آیت الله مهدوی کنی: به امام میگفتم: «چشم، سمعاً و طاعتاً»

آیت الله مهدوی کنی: ما دیگر نمی رفتیم باامام بحث کنیم آقای هاشمی می گفتند مادر مسئله ریاست جمهوری رفتیم بحث کردیم، گریه کردیم ولی من رسمم این نبود. وقتی امام یک چیزی می فرمودند؛ می گفتیم: "چشم، سمعاً و طاعتاً"»

 

به گزارش خبرگزاری شبستان،همزمان با اقدام انقلابی فقهای مجلس خبرگان رهبری در برگزیدن آیت الله مهدوی کنی به ریاست این مجلس،مناسب دیدیم برخی از سوابق و موضع گیری های ریاست مجلس خبرگان رهبری را مرور کنیم.

سوابق آیت الله محمد رضا مهدوی کنی
آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی در سال 1310 در کن به دنیا آمد. ایشان در ایام تحصیل توفیق شاگردی بزرگانی چون حضرت امام خمینی (ره)، علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، آیت‌الله بروجردی، علامه شعرانی و آیت‌الله صدوقی را بدست آورد. در ایام پرالتهاب و مخاطره‌انگیز مبارزه با رژیم پهلوی از فعالان و خط مقدمی‌ها به شمار می‌آمد. ایشان پس از انقلاب یکی از اعضای روحانی شورای انقلاب در کنار بزرگانی چون شهید مطهری، آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله دکتر بهشتی در تصمیم‌گیری در لحظه‌های سرنوشت‌ساز تاریخ ایران مشارکت فعال داشت.او در دولت شهیدان جاودان ، شهید رجایی و شهید باهنر، به عنوان وزیر کشور به فعالیت پرداخت و پس از شهادت این بزرگواران به عنوان نخست‌وزیر موقت تشکیل کابینه داد و تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و تشکیل کابینه جدید به مدت عملا مسئول اول اجرایی کشور بود.رئیس حوزه مروی تهران ، ریاست دانشگاه امام صادق (ع) را نیز به عهده دارد. این دانشگاه که از سال 61 و پس از انقلاب فرهنگی فعالیت خود را آغاز کرده، با هدف تولید علم انسانی اسلامی و تربیت نیروی انسانی متعهد و کارآمد برای نظام جمهوری اسلامی فعالیت‌های ارزشمندی را انجام می‌دهد، گرچه به نظر می‌رسد فاصله وضع موجود با وضع مطلوب بسیار است. اما شاید مهم‌ترین شأن اجتماعی- سیاسی آیت‌الله مهدوی کنی حضور در عرصه‌های سیاسی و اجرایی کشور به عنوان یک «معلم اخلاق» باشد. درس‌های اخلاقی و سخنرانی‌های مذهبی ایشان برای عموم مردم و توصیه‌ها و رهنمودهای موردی ایشان به خواص همواره بر محور «عمل به تکلیف» و «ضرورت پایبندی بر منش اخلاق اسلامی» استوار بوده است.
موضع گیری های روشنگرانه
موضع گیری های روشنگرانه فقیه مبرز امروز انقلاب همواره در گردنه های مخاطره آمیز پس از رحلت امام(ره ) غنیمت بوده است.آیت الله مهدوی کنی خاطره ای از خطرات کمین کرده شده در ماهیت جریانات سیاسی دوم خرداد نقل میکند که اتفاقا امروز شنیدنی است:« درباره انتخابات ریاست جمهوری دوره هفتم باید بگویم که بنده قبل از انتخابات دوره ششم احساس خطر می کردم و گفتم احساس می کنم مشروطه دارد تکرار می شود چون می دیدم برخی مدیران و مسئولان که در متن نظام و در دولت هستند و بودند، مطالبی را اظهار می دارند گویا بعضی از اصول قانون اساسی برایشان قابل قبول نبود. اگر محترمانه بگویم این اصول برایشان هضم نشده بود و گاهی به طرفداری از دولت آقای هاشمی، رهبری را زیر سوال می بردند و رهبری را مزاحم می دیدند.به ویژه بعد از اینکه جریان کارگزاران و این حرفها پیش آمد و گروه دوم خردادی نیز به آنها پیوستند و جبهه واحدی تشکیل دادند من در این جریان که روزبه روز پیش می رفت احساس می کردم جریان، جریانی معمولی نیست از این رو در بعضی سخنرانی هایم گفتم که من واقعاً احساس خطر می کنم همان احساس خطری که در مشروطیت می شد، بنابراین با صراحت گفتم ... اینکه بد نبود ولی من مقصودم این بود حوادث ناگواری که بعد از مشروطه واقع شد، دارد تکرار می شود و الا اصل انقلاب ما هم خوب بود چنانکه مشروطه هم از اول تا درصدی خوب بوده، نمی گویم صد درصد خوب بوده ولی مشروطه در برابر حکومتهای جائر سلطنتی خوب بوده؛ هر چه باشد علمای دینی آن را پذیرفتند، اقدام کردند.لذا من احساس خطر می کردم و می گفتم مشروطه دارد بازمی گردد یعنی افرادی یا احزابی خودآگاه یا ناخودآگاه به نام انقلاب، علیه انقلاب فعالیت می کنند. چنانکه عده ای به نام مشروطیت علیه آن اقدام کردند و استبداد رضاخانی را به ارمغان آوردند.هشدار من در آغاز برای بسیاری قابل قبول نبود و غریب می نمود و احیاناً مورد اعتراض قرار می گرفت حتی آقای هاشمی هم گفتند این حرفها چیست که آقای مهدوی می گوید؟ ... ولی بر عقیده خود استوارم و باز هم می گویم که مشروطه دارد بازمی گردد؛ و واقعا خطر بزرگی در پیش بود که خداوند انقلاب را از شر آن، نگه داشت .»

