شکاف میان نظر و عمل ناشی از کژفهمی علوم انسانی

انتظار تحول در سایر علوم بدون تحول در علوم انسانی امری واهی است. با وجود این جایگاه بی بدیل استقلال و توانایی ذاتی این علوم کمرنگ انگاشته شده و تنها به مروجان بی اثر به خصوص در جامعه ایرانی بدل شده اند.

خبرگزاری شبستان: امروزه بسیاری از اندیشمندان بر این اصل متفق القولند که توسعه جوامع بیش از هر چیز مدیون علوم انسانی است و یافته های این علوم بوده که مبنای تحول در جوامع توسعه یافته شده است.
دستاوردها و محصولات علوم تجربی، در نهایت به عنوان ابزار و وسایل، در خدمت علوم انسانی قرار می گیرد و این علوم انسانی است که سکاندار اداره جامعه در عرصه های گوناگون اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ... است.
یافته های علوم طبیعی، مانند فیزیک و شیمی و مهندسی های مختلف و ریاضیات بدون شکل گیری ساخت عقلایی جامعه که نتیجه علوم انسانی است، راه به جایی نبرده و امکان ساختن جوامع توسعه یافته را نداشته اند.
علم، خواه تجربی یا انسانی، زمانی جلوه می کند که انسان برای رفع نیازهای خود، سوالاتی به ذهنش متبادر شود. یعنی شرط رکنی علم، کاربردی بودنش برای انسان است. سوالاتی از قبیل: چه علمی می تواند انسان را تعریف کند، نیازهایش را بشناسد و اولویت بندی کند؟و یا اصولا پیشرفت، توسعه و تکامل و نیز رفاه و آسایش را تحلیل کند؟ چه علمی عهده دار تنظیم و تحدید مطالبات بی نهایت انسان و سوال های بسیار دیگری در این زمینه است.
علوم انسانی برای پاسخگویی به این نیازها شکل گرفته اند. بنابراین پیش فرض علوم انسانی نسبت به علوم تجربی زیربنایی و پایه ای است. لذا هر گونه تحرک و پویایی نتیجه بخش در علوم به ناچار از علوم انسانی آغاز می شود و به تغییر نگاه به علوم انسانی بستگی دارد.
پس انتظار تحول در سایر علوم بدون تحول در علوم انسانی امری واهی است. با وجود این جایگاه بی بدیل استقلال و توانایی ذاتی این علوم کمرنگ انگاشته شده و تنها به مروجان بی اثر به خصوص در جامعه ایرانی بدل شده اند.
شاید بتوان اتهام غیرعلمی بودن علوم انسانی به واسطه حضور اندیشه ثبات گرا که ریشه در اندیشه های پوزیتیویستی قرن نوزدهم اروپا دارد و تقلید اندیشمندان ایرانی از آنها را یکی از این دلایل برشمرد.
این در حالی است که افرادی چون پوپر به ابطال پذیری علم معتقد بوده و توماس کوهن با ارائه نظریه پارادیمی علم، بازاندیشی را لازمه پیشرفت علوم دانسته است.

شکاف میان نظر و عمل نوعی کژفهمی از مباحث علوم انسانی است که حاوی نوعی نگاه مهندسی به علوم انسانی است این در حالی است که علوم انسانی برای تمام ارکان جامعه کاربردی است و نباید مرزهای علوم را از هم جدا کرد؛ چراکه علوم انسانی در ماهیت کاربردی بوده و نمی توان بخشی از آن را تئوری و بخشی را کاربردی دانست از این رو علوم انسانی راهی جز نزدیک شدن و تقویت یکدیگر ندارند.
پی نوشت:

برگرفته از مقاله " بررسی دلائل ضعف معرفت شناسی علوم انسانی در ایران" تالیف صدیقه نظرپور در همایش بین المللی علوم انسانی در ایران
پایان پیام/
 

کد خبر 222747

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha