ولایت فقیه؛ حلقه اتصال دشمنی ها علیه ایران

بعد از امام هم خدا مقدر فرمود کسی آمد که نسخه بدل امام بود. موارد فراوانی بوده که تقریباً همه سیاستمداران که بسیاری از آنها سوابق انقلابی داشتند، مقابل تهدیدها و تطمیع‌ها کوتاه آمدند اما ایشان مقاومت کردند.

خبرگزاری شبستان: پیروزی انقلاب مقدس اسلامی همه معادلات جهانی را برهم زد به‌گونه‌ای که همه دشمنان اسلام درصدد تحلیل این پدیده بی‏سابقه و شگفت‏انگیز برآمدند. پیروزی انقلاب اسلامی و شکست نقشه‏های دشمنان که طی چند دهه طراحی شده و به اجراء در آمده بود، سبب شد که دشمنان درصدد برآیند تا علت شکست خودشان را پیدا کنند. بعضی تحلیل ها فقط برای توجیه شکستشان بود، وگرنه خودشان هم باور نداشتند که آن عوامل چندان تأثیری داشته باشد. ولی از جمله عواملی که همه آن را خوب فهمیدند و به‌صورت‏های مختلف اعتراف کردند و درصدد تضعیف آن برآمدند، نقش رهبری ولی‌فقیه در جریان انقلاب و بعد هم در مدیریت کشور بود. فهم این مطلب خیلی احتیاج به تخصص در مسایل سیاسی و اجتماعی ندارد؛ با یک مقایسه خیلی ساده اهمیت این نقش را می‌توان درک کرد. مقایسه‏ای که قابل فهم است این‌که تقریباً هم‌زمان با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، حرکت انقلابی مردم افغانستان علیه حکومت دست‌نشانده وقت هم شروع شد و قریب بیست سال، اندکی بیشتر یا کمتر، ادامه پیدا کرد. تا آنجا که اطلاعات و شواهدی هست، مردم افغان در این راه خیلی فداکاری کردند. سختی‏هایی که آنان تحمل کردند به مراتب بیش‌تر از سختی‏هایی بود که مردم ما در دوران انقلاب علیه حکومت پهلوی تحمل کردند. گفته‌‏های بعضی اشخاص موثق و بعضی از رهبران شیعه آن سامان مؤید این مطلب است. به قدری آن سختی‏ها عجیب بود که گمان می‌‏کنم، اگر این امتحان برای مردم دیگری پیش می‏آمد تا آن حد تحمل نمی‌کردند.
به طور قطع، بسیاری از مردم مجاهد افغانستان برای مبارزه با کفر جنگیدند و به برخی نتایج هم دست‌یافتند، چنان‌که علیرغم همه قدرتی که آمریکا در آنجا اعمال کرد، نه انتخابات و نه قانون اساسی آنها مورد رضایت آمریکا نبود. ولی جا دارد جهاد افغان‏ها را با جهاد مردم ما در مقابل دولت دست‌نشانده آمریکا مقایسه کنید. آیا در آنجا قدرت نظام‌های حاکم قوی‏تر از قدرت نظامی ایران در زمان شاه بود؟ بدون شک بزرگ‏ترین قدرت نظامی منطقه در آن زمان، قدرت ایران بود؛ حتی سلاح‏هایی که بیگانگان در اختیار دولت شاه گذاشته بودند، در منطقه به جز اسرائیل کشور دیگری آنها را نداشت. ولی آنچه باعث شد مردم ایران پیروز شوند ولی افغان‌ها این‌گونه پراکنده شوند، عزت آنها از بین برود و بالاخره در مقابل آمریکا تمکین کنند، بدون شک عاملی بود که در ایران وجود داشت و در آنجا وجود نداشت؛ و آن برکت حضور شخص امام (رضوان الله علیه) و اندیشه اطاعت از ولی فقیه در میان مردم بود. این فرهنگ کاملاً در جامعه ما جا افتاده که کسی که جانشین امام زمان(ع) شد، اطاعت از او واجب است و اگر به امر او جان دادید شهید محسوب می‌شوید؛ و مردم ما نیز چنین کسی را شناختند.
آیا می‌توان در کنار این عامل، عوامل دیگری را هم مطرح کرد؟ فرض کنید عوامل جنبی در افغانستان بیشتر بود؛ اما سرانجام چه شد؟ ایران پیروز شد و افغانستان شکست خورد؛ چرا؟ این مطلب را عوام هم می‌فهمند. متخصصان تحلیل مسایل سیاسی دنیا نیز از همان آغاز فهمیدند که بزرگ‌ترین رمز پیروزی و شکست‌ناپذیری مردم ایران اعتقاد به ولایت فقیه از یک‌طرف و وجود یک ولی‌فقیه مقتدر و مقبول از سوی دیگر است؛ ولی‌فقیهی که وقتی بر اساس مبانی اسلامی تصمیمی گرفت کسی نمی‌تواند آن را متزلزل کند. به همین خاطر از همان آغاز، به فکر افتادند که این رکن اصلی را در کشور ما تضعیف کنند، تا برای نسل آینده چنین عاملی با این قوت وجود نداشته باشد.

حلقه اتصال دشمنی ها علیه ایران
اگر فعالیت‌های آشکار و پنهان دشمن را از ابتدای انقلاب تاکنون بررسی کنیم، شاید اغراق نباشد اگر بگوییم همه اینها مثل حلقه‌های یک زنجیر، مرتبط باهم و در راه تضعیف بزرگترین عامل پیروزی در انقلاب اسلامی ایران است. از همان اوایل، بخشی از فعالیت‌ها در بُعد نظری و فکری این بود که سراغ کسانی رفتند که به واسطه معلومات کم خود، یا به جهات دیگری، اصل این مبنا را تضعیف می‌کردند. آن‌ها می‌گفتند: چه کسی گفته ولایت فقیه اعتبار دارد و واجب الاطاعه است. این افراد شروع به تشکیک درباره این تئوری و طرح شبهاتی در مورد آن کردند؛ کتابها نوشتند، بحث‌ها کردند و سخنرانی‌ها ایراد نمودند؛ حتی از امکانات رسانه‌ای انقلاب نیز علیه این فکر استفاده ‌کردند، و البته این کار هم‌چنان ادامه دارد.
گاهی دشمن از ابتدا نقشه‌ای دارد و خودش آن را مستقیماً پیاده می‌کند؛ ولی گاهی عنصری را پیدا می‌کند که به درد کارش می‌خورد، سپس انگیزه وی را تقویت می‌کند. به هر حال حرکت تضعیف اصل و مبنای ولایت فقیه، همچنان هم ادامه دارد و در بعضی از جاها نیز تشدید شده است؛ ولی الحمدلله این تلاش‌ها به جایی نرسیده و دشمنان نتوانسته‌اند خدشه‌ای در این مسأله وارد کنند و جوّ جامعه را به‌دست بگیرند. شاید یکی از علل شکست آنها این باشد که این اصل جزء فرهنگ شیعه است و اصولاً امری ارتکازی و رایج در جامعه شیعه است و همه مردم می‌دانند که باید به دستور مجتهد جامع الشرایط عمل شود.

تشکیک در اصل ولایت فقیه
سناریوی دوم آنها این است که اگر نتوانستند اصل نظریه ولایت فقیه را سرکوب کنند، در مصداق آن تشکیک کنند و پس از آن سعی کنند مصداقی که کمابیش به فکر خودشان نزدیک‌تر باشد سرکار بیاورند. اجرای این حیله شیطانی را هم با راه‌کارهایی که همه ما کمابیش با آن آشنا هستیم، از همان اوایل شروع کردند و این کار مسألة تازه‌ای نیست. آن‌ها این شبهه را مطرح کردند که ولایت فقیه هم باید مدت معینی داشته باشد مثل ریاست جمهوری که چهار ساله است یا بعضی پست‌های دیگر که پنج ساله یا هشت ساله است. کسانی که این شبهه را طرح کردند برای اثبات گفته خود ادعا کردند هر کس قدرتی به دستش آمد و مدت طولانی در این قدرت ثابت ماند، قدرت او را به فساد می‌کشاند؛ حتی کسانی هم که برای احراز پستی صالح باشند بهتر است مدت محدودی متصدی آن پست باشند؛ چون ممکن است حتی اگر خود آنها هم سالم باقی بمانند، اطرافیانشان سوء استفاده ‌کنند. پس بهتر است مدت تسلط حاکم محدود باشد تا فساد پیش نیاید. این حیله یکی از همان حلقه‌های زنجیر است که عرض کردم. گاهی از قرآن هم دلیل می‌آورند که وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْد1، هر کس که می‌خواهد برای این پست کاندیدا شود، ابدی نیست و سرانجام فرد دیگری خواهد آمد.
حلقه دیگر این است که گفتند خوب است مردم مستقیماً ولی‌فقیه را انتخاب کنند؛ همان‌طور که نمایندگان مجلس و رئیس جمهور را انتخاب می‌کنند. مردم باید رأی بدهند که چه کسی ولی‌فقیه باشد. چرا؟ به این بهانه که این روش به دموکراسی نزدیک‌تر است، و اگر مردم به‌طور مستقیم رأی بدهند و کسی را انتخاب کنند، به فکر مردم بیشتر احترام گذاشته شده و حکومت مردمی‌تر و دمکرات‌مآب‌تر است. ولی انگیزه آنها از طرح این مسأله چیست؟ انگیزه آنها این است که اگر انتخاب رهبر مستقیماً از طرف مردم باشد، از راه‌های مختلف می‌شود به افکار مردم نفوذ کرد.
با تبلیغات و با عوامل شناخته شده دیگر که دنیای غرب، دوـ سه قرن آنها را تجربه کرده، در انتخابات یک مرحله‌ای و مستقیم می‌شود رأی ساخت؛ ولی اگر انتخابات چند مرحله‌ای، غیرمستقیم و به گونه‌ای باشد که انگیزه‌ای برای انتخاب شخص معینی نباشد و کسانی که انتخاب می‌شوند، آزادی فکر و احساس مسؤولیت شرعی بیشتری داشته باشند، در این صورت خطا کم‌تر می‌شود، و کم‌تر می‌شود در آن نفوذ کرد.
ما در این سال های بعد از انقلاب، انتخابات زیادی داشته‌ایم.. شما دیدید در زمان حیات امام (رضوان الله علیه) تصمیم‌گیرنده شخص ایشان بود. گاهی همة نزدیکان امام با مسئله‌ای مخالف بودند؛ ولی همین که امام می‌فرمود باید این‌گونه شود، دیگر همه سکوت می‌کردند، وگرنه اگر بنا بود از آقایان دیگر رأی‌گیری شود، مسأله به گونه‌ای دیگر می‌شد. بعد از امام هم خدا مقدر فرمود کسی آمد که نسخه بدل امام بود. موارد فراوانی بوده که تقریباً همة سیاستمداران کشور، که بسیاری از آنها سوابق انقلابی خوبی هم داشتند، در مقابل تهدیدها و تطمیع‌های دشمن کوتاه آمدند، و تنها کسی که مقاومت کرد، شخص رهبر بود و نتیجتاً هم معلوم شد که حق با ایشان است. مواردی پیش آمد که همان کسانی که شجاعت‌ها داشتند، فداکاری‌ها داشتند، دلاوری‌ها داشتند، در یک مواردی احساس ضعف کردند، و اگر بنا بود این گونه افراد رهبر می‌شدند، تاکنون چندباره فاتحه اسلام خوانده شده بود. مثلاً وقتی می‌گفتند نیروگاه هسته‌ای بوشهر را منفجر می‌کنیم، دلش می‌لرزید، احساس خطر می‌کرد، و می‌گفت مسایلی در کار است که شماها نمی‌دانید. اما رهبری دلش مثل کوه است، انگار که روح امام در کالبد او دمیده شده است.
دشمنان خیلی خوب می‌دانند از کجا باید شروع کنند و چه کار کنند که به گمان خودشان به نتیجه برسد، پس خوب طراحی می‌کنند، اما غافلند از اینکه دست‌دیگری هم در کار است که نمی‌گذارد نقشه‌هایشان درست پیاده شود، و عواملی وجود دارد که نمی‌توانند پیش‌بینی کنند. شما کسی را سراغ دارید که در این انتخابات اخیر حدس زده باشد که چه کسی بناست انتخاب بشود؟ من با شخصیت‌های مهمی صحبت کردم، آنها گفتند: ما هیچ امیدی نداشتیم که ایشان انتخاب شود. براساس حساب‌های ظاهری هم، ما هیچ عاملی برای انتخاب ‌شدن ایشان سراغ نداریم. کسانی احساس مسئولیت کردند که ما هیچ گمان نمی‌کردیم در این وادی قدم بگذارند. ما همه طلبه هستیم، وضع زندگی خودمان را می‌دانیم، اگر صد تومان به شهریه‌مان افزوده شود در زندگی ما اثر دارد. من طلبه‌ای را سراغ دارم که یک میلیون تومان قرض کرد تا برای این انتخابات خرج کند و هنوز هم بدهکار است. چه عاملی باعث می‌شود که او چنین کاری را انجام دهد؟
آن وقتی که مردم خالصانه به سوی خدا بروند، خالصانه از خدا کمک بخواهند، خدا هم می‌داند چه کند. إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجابَ لَکُم2. شرط این است که استغاثه باشد؛ تا ما متکی به این قدرت، به آن قدرت، به این عامل و آن عامل ظاهری و... هستیم، به همین عوامل واگذار می‌شویم. خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید: و عزّتی و جلالی و ارتفاعی علی عرشی، لأقطّعنّ أمل کل مؤمّل غیری بالیأس.3؛ وقتی امید به غیر خدا باشد به جایی نمی‌رسیم؛ اما وقتی امید از همه جا قطع شد، دست‌ها به طرف خدا بلند شد، خدا هم کمک می‌کند.
در این میان ما باید چه کنیم؟ قرآن عاملی را برای شکست دشمنان اسلام معرفی می‌کند: ذلک بأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُون4؛ بخصوص درباره منافقین می‌فرماید اینها که شکست خوردند و اینها که ذلیل شدند بخاطر این است که فهم صحیحی نداشتند، درست نمی‏توانستند مسأله را درک کنند. در مقابل از مؤمنین در بسیاری موارد تعریف می‏کند و عامل پیروزی آنان را همین درک صحیح از مسایل می‌شمارد. بر ما است که چشم‌مان را نبندیم و در مقابل، این تجربیات (همین تجربیات بعد از انقلاب که خودمان دیدیم) را بررسی کنیم و پند بگیریم: إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصار5. خدا را بهتر بشناسیم، سنت‌های خدا را در تدبیر انسان و جوامع بهتر درک کنیم. خیال نکنیم همه چیز براساس همین اسباب عادی و جریانات طبیعی اداره می‌شود. البته أبی الله أن یجری الأمور إلا بأسبابها؛ اما اسباب منحصر به اسباب عادی نیست. نزول ملائکه هم یکی از اسباب است. اول خدا را بهتر بشناسیم، ایمان و یقین داشته باشیم به اینکه اگر کسانی خدا را یاری کنند، خدا آنها را یاری خواهد کرد: إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُم6. خیال نکنید اینها تعارف است، این حقیقت است. آیات قرآنی شعارهای انسان‌گونة ما نیست، اینها مبتنی بر یک حقایق عمیق الهی، ثابت، و لایتغیر است سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْل7.
همانطور که ذکر شد یکی از وظایف قطعی ما این است که ، مطلب را خوب بفهمیم و نسبت به آن بی‌تفاوت نباشیم. وقتی فهمیدیم دشمن چه حیله‌هایی دارد، باید در مقابلش موضع‌گیری کنیم. آنها با این همه اصرار نقشه‌های شوم‌شان را دنبال می‌کنند؛ ما با خونسردی و بی‌تفاوتی از کنارش نگذریم، زیرا پرداختن به این مسایل شکر نعمت خدا و انجام وظیفه است. نکته سومی که ما باید کاملاً به آن توجه داشته باشیم درک راه‌هایی است که موجب دریافت رحمت الهی می‌شود. باید شرایطی که موجب نزول برکات خدا می‌شود را بشناسیم و راه‌هایی که دشمن می‌خواهد در ما نفوذ پیدا کند و اهداف شوم خودش را محقق کند را نیز بشناسیم و در مقابلش موضع صحیح بگیریم. اگر کسانی در چنین موقعیتی درصدد برآمدند که این مسایل را بررسی کنند، این نشانه آگاهی، وظیفه شناسی، و قدردانی از نعمت‌های خدا است، به شرطی که تداوم پیدا کند.
پی نوشت ها:
1؛ انبیاء / 34.
2؛ انفال / 9.
3؛ بحارالانوار، ج 68، ص 154، باب 63.
4؛ حشر / 13.
5؛ آل‌عمران / 13.
6؛ محمد / 7.
7؛ احزاب / 62.
منبع: بخشی از سخنان آیت الله مصباح یزدی دفتر پژوهش‌های فرهنگی، مشهد مقدس، 17/9/1384
پایان پیام/

 

کد خبر 257444

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha