مدیریت بحران ناتوان تر شویم.
وی با اشاره به این مسئله که روند جریانات یاد شده نه حامی نظریه سلطنت بود و نه نظریه خلافت، ابراز کرد: به نظر می رسد اصلی ترین مشکلی که ایجاد شد، این بود که نتوانسته ایم نظام اجتماعی مسلمین را بر مبنای دین در زمانه خود اجرا کنیم و درست به همین دلیل با انواع و اقسام وابستگی های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی مواجه شدیم.
امامی تاکید کرد: طبعا تمام جوامع اسلامی که در زمان ما نگران انحطاط جامعه خود هستند باید به ضرورت نظام سازی توجه داشته باشند، در حقیقت کار بزرگی که انقلاب اسلامی ایران با محوریت روحانیت و مردم و به بیان بهتر با اتحاد استراتژیک بین روحانیت و مردم محقق کرد، نمونه ای از این نظام سازی بود که می تواند الگو و سرلوحه دیگر جوامع اسلامی شود.
معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی با اشاره به مفهوم نظریه مردم سالاری دینی و ضرورت و ماهیت این مولفه بیان کرد: این نظریه موید آن است که می خواهیم بر اساس قرآنی که می خوانیم و همچنین سنت نبوی که از آن یاد می کنیم، مشغول به طراحی الگوی مدیریت اجتماعی شویم که این الگو باید اصالت و کارآمدی داشته باشد که اصالت خود را از اسلام و کارآمدی را از فهم عالمانه تحولات می گیرد.
وی با اشاره به نقش بی بدیل مردم در این نظام سازی عنوان کرد: هرچه سطح معرفتی مردم افزایش یابد نقش آنان در تولید گزاره های عمومی و سیاست های عمومی نیز فزاینده می شود، در واقع اینکه مردم به مشارکت و حضور در مدریریت دینی سرنوشت شان فراخوانده شوند، به معنای مردم سالاری دینی است.
امامی خاطرنشان کرد: نظریه مردم سالاری دینی می خواهد رابطه حکومت با خالق و مخلوق را توامان حفظ کند، پس اگر راه نجات از رکود در جهان اسلام نظام سازی باشد، نظریه مردم سالاری دینی موفق ترین و کلان ترین تجربه ای است که در انقلاب اسلامی ایران نمود یافت.
پایان پیام/
نظر شما