به بهانه­ مسکوت ماندن نامه ­های متعدد فتنه­ گران به ریاست  مجلس خبرگان

نامه ی سران فتنه به آقای هاشمی به عنوان رئیس مجلس خبرگان و عدم پاسخ مناسب وی به این هتاکی ها تعجب و حساسیت بسیاری از متدینین را برانگیخته است. از این جهت باید به واکاوی این پدیده نامیمون پرداخت.

«علی محقق مقدم»
اشاره: از آن حیث که آقای «هاشمی­رفسنجانی بهرمانی» با نامه­ی معروف خود به رهبر فرزانه­ی انقلاب اسلامی کلید یک دومینو از نامه­نگارهایی سرگشاده در حیات سیاسی ایران امروز را فشرد و سپس برای هیچ یک از نامه­های دریافتی پاسخی نداد؛ شک و تردید خیل عظیمی از نخبگان سیاسی و مردم مسلمان ایران را نسبت به آینده­ی سیاسی- عقیدتی خویش برانگیخته است.
مقاله­ی پیشرو می­کوشد ضمن ارائه­ی گزارشی از نامه­هایی که یک طرف آن رئیس مجلس خبرگان رهبری بوده به واکاوی لایه­های زیرین کنش و واکنش­های این بازی سیاسی بپردازد. باشد که مایه­ی ذکر و یادآوری برای امت حزب­ا... و نخبگان سیاسی باشد، ان شاء ا... .
 
هر چند تنور نامه­نگاری آن هم از نوع سرگشاده­اش در فضای سیاسی ایران امروز مخصوصاً در روزهای ملتهب نزدیک به انتخابات سال 88 و حواشی آن سخت داغ است اما از بین تمامی این نامه­ها مانند نامه­ی آقای محسن رضایی به ولی امر مسلمین، نامه ی کروبی به رئیس قوه قضائیه و چندین و چند نامه­ی دیگر بعضی بیش از بقیه مورد توجه است.
لذا نامه­هایی که یک طرفش، پای رئیس مجلس خبرگان رهبری دیده می­شود از دو جهت انگشت­نما تر است. اول آنکه انتظارات امت اسلام از آقای هاشمی رفسنجانی به دلیل افتخارات و خدمات قابل توجهشان به پیشبرد آرمان حکومت مترقی اسلام، بیش از دیگران است و دوم آنکه ایشان در حال حاضر بر دو کرسی استراتژیک نظام جمهوری اسلامی تکیه زده­اند: مجمع تشخیص مصلحت نظام و ریاست مجلس خبرگان رهبری.
آقای هاشمی با تمامی سوابق درخشان و گاهاً سئوال­برانگیز خویش به گواه آنچه در این مرقومه می­آید؛ طیّ برهه­ی منتهی به انتخابات دهمین دوره­ی ریاست جمهوری و حواشی بعد از آن کانون توجه فتنه­چیان بوده است. سئوال اولی که باید به آن پرداخت این است که اصولاً چه ویژگی­هایی در آقای هاشمی می­توان یافت که دلیل ایجاد چنین جاذبه­ی بالایی برای اصحاب نفاق می­شود؟
برای حل مسئله­ی فوق ابتدا فرض آن را به بوته­ی نقد می­سپاریم.
·               فرض مسئله- boxِ پُر آقای مصلحت!
نامه­ی اول:        از آقای علی­اکبر هاشمی رفسنجانی
به ولی­امر مسلمین عالَم، آیت­ا... العظمی خامنه­ایدامّت برکاته
سرآغاز نامه­نگاری­های سرگشاده در یکسال اخیر را می­توان نامه­ی رئیس مجلس خبرگان به رهبر معظم انقلاب اسلامی دانست. آنجا که وی بدون به کارگیری از ادبیات خاص نامه­نگاری با جایگاه والای امام امت لب به شکوایه می­گشاید و ضمن انتقاد از سخنان رئیس جمهور وقت در مناظره­ی تاریخ­ساز با مهندس موسوی هشدارهای پیشگویانه­ای را متوجه رهبری جمهوری اسلامی می­کند. این نامه مورخ 19/3/1388 به تلکس­های خبری مخابره می­شود و در کمترین زمان ممکن جای خود را در افواه عمومی باز می­کند. نامه­ای سخت شک­ برانگیز که با هوشیاری تمام طوری تقریر گردیده تا در صورت هر نوع پاسخ از سوی رهبری حکیم، به طرفداری از کاندیدا و جریانی خاص بینجامد. با دقت روی شرایط خطیر سیاسی- اجتماعی آن روزهای ایران مبرهن خواهد شد که چنین رویه­ی پیش گفته­ای کشور اسلام و تشیّع را وارد بحرانی می­نمود که شاید تا سر حدّ جنگ داخلی و آشوب­های مستمر و مخرب خیابانی پیش می­رفت، آن هم اغتشاشاتی با حجم تلافات چندین برابرِ آنچه در فتنه سال 88 تهران دیده شد. لذا آنچه در قبال این نامه­ی محرک عاید می­شود، چیزی بیش از سکوت امام مسلمین نیست. سکوتی که به صورت حکمت و تدبیری بزرگ ترجمه می­شود.
آقای هاشمی در این نامه خطاب به مقام معظم رهبری چنین می­آورد: «اینجانب برای پرهیز از آلوده‌شدن فضای سیاسی کشور در آستانه انتخابات به تشنجات بیشتر، از عکس‌العمل فوری که مورد انتظار ملت است، خودداری کردم. ... رهبر معظم هم صلاح را در سکوت‌شان دیدند و بی‌شک جامعه و بخصوص نسل جوان نیازمند اطلاع از حقیقت است. ... با این همه بر فرض اینکه اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بی‌شک بخشی از مردم و احزاب و جریان­ها این وضع را بیش از این بر نمی‌تابند و آتش‌فشان­هایی که از درون سینه‌های سوزان تغذیه می‌شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونه‌های آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدان­ها، خیابان­ها و دانشگاه­ها مشاهده می‌کنیم. ... از جناب‌عالی با توجه به مقام و مسئولیت و شخصیت‌تان انتظار است برای حل این مشکل و برای رفع فتنه‌های خطرناک و خاموش کردن آتشی که هم اکنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هرگونه که صلاح می‌دانید اقدام مؤثری بنمایید و مانع شعله‌ورتر شدن این آتش در جریان انتخابات و پس از آن شوید. ... سر چشمه شاید گرفتن به بیل، چو پر شد نشاید گرفتن به پیل ... دوست، همراه، و هم­سنگر دیروز، امروز و فردایتان.»[1].
لازم به ذکر است تعدادی از تحلیلگران سیاسی داخلی و خارجی این نامه را به مثابه چراغ سبز رئیس دو نهاد حکومتی استراتژیک ایران اسلامی (مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبری) به رؤسای جنبش موهوم سبز فرض نموده­اند.
نامه­ی دوم:        از حجت­الاسلام و المسلمین مهدی کروبی (کاندیدای اصلاح­طلب ریاست جمهوری دهم)
به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام
روز 20 خرداد سال یکهزار و سیصد و هشتاد و هشت هجری- شمسی مهدی کروبی طیّ نامه­ای گلایه­ی خود مبنی بر اینکه بعضی از اطرافیان آقای هاشمی قصد دارند از ورود وی به عرصه­ی انتخابات دهم ریاست جمهوری جلوگیری کنند؛ را به سمع و نظر آقای هاشمی می­رساند. کروبی در این نامه که در قسمت گیرنده عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام حک گردیده است، ضمن یادآوری خدمات صادقانه­اش به آقای هاشمی برای کسب کرسی ریاست مجلس خبرگان رهبری اینگونه می­آورد: «همان‌گونه که جنابعالی اطلاع دارید همه اصلاح‌طلبان و علاقه‌مندان به اسلام و انقلاب و ایران و راه و خط امام خمینی همت خویش را مصروف این معنا کرده‌اند که در اوضاع و احوال عمومی کشور «تغییر» ایجاد کنند ... ضمن تأکید بر حق شهروندی شما در حمایت از نامزدی خاص به اطلاع‌تان برسانم که متأسفانه برخی از نزدیکان و بستگان شما با شایعه‌پراکنی قصد دارند یکی از دو صدای اصلاح‌طلبان در انتخابات را خاموش کنند ... حتماً به یاد دارید که همه ما درباره جایگاه ریاست مجلس خبرگان رهبری پس از درگذشت آیت‌الله مشکینی چه اندازه حساس بودیم و حتماً نقش اینجانب و دوستان حزب اعتماد ملی در مشارکت گسترده در انتخابات خبرگان و سپس حمایت از ریاست جنابعالی را از یاد نبرده‌اید، گرچه من هرگز به قصد سهم‌خواهی کاری نمی‌کنم و آن روز باور و اعتقادم را معیار حمایت از شما برای ریاست مجلس خبرگان قرار دادم، اما قصدم از یادآوری این نکته، تأکید بر ضرورت وحدت اصلاحات است.» [2].
طیّ این نامه­نگاری جایگاه پدرگونه و فصل­الخطاب بودن آقای هاشمی برای بدنه­ی وسیعی از اصلاح­طلبان به وضوح مشخص می­گردد. لذا خود مهر تأییدی است بر سخنان دکتر محمود احمدی­نژاد در مناظره­ی تلویزیونی با مهندس موسوی که سه کاندیدای رقیب را هم­صدا و هم­هدف نامید و همچنین مصداقی است برای نمایش تناقض در نوشته­های رئیس مجلس خبرگان در نامه­ی ارسالی­اش به رهبر معظم انقلاب اسلامی (آنجا که خود را از دخالت در ورود و خروج کاندیداها از صحنه­ی رقابت مبرّی معرفی می­کند) با واقعیت­های موجود.
نامه­ی سوم:       از مهدی کروبی (شیخ اصلاحات)
به رئیس وقت مجلس خبرگان رهبری
دهمین انتخابات ریاست جمهوری برگزار می­شود، 40 میلیون ایرانی پای صندوق­های رأی رفراندومی تاریخی را برای نظام جمهوری اسلامی رقم می­زنند، ریاست جمهوری دهم با بیش از 24 میلیون رأی توسط جمهور ملت انتخاب می­گردد اما وقایع از پیش برنامه­ریزی شده­ای گریبان آبروی حکومت اسلامی را می­گیرد. چیزی از 22 خرداد نمی­گذرد که آتش­های پیش­گفته­ی آقای مصلحت از منظره­ی بالای شهر تهران به­راحتی دیده می­شود، افکار عمومی طیّ دروغ بزرگ تقلّب در اولین کلان­شهر ایمن جهان دستخوش بازی ناجوانمردانه­ای می­شود و متعاقب این رویدادها بعضی رسانه­های خبری با کمک اعضای ارشد ستاد انتخاباتی لژیونر سبزپوش دست به احداث پروژه­ی مخوف 72تن­سازی می­نمایند. فضای سیاسی- رسانه­ای ایران در پیش چشم جهانیان روی همین پاشنه می­چرخد که مهدی کروبی با آرایی کمتر از آراء باطله­ی انتخابات سال 88 سهمگین­ترین تهمت را به نظام جمهوری اسلامی وارد می­نماید: تجاوز جمهوری اسلامی به زندانیان اغتشاشات خیابانی تهران!
این ادعا چون یک بمب خبری فضای سایبری جهان و ایران را تحت­الّشعاع قرار می­دهد اما عدم صحت این اطلاعات حتی بعد از معذرت­خواهی شیخ اصلاحات هیچ­گاه در دنیا رسانه­ای نمی­شود. این خبر به انضمام هزارها داده­ی سایبری دیگر یک عملیات روانی را متشکل می­شود که هدف اصلی آن کشته­گیری از نظام و مظلوم­نمایی جنبش به­منظور ادامه­ی حیات نامعقول اغتشاشات است. از جمله مؤثرترین این تک­های روانی در حلقه­ی مذکور نامه­ی مهدی کروبی در تاریخ هفتم مرداد سال 88 است که از دست قضا و قدر باز هم خطاب به رئیس محترم مجلس خبرگان رهبری نوشته شده است.
مهدی کروبی در گوشه­هایی از این نامه اینطور می­نویسد: «اما موضوعی را شنیده‌ام که هنوز از آن بر خود می‌لرزم. در دو روز اخیر که این خبر را شنیده‌ام خواب از سرم ربوده شده است. ... افرادی این مطالب را به من گفته‌اند که دارای پست‌های حساس در این کشور بوده‌اند. نیروهای نام و نشان­داری که تعدادی از آنها نیز از رزمندگان دفاع مقدس بوده‌اند. ... اینجانب این مطالب را برای شما می‌نویسم و مصرانه می‌خواهم روی این قضیه اقدام و به صورتی که صلاح می‌دانید با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مطرح فرمایید و با جدیت پیگیر شود. ... عده‌ای از افراد بازداشت‌شده مطرح نموده‌اند که برخی افراد با دختران بازداشتی ... با توجه به اهمیت مسئله انتظار است این اقدام توسط هیئتی بی‌غرض و شفاف از طرف رئیس مجلس خبرگان رهبری مورد بررسی و پیگیری تا حصول نتیجه قرار گیرد.»[3].
هر چند لحن نامه­ی شیخ کم­آراء و محتوای افتراء آمیزش هر خواننده­ای را تا حد زیادی به یاد نامه­های دور از ادب و ساده­لوحانه­ی آقای منتظری به امام راحل (ره) می­اندازد اما بدلیل مجالِ کوتاه از تفصیل در این قیاس می­گذریم. اما خارج از این نکته آنچه باید به آن پرداخت معنایی است که از نفس این نامه­نگاری و محتوای آن برداشت می­گردد. اول اینکه متعاقب آورده­های بالا، متأسفانه واضح است که نگارنده­ی نامه فرد مورد وثوق و اطمینان خویش را آقای هاشمی می­داند نه رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی. دوم آنکه او مرجع خویش را شخصیت حقیقی آقای هاشمی می­داند نه جایگاه حقوقی وی. چنانچه بجای درخواست تشکیل کمیته­ی حقیقت­یاب از تمامی مجلس خبرگان فقط از شخص رئیس آن مجلس محترم چنین درخواستی را می­نماید. البته دلیل اتخاذ چنین رویکردی واضح است، چرا که تشکیل کمیته توسط جمهور اعضای خبرگان احتمال حصول نتیجه­ای به ضرر جنبش خودخوانده­ی سبز را بیشتر خواهد نمود. سوم آنکه عدم پاسخ به این ادعا موجب خواهد شد ناظران به تحلیل: "همراهی آقای هاشمی با این عملیات روانی"، متمایل گردند.
نامه­ی چهارم:     از محسن کدیور (اصلاح­طلب لندن­نشین)
به ریاست مجلس خبرگان رهبری
محسن کدیور از نزدیکان عبدالکریم سروش در اواخر تیر ماه سال 1388 طیّ متنی 33000 کلمه­ای مجموعه­ای از ادعاها و شبهه­افکنی­ها نسبت به ولایت مطلقه­ی فقیه و مخصوصاً رهبری نظام اسلامی در دو دهه­ی اخیر را گرد می­آورد و در قالب یک نامه­ی سرگشاده به آقای هاشمی ارسال می­دارد. در این مقاله بدلیل لحن غیرمتعارف نامه از به کارگیری شاهد مثال امتناع می­شود.
لذا آنچه در کلیت این رویداد، مهم می­نماید آنکه: اولاً آقای هاشمی علاوه بر اپوزیسیون داخلی مورد توجه اپوزیسیون خارجی نیز هست و ثانیاً که عدم پاسخ­گویی آقای هاشمی حتی در قالب یک مصاحبه یا سخنرانی کوتاه باعث ایجاد شبهات فراوانی نسبت به مواضع سیاسی ایشان نزد افکار عمومی می­شود.
وزیر اطلاعات حجت­الاسلام و المسلمین حیدر مصلحی طیّ مصاحبه­ای خبری در اواخر آبان­ماه 1389 می­گوید: «اسنادی در دست است که یک فرد فراری در رابطه با مقوله ولایت با مجلس خبرگان ما مکاتبه کرده است. حال چه کسی باید جواب او را بدهد؟ چه اقدامی در این رابطه صورت گرفته و چرا اقدامی صورت نمی‌گیرد؟ ... یکی از نیازهای جدی امروز کشور تابوشکنی است و وقتی که ایشان می‌فرمایند شخصیت‌محوری باید کنار برود، ما هم باید فضا را برای این مسئله فراهم کنیم.»[4].
نامه­ی پنجم:      از مهدی کروبی (فرزند لرستان)
به ریاست محترم مجلس خبرگان رهبری
پس از آنکه افکار عمومی به مشاهده­ی نامه­ی محسن کدیور به آقای هاشمی و عدم کوچکترین پاسخی از سوی رئیس مجلس خبرگان رهبریشان نشستند به فاصله­ی کمتر از یک ماه بار دیگر مهدی کروبی طیّ نامه­ای 3427 کلمه­ای با تکرار ادعاهایی از سنخ آنچه کدیور گفته بود، عملکرد رهبری را خدشه­دار جلوه می­دهد تا این دفعه به علت عدم پاسخ مناسب رئیس مجلس خبرگان؛ بیش از پیش خشم مردم و نخبگان سیاسی برانگیخته شود. جالب که این نامه در روزهای منتهی به برگزاری اجلاس مجلس خبرگان رهبری در شهریور ماه انتشار می­یابد. همچنین تعدادی از اعضای مجلس خبرگان رهبری مانند آیت­ا... حسینی بوشهری عضو مجلس خبرگان و آقای اسماعیل کوثری نماینده مجلس شورای اسلامی به این پدیده اعتراض می­کنند اما همچنان هیچ تحرکی در رابطه با پاسخ به این دو نامه توسط شخص آقای هاشمی یا دفتر ایشان مشاهده نمی­شود.
·               مسئله­ی یک- چرا آقای هاشمی؟
واقعاً چرا آقای هاشمی در سیبل هدف برنامه­ریزان فتنه برای اجرای عملیات­های روانی- سیاسی قرار گرفته است؟ آقای هاشمی دارای ویژگی­های شخصیتی و جایگاه­هایی در نظام اسلامی هستند که برنامه­نویسان جنگ نرم علیه ایران در داخل و خارج از کشور، برای تأمین اهداف خود می­توانند روی آن شرایط حساب ویژه­ای باز نمایند:
1-     نفوذ در قدرت: آقای هاشمی در رأس دو نهاد مهم حکومتی قرار دارد. اولی ریاست مجلس خبرگان رهبری است که بررسی عملکرد رهبر جمهوری اسلامی و انتخاب فرد جایگزین در صورت حوادث ناگوار از وظایف آن مجلس محترم است و دوم ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام است که به مدیریت راهبردی کشور، مصلحت­سنجی نظام در برهه­های خطیر و نیز قانون­گزاری در مواقع اختلاف مجلس و شورای نگهبان اشتغال دارد. چنانچه این وظایف و اختیارات در یک فرد حقیقی جمع گردد که در مورد آقای هاشمی رفسنجانی چنین است، مجموعه­ای می­شود بس اثرگذار. لذا منافقین و عوامل کودتای نرم برای رسیدن به مراحل سخت و نیمه­سخت مبارزات خویش به سلسله اختیارات بالا به­شدت نیازمندند. استفاده از جایگاه­های حکومتی زیرمجموعه­ی مجمع تشخیص مصلحت و نفوذ به رده­های طبقه­بندی شده­ی حکومتی یکی از مهمترین این اهداف است. هدف دیگر ایجاد یک محیط امن برای پیگیری مطالباتشان در داخل کشور است، در حقیقت چنانچه اصحاب تهاجم نرم به جمهوری اسلامی در حین مبارزات با محدودیت­هایی مِن­جمله مقاومت­های قانونی و کیفری مواجه شوند می­توانند به حمایت نهادهای مؤثر داخل نظام دل خوش نمایند. به طور مثال جلسه­ی خانواده­های زندانیان با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و نامه­نگاری­های بعد از آن را در این راستا می­توان تحلیل نمود.
اصولاً یکی از اهداف تهاجم نرم، نفوذ به اعماق تشکیلاتی رژیم مورد هدف است. متأسفانه ناظران سیاسی در سالیان اخیر شاهدند که تعدادی از مسئولین با سوابق غیر موجه و مبارزات فراوان در راه سکولاریزه کردن اولین و تنها جمهوری اسلامی در دنیا؛ در نهادهای تابعه­ی مجمع تشخیص مصلحت اشتغال دارند.
2-     حاکمیت دوگانه: از دیرباز مخالفان نظام برای ضربه زدن به این نهال مقدس سعی کرده­اند با پیگیری آرمانِ بلندشان یعنی حامکیت دو گانه ایران را از درون بپاشند. قضایای حسینعلی منتظری در جایگاه جانشین ولی­فقیه و محمد خاتمی در جایگاه ریاست جمهوری از این دست تلاش­های شکست خورده­اند. لذا غرب و عوامل داخلیش برای اجرای ضربه­ی نرم­افزاری به ایران اسلامی همچنان به این استراتژی می­اندیشند. چنانچه حاکمیت دو گانه در ایران برقرار گردد، کشور را به عواقب پیشرو دچار می­کند: اول آنکه حاکمیت دو گانه باعث ایجاد شکاف در بین امت می­شود. در واقع مردم با گزینش دو رهبر کاریزما و داخل جایگاه­های حکومتیِ مختلف اسباب تفرقه و در سطوح بالاتر جنگ داخلی را دامن می­زنند. چیزی که در قشر بورژوای تهران در جریانات انتخابات دهم ریاست جمهوری مشاهده شد و خیلی از آنان برای اولین بار در نماز جمعه­ای شرکت کردند که امید داشتند از آن تریبون، نظام و رهبری تضعیف شوند اما به درایت مردم و رهبری و لطف باری تعالی چنین نشد. دوم آنکه حاکمیت دو گانه شرط لازم به کارگیری تاکتیک فشار از پایین و چانه از بالا است. یعنی اگر شخصیتی کاریزما و ذی­نفوذ در نظام حکومتی ایران وجود نداشته باشد که خواسته­هایی را به مصالح کشور و نظام دیکته کند، به هیچ وجه تاکتیک گازنبری فشار از پایین و چانه از بالا معنا نمی­یابد زیرا کسی نیست که مردم به تدبیر و مقبولیت او به حکومت فشار آورند. و سوم آنکه حاکم در سایه چنانچه از طریق عوامل داخلی جنگ نرم تحریک شود خود به اسلحه­ای علیه نظام مبدل می­شود. آنچه در رابطه با جریان عزل جانشین رهبری در دوران امام راحل (ره) رخ می­دهد دقیقاً همین فرآیند است. منتظری به عنوان جانشین حضرت امام (ره) به عنوان یک مرجعِ مبارز هم دارای شخصیتی اثرگذار در بین عموم مردم است و هم با جایگاه جانشینی در نظام حکومتی ایران ذی­نفوذ است. اما آنچه در فتنه­ی سال 88 اتفاق می­افتد بر عکس است. در امتداد همین مثال مهدی کروبی که در برهه­ی سال 88 هیچ یک از این دو محور را دارا نیست فقط شرط سوم را تأمین می­نماید. در واقع او با ساده­انگاری تمام ماجرای تجاوز حکومتی را می­پذیرد و تحریک می­شود اما چون دارای مقبولیت و نفوذ در امت و نظام سیاسی ایران نیست؛ برنامه­نویسان مصاف نرم تصمیم می­گیرند با نامه­ای این تحریک حاصله را به فرد دوم که دارای دو محور یاد شده است، منتقل نمایند. درست همین جاست که برای امت حزب­ا... و دلسوزان اسلام پاسخ آقای هاشمی به این اتهام رسانه­ای محلی از اعراب می­یابد.
3-     پدر معنوی: کودتای نرم غرب که در سال 88 در قالب جنبش سبز عینیت یافت بعد از پاتک­های مدبرانه­ی رهبری و حضور چشمگیر امت حزب­ا... بی­حیثیت می­شود. این افزایش تنفر در بین توده­های مردم تهران از شروع اغتشاشات و ضربه به اموال عمومی و خصوصی مردم نموداری صعودی را طی می­کند تا در اوجش به ماجرای 9 دی و 22 بهمن سال 88 ختم می­شود. در حقیقت جنبش سبز که مجموعه­ای از مهره­های سوخته­ی سیاسی دوم خرداد، گروهک منافقین، انجمن حجتیه، بهائیان و مخالفان حکومت دین بر مردم است سعی می­کند برای ادامه­ی حیات سیاسی- اجتماعی خود در ایران از مهمترین مشخصه­ی این امت بهره ببرد: دین و دین­مداری. لذا منافقان و عوامل جنگ نرم در جمهوری اسلامی از شروع انقلاب به دنبال یافتن پدر معنوی خویش بوده­اند، نه به آن معنا که پیرو آن مرجع معنوی باشند بلکه به این دلیل که با چهره­ی دوم خویش در بین مردم به عنوان افرادی دین­مدار معرفی شوند و بتوانند نیّات خود را پی­ریزی نمایند.
این واقعیت در تاریخ انقلاب اسلامی بی شاهد نیست. از آن جمله می­توان به آیت­ا... شهید طالقانی اشاره نمود که سازمان مجاهدین خلق آن مجاهد را به عنوان پدر معنوی خود معرفی می­نمود. یا اینکه در دوره­ای حسینعلی منتظری این نقش را برای بدنه­ای از دوم خردادی­ها ایفاء می­نمود.
4-     تیم­سازی و جذب حداکثری: طراحان ضربه­ی نرم همواره می­کوشند این تهاجم را از حالت نرم به نیمه­سخت و سپس سخت نزدیک نمایند. از این جهت بهترین راه برای کاهش تلفات دشمن جذب حداکثری از ملت و نظام مورد هدف است. از آنجا که آقای هاشمی طیّ دوران انقلاب اسلامی و بعد از آن در دوران 8 ساله­ی ریاست جمهوریشان منشاء خدمات بسیاری است و در مناصب اجرایی و سیاسی پراهمیتی تکیه زده؛ همواره می­تواند مجموعه­ای از انسان­های توانمند را در حوزه­های مختلف تحت لوای یک تیم منسجم گرد بیاورد. از این جهت جنبش سبز به دنبال آن است که در کنار جذب حداکثری و تقلیل نیروهای انقلاب در صورت موفقیت، اینان را نیز در تشکیلات خود وارد نماید که ان شاء ا... تا به حال چنین اتفاقی نیفتاده است.
·               مسئله­ی دو- آقای هاشمی چرا؟
طبق آنچه گفته شد بهترین راه­حل برای بی­اثر نمودن استراتژی­ها و تاکتیک­های بالا این است که سردار سازندگی این نامه­ها را به نحوی انقلابی و شایسته پاسخ دهند. در این صورت علاوه بر اینکه جایگاه آقای هاشمی در بین افکار عمومی متزلزل نمی­شود بلکه توطئه­های مورد نظر فتنه­چیان نیز خنثی می­گردد.