آیت الله مهدوی کنی: به امام میگفتم: چشم، سمعاً و طاعتاً
سال 1386 بود که «هاشمی رفسنجانی» در برنامه جنجالی موسوم به «کوله پشتی» حاضر شد و از خاطراتش در روزهای اولیه انقلاب گفت. هاشمی رفسنجانی طبق معمول از برخوردهایش با امام راحل (ره) گفت و اینکه «هر جا رهبر کبیر انقلاب خواسته یا پیشنهادش را نمیپذیرفت، او گریه می کرد، شاید اصرار مؤثر افتد!» بعد از این و از دست قضاء آیت الله «محمدرضا مهدوی کنی»، وزیر کشور شهیدان رجایی و باهنر و دبیرکل جامعه روحانیت مبارز هم در برنامه فوق العاده شبکه 3 حضور یافت تا به بیان خاطراتش از روزهای پرالتهاب سال های انقلاب بپردازد. جالب آنکه رشته کلام در آن گفتگو میرسد به ماجرای تسخیر لانه جاسوسی و ایشان میگوید: «عصری که سفارت آمریکا توسط دانشجویان اشغال شد، مهندس بازرگان زنگ زد با عصبانیتی که داشت و در حالیکه هنوز از رضایت یا عدم رضایت امام اطلاع دقیق نداشتیم؛ شروع کرد به داد و بیداد کردن، که چرا این حزب الهیها و کمیته چی ها این کارها را می کنند.... مرحوم بهشتی هم تماس گرفتند و ایشان هم ناراضی بود. یادم نیست من زنگ زدم یا حاج احمد آقا خودشان زنگ زدند. از ایشان پرسیدم که اینها سر خود این کار را کرده اند یا امام گفته است؟ گفتم: اگر امام گفته است که ما تابعیم ولی اگر امام نگفته چرا این کار را کرده اند؟ حاج احمد آقا همین که می خندید گفت: حالا اگر امام گفته باشد چطور؟ گفتم اگر امام گفته باشد که هیچ!» اما نکته جالب این برنامه زنده اینجاست که وقتی مجری از رئیس کمیته های انقلاب اسلامی آن وقت می پرسد: «با توجه به مخالفت شما با این قضیه، دیداری با امام در این مسئله نداشتید؟»، آیت الله مهدوی کنی می گوید: «من به امام چیزی نگفتم، امام در این مسئله خیلی جدی بودند، ما دیگر نمی رفتیم با امام بحث کنیم. آقای هاشمی می گفتند ما در مسئله ریاست جمهوری رفتیم بحث کردیم، گریه کردیم ولی من رسمم این نبود. وقتی امام یک چیزی می فرمودند؛ می گفتیم: "چشم، سمعاً و طاعتاً"». این دو منش متفاوت خود گویای سایر تفاوتهاست.
 

کد خبر 25841

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha