خبرگزاری شبستان: قرار گرفتن در آستانه انتخابات ریاست جمهوری و تاکیدی که رهبر معظم انقلاب بر خلق حماسه سیاسی دارند، ضرورت بازنگری و تامل در سبک زندگی سیاسی در اسلام را در مقایسه با این سبک در مکاتب دیگر دوچندان می کند. از این رو در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین سیدسجاد ایزدهی، عضو هیئت علمی گروه فقه سیاسی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی به این مهم پرداختیم که در ذیل می آید:
سبک زندگی سیاسی در آموزه های اسلام دارای چه خصایص و ویژگی هایی است؟
در پاسخ به این سوال باید گفت وقتی وارد زندگی می شویم، چه فردی و چه اجتماعی، با روش ها، موازین و معیارهایی مواجه می شویم که البته جز این نیز نمی توان انتظار داشت چراکه هر مکتب و نظام فکری روش های خاص خود را دارد و این هنجارها هستند که به این روش ها شکل می دهند.
به عنوان مثال در مکتب سوسیالیسم مادی گرایی مطرح است و بر لیبرالیسم روح سرمایه داری حاکم می شود و متناسب با این هنجارها و روش ها است که سبک زندگی فردی و اجتماعی شکل می گیرد.
در نظام های غربی که عمدتا بر اساس نگاه لیبرالیستی اداره می شوند حکومت ها عمدتا در حوزه فردی دخالت ندارند در حالی که در سبک زندگی سیاسی بر اساس مشی اسلام، رفتار های سیاسی ما تابع هنجارهای منطبق بر موازین اخلاقی است.
از این رو، در مقایسه ای اجمالی میان مکاتب غربی، شرقی و اسلام می توان دریافت در نظام های سوسالیتی حکومت ها نقش عمده را بر عهده دارند و مردم نقشی مگر با نظارت و سلطه احزاب ایفا نمی کنند، لذا قابلیت فعالیت و انعطاف محدود است. در مقابل در سبک لیبرالیستی دموکراسی البته به شکل صوری مظهر و جلوه بیشتری دارد.
اما آنچه نظام اسلامی ما را متمایز می کند حرکت بر اساس منطق نظام مردم سالاری دینی است چراکه این نظام مختص به دین اسلام است به عبارت دیگر مردم سالاری منطبق با دین اسلام برای مردم حرمت قائل بوده و به مشارکت سیاسی ترغیب می کند.
از این رو، در مقابل دیدگاه شرقی که سلطه حداکثری برای حکومت قائل است و نگاه غربی که مردم در ظاهر حضوری پررنگ داشته و احکام تابع نظر آنها است البته به شکل صوری چراکه شرکت های چندملیتی بر آنها حکم می رانند، مردم در زندگی سیاسی منطبق بر اسلام حکومت را تشویق و نصیحت کرده و در صورت لزوم آن را نقد کنند.
تمایز سبک زندگی سیاسی اسلام با نوع غربی آن است که آزادی را به معنای واقعی کلمه پیاده می کند، از این رو بر آگاهی پیشینی و انتخاب پسینی و نظارت و حمایت نظام سیاسی مبتنی است یعنی مردم در آن هم صاحب حف و هم دارنده تکلیف هستند.
در میان این تفاوت ها، اصلی ترین تمایز سبک زندگی سیاسی در اسلام در مقایسه با مکاتب غربی و شرقی توحید و حاکمیت مطلق خدا است، در این نظام احکام از سوی خدا و برای مصلحت و سعادت مردم وضع شده و این بزرگترین تمایز آنها است.
البته مهم آن است که این سبک نهادینه شود و در قالب قوانین، ضوابط و ملاک ها و به صورت خاص به شکل قانون مشخص درآید، چراکه امروزه اخلاق و شریعت سبک مشخص به ما ارائه کرده اند اما هنوز به صورت تشکیلاتی منظم نشده است. لذا ضرورت دارد متناسب با توصیه رهبر معظم انقلاب بر تبیین و اجرای سبک صحیح زندگی، اندیشمندان مسلمان مبانی سبک زندگی سیاسی منطبق بر اسلام را تبیین و ترویج کنند تا بتوان از آن در مواجهه با سبک های لیبرالیستی و سوسیالیستی استفاده کرد.
با توجه به نزدیک بودن به ایام انتخابات ریاست جمهوری و تاکید رهبر معظم انقلاب بر خلق حماسه سیاسی، رعایت چه آموزه هایی می تواند ما را موفق به این مهم کند؟ آیا اساسا حماسه سازی در حوزه سیاست از منظر دین امکانپذیر است؟
در نظام غربی تنها بر حق مردم تاکید می شود و انتظار از مشارکت سیاسی حداکثری در سیاست وجود ندارد چراکه آن را حقی می دانند که مردم در بهره برداری از آن مختارند و اگر استفاده نکنند مشکلی به وجود نمی آید.
اما در اسلام مردم هم حق دارند و هم موظف به هدایت جامعه به مسیر مطلوب هستند و نمی توانند نسبت به حق خود مسئول نباشند از این رو باید در فضای جامعه دخالت کرده و آن را به سمت مطلوب هدایت کنند و مشارکت سیاسی داشته و حاکم عادل را تمکین کنند و در کنار آن روحیه ترغیب و تشویق و نقد نیز داشته باشند.
بنابر این، در نظام سیاسی دو جنبه حق و تکلیف با یکدیگر است و نمی توان نسبت به فضای سیاسی بی تفاوت بود و باید در آن مشارکت کرد.
از این رو، انتظار مشارکت حداکثری از مردم وجود دارد و این حماسه رخ می دهد اگرچه این مشارکت نافی مسئولیت کارگذاران نیست و باید فضا به صورت بهتر فراهم شود تا در نهایت به بهترین وجه افراد بتوانند بین کاندیداها تمایز قائل شوند و رگه های فکری آنها را بشناسند تا انتخاب خوبی داشته باشند.
آیا می توان حماسه سیاسی ملهم از دین را راهکار مواجهه با مدعیان سکولاریزم و جدایی دین از سیاست دانست؟ توضیح دهید.
از یک نگاه، مباحث اندیشه ای در اسلام و نیز چرایی ادغام دین و سیاست و سیاسی بودن مولفه های دینی تبیین شده و امام راحل در این باره توصیه کرده اند، اما در بعد دیگر اگر هیچ دلیلی بر لزوم همراهی دین و سیاست نبود و تنها تجربه 30 ساله انقلاب اسلامی را داشتیم به عنوان نخستین تجربه از این دست که علی رغم هجمه بی امان دشمنان کارآمدی خود را حفظ کرده و در اوج تحریم ها به سمت رشد گرایش داشته و آمارها در عرصه های مختلف این رشد را تایید می کند و علی رغم جنگ تکمیلی کشور استقلال خود را حفظ کرده است، برای اثبات ضرورت جدایی دین از سیاست کافی بود.
باید توجه داشت الگوی سیاسی شیعه الگویی نمونه در جهان است که بسیاری از آن الهام می گیرند به گونه ای که نظام سیاسی ما به نظامی منسجم در داخل و نظام سیاسی رقیب در جهان تبدیل شده و علی رغم امکانات محدود توانسته مشارکت فعال و اثرگذار سیاسی مردم را درپی داشته باشد و حرکت رو به جلو و همراه با پیشرفت را رقم بزند و مردم سالاری دینی را عینیت ببخشد.
پایان پیام/
نظر شما