لذا سئوال دوم این است که چرا آقای هاشمی با وجود شرایط بالا و نیز با توجه به درایتی که مردم از ایشان سراغ دارند؛ در قبال این عملیات­های سیاسی- روانی هیچ رویه­ی خاصی را در پیش نمی­گیرند؟ برای دستیازی به پاسخ این دغدغه­ی ذهنی مردم و مسئولین، منطقاً سه حالت بیشتر متصور نیست و هیچ حالتی از آن سه خارج نیست.
اول: آقای هاشمی با محتوا و اهداف این تاکتیک­های نرم­افزاری همراه هستند.
دوم: آقای هاشمی یا نمی­توانند یا مصلحت نمی­دانند به این نامه­ها پاسخ دهند. در واقع هر واکنشی را کنشی به نفع نقشه راه دشمن فرض می­نمایند.
سوم: آقای هاشمی با محتوا و اهداف این تاکتیک­های نرم­افزاری همراه نیستند.
احتمال اول که به لطف خدا و سابقه­ای که امت اسلامی و رهبری از آقای هاشمی سراغ دارند؛ ان شاء ا... قابل تأمل نیست. و اما در رابطه با گزاره­ی دوم. احتمال آنکه ایشان نتوانند پاسخ این نامه­ها را بدهند با توجه به تربیون­های در اختیار ایشان و جایگاه حکومتیشان پیش پا افتاده و ناشی از ساده­انگاری شدید تحلیل­گر آن است. لذا باید احتمال وجود مصلحت مورد اشاره را امکان­سنجی نمود. چنانچه حتی مصلحتی هم وجود داشته باشد و از ذهن امت و نخبگان امت دور باشد، باز هم عدم هیچ تحرکی منطقی نمی­نماید. چرا که ایشان می­توانستند فقط در قسمتی کوتاه از سخنرانی­هایشان یا یک مصاحبه خبری حداقل عدم همراهی خویش با محتویات نامه­ها و نیات نگارندگان را اعلام نمایند و پاسخ مبسوط و مشروح به نامه­ها را به آینده واگذار نمایند. ضمن اینکه در شرایط امروز ایران از نگاه غالب افکار عمومی مسلمان ایران، هیچ مصلحتی بالاتر از حفظ ولایت مطلقه­ی فقیه که ضامن باطن و ظاهر رژیم جمهوری اسلامی است وجود ندارد. پس چنانچه آقای هاشمی مصلحت­هایی را مد نظر دارند بهتر است به جملات امام عزیز (ره) رجوع کنند و خود را به دریای موّاج ملت بسپارند.
عاقبت احتمال سوم نیز واضح است. در صورت احقاق این گزاره ایشان باید بدون هیچ تعللی از موجودیت نظام یعنی ولایت مطلقه­ی فقیه دفاع نمایند.
·               راه برون­رفت؟
از آنجا که عرفاً و حتی عقلاً عملکرد مجلس محترم خبرگان رهبری تا حدودی به نوع عملکرد افراد مؤثر و مخصوصاً ریاست آن گره خورده است؛ بهتر است ریاست آن مجلس محترم پاسخ گزافه­گویی­های خائنان به ملت و اسلام را بدهند و شانه­ی خود را از انبوه این نامه­ها سبک نمایند تا خدای نخواسته احساسات و اعتقادات امت اسلام بیش از این جریحه­دار نشود.

 


[1]به نقل از خبرگزاری مهر- 19/3/88
[2]به نقل از خبرگزاری ایسنا- 20/3/88
[3]به نقل از پایگاه اطلاع­رسانی آفتاب- 18/5/88
[4]به نقل از پایگاه اطلاع­رسانی رجاء- 4/8/89

 

کد خبر 830

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha