«علی محقق مقدم»
اشاره: از آن حیث که آقای «هاشمیرفسنجانی بهرمانی» با نامهی معروف خود به رهبر فرزانهی انقلاب اسلامی کلید یک دومینو از نامهنگارهایی سرگشاده در حیات سیاسی ایران امروز را فشرد و سپس برای هیچ یک از نامههای دریافتی پاسخی نداد؛ شک و تردید خیل عظیمی از نخبگان سیاسی و مردم مسلمان ایران را نسبت به آیندهی سیاسی- عقیدتی خویش برانگیخته است.
مقالهی پیشرو میکوشد ضمن ارائهی گزارشی از نامههایی که یک طرف آن رئیس مجلس خبرگان رهبری بوده به واکاوی لایههای زیرین کنش و واکنشهای این بازی سیاسی بپردازد. باشد که مایهی ذکر و یادآوری برای امت حزبا... و نخبگان سیاسی باشد، ان شاء ا... .
هر چند تنور نامهنگاری آن هم از نوع سرگشادهاش در فضای سیاسی ایران امروز مخصوصاً در روزهای ملتهب نزدیک به انتخابات سال 88 و حواشی آن سخت داغ است اما از بین تمامی این نامهها مانند نامهی آقای محسن رضایی به ولی امر مسلمین، نامه ی کروبی به رئیس قوه قضائیه و چندین و چند نامهی دیگر بعضی بیش از بقیه مورد توجه است.
لذا نامههایی که یک طرفش، پای رئیس مجلس خبرگان رهبری دیده میشود از دو جهت انگشتنما تر است. اول آنکه انتظارات امت اسلام از آقای هاشمی رفسنجانی به دلیل افتخارات و خدمات قابل توجهشان به پیشبرد آرمان حکومت مترقی اسلام، بیش از دیگران است و دوم آنکه ایشان در حال حاضر بر دو کرسی استراتژیک نظام جمهوری اسلامی تکیه زدهاند: مجمع تشخیص مصلحت نظام و ریاست مجلس خبرگان رهبری.
آقای هاشمی با تمامی سوابق درخشان و گاهاً سئوالبرانگیز خویش به گواه آنچه در این مرقومه میآید؛ طیّ برههی منتهی به انتخابات دهمین دورهی ریاست جمهوری و حواشی بعد از آن کانون توجه فتنهچیان بوده است. سئوال اولی که باید به آن پرداخت این است که اصولاً چه ویژگیهایی در آقای هاشمی میتوان یافت که دلیل ایجاد چنین جاذبهی بالایی برای اصحاب نفاق میشود؟
برای حل مسئلهی فوق ابتدا فرض آن را به بوتهی نقد میسپاریم.
· فرض مسئله- boxِ پُر آقای مصلحت!
نامهی اول: از آقای علیاکبر هاشمی رفسنجانی
به ولیامر مسلمین عالَم، آیتا... العظمی خامنهایدامّت برکاته
سرآغاز نامهنگاریهای سرگشاده در یکسال اخیر را میتوان نامهی رئیس مجلس خبرگان به رهبر معظم انقلاب اسلامی دانست. آنجا که وی بدون به کارگیری از ادبیات خاص نامهنگاری با جایگاه والای امام امت لب به شکوایه میگشاید و ضمن انتقاد از سخنان رئیس جمهور وقت در مناظرهی تاریخساز با مهندس موسوی هشدارهای پیشگویانهای را متوجه رهبری جمهوری اسلامی میکند. این نامه مورخ 19/3/1388 به تلکسهای خبری مخابره میشود و در کمترین زمان ممکن جای خود را در افواه عمومی باز میکند. نامهای سخت شک برانگیز که با هوشیاری تمام طوری تقریر گردیده تا در صورت هر نوع پاسخ از سوی رهبری حکیم، به طرفداری از کاندیدا و جریانی خاص بینجامد. با دقت روی شرایط خطیر سیاسی- اجتماعی آن روزهای ایران مبرهن خواهد شد که چنین رویهی پیش گفتهای کشور اسلام و تشیّع را وارد بحرانی مینمود که شاید تا سر حدّ جنگ داخلی و آشوبهای مستمر و مخرب خیابانی پیش میرفت، آن هم اغتشاشاتی با حجم تلافات چندین برابرِ آنچه در فتنه سال 88 تهران دیده شد. لذا آنچه در قبال این نامهی محرک عاید میشود، چیزی بیش از سکوت امام مسلمین نیست. سکوتی که به صورت حکمت و تدبیری بزرگ ترجمه میشود.
آقای هاشمی در این نامه خطاب به مقام معظم رهبری چنین میآورد: «اینجانب برای پرهیز از آلودهشدن فضای سیاسی کشور در آستانه انتخابات به تشنجات بیشتر، از عکسالعمل فوری که مورد انتظار ملت است، خودداری کردم. ... رهبر معظم هم صلاح را در سکوتشان دیدند و بیشک جامعه و بخصوص نسل جوان نیازمند اطلاع از حقیقت است. ... با این همه بر فرض اینکه اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بیشک بخشی از مردم و احزاب و جریانها این وضع را بیش از این بر نمیتابند و آتشفشانهایی که از درون سینههای سوزان تغذیه میشوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونههای آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدانها، خیابانها و دانشگاهها مشاهده میکنیم. ... از جنابعالی با توجه به مقام و مسئولیت و شخصیتتان انتظار است برای حل این مشکل و برای رفع فتنههای خطرناک و خاموش کردن آتشی که هم اکنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هرگونه که صلاح میدانید اقدام مؤثری بنمایید و مانع شعلهورتر شدن این آتش در جریان انتخابات و پس از آن شوید. ... سر چشمه شاید گرفتن به بیل، چو پر شد نشاید گرفتن به پیل ... دوست، همراه، و همسنگر دیروز، امروز و فردایتان.»[1].
لازم به ذکر است تعدادی از تحلیلگران سیاسی داخلی و خارجی این نامه را به مثابه چراغ سبز رئیس دو نهاد حکومتی استراتژیک ایران اسلامی (مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبری) به رؤسای جنبش موهوم سبز فرض نمودهاند.
نامهی دوم: از حجتالاسلام و المسلمین مهدی کروبی (کاندیدای اصلاحطلب ریاست جمهوری دهم)
به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام
روز 20 خرداد سال یکهزار و سیصد و هشتاد و هشت هجری- شمسی مهدی کروبی طیّ نامهای گلایهی خود مبنی بر اینکه بعضی از اطرافیان آقای هاشمی قصد دارند از ورود وی به عرصهی انتخابات دهم ریاست جمهوری جلوگیری کنند؛ را به سمع و نظر آقای هاشمی میرساند. کروبی در این نامه که در قسمت گیرنده عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام حک گردیده است، ضمن یادآوری خدمات صادقانهاش به آقای هاشمی برای کسب کرسی ریاست مجلس خبرگان رهبری اینگونه میآورد: «همانگونه که جنابعالی اطلاع دارید همه اصلاحطلبان و علاقهمندان به اسلام و انقلاب و ایران و راه و خط امام خمینی همت خویش را مصروف این معنا کردهاند که در اوضاع و احوال عمومی کشور «تغییر» ایجاد کنند ... ضمن تأکید بر حق شهروندی شما در حمایت از نامزدی خاص به اطلاعتان برسانم که متأسفانه برخی از نزدیکان و بستگان شما با شایعهپراکنی قصد دارند یکی از دو صدای اصلاحطلبان در انتخابات را خاموش کنند ... حتماً به یاد دارید که همه ما درباره جایگاه ریاست مجلس خبرگان رهبری پس از درگذشت آیتالله مشکینی چه اندازه حساس بودیم و حتماً نقش اینجانب و دوستان حزب اعتماد ملی در مشارکت گسترده در انتخابات خبرگان و سپس حمایت از ریاست جنابعالی را از یاد نبردهاید، گرچه من هرگز به قصد سهمخواهی کاری نمیکنم و آن روز باور و اعتقادم را معیار حمایت از شما برای ریاست مجلس خبرگان قرار دادم، اما قصدم از یادآوری این نکته، تأکید بر ضرورت وحدت اصلاحات است.» [2].
طیّ این نامهنگاری جایگاه پدرگونه و فصلالخطاب بودن آقای هاشمی برای بدنهی وسیعی از اصلاحطلبان به وضوح مشخص میگردد. لذا خود مهر تأییدی است بر سخنان دکتر محمود احمدینژاد در مناظرهی تلویزیونی با مهندس موسوی که سه کاندیدای رقیب را همصدا و همهدف نامید و همچنین مصداقی است برای نمایش تناقض در نوشتههای رئیس مجلس خبرگان در نامهی ارسالیاش به رهبر معظم انقلاب اسلامی (آنجا که خود را از دخالت در ورود و خروج کاندیداها از صحنهی رقابت مبرّی معرفی میکند) با واقعیتهای موجود.
نامهی سوم: از مهدی کروبی (شیخ اصلاحات)
به رئیس وقت مجلس خبرگان رهبری
دهمین انتخابات ریاست جمهوری برگزار میشود، 40 میلیون ایرانی پای صندوقهای رأی رفراندومی تاریخی را برای نظام جمهوری اسلامی رقم میزنند، ریاست جمهوری دهم با بیش از 24 میلیون رأی توسط جمهور ملت انتخاب میگردد اما وقایع از پیش برنامهریزی شدهای گریبان آبروی حکومت اسلامی را میگیرد. چیزی از 22 خرداد نمیگذرد که آتشهای پیشگفتهی آقای مصلحت از منظرهی بالای شهر تهران بهراحتی دیده میشود، افکار عمومی طیّ دروغ بزرگ تقلّب در اولین کلانشهر ایمن جهان دستخوش بازی ناجوانمردانهای میشود و متعاقب این رویدادها بعضی رسانههای خبری با کمک اعضای ارشد ستاد انتخاباتی لژیونر سبزپوش دست به احداث پروژهی مخوف 72تنسازی مینمایند. فضای سیاسی- رسانهای ایران در پیش چشم جهانیان روی همین پاشنه میچرخد که مهدی کروبی با آرایی کمتر از آراء باطلهی انتخابات سال 88 سهمگینترین تهمت را به نظام جمهوری اسلامی وارد مینماید: تجاوز جمهوری اسلامی به زندانیان اغتشاشات خیابانی تهران!
این ادعا چون یک بمب خبری فضای سایبری جهان و ایران را تحتالّشعاع قرار میدهد اما عدم صحت این اطلاعات حتی بعد از معذرتخواهی شیخ اصلاحات هیچگاه در دنیا رسانهای نمیشود. این خبر به انضمام هزارها دادهی سایبری دیگر یک عملیات روانی را متشکل میشود که هدف اصلی آن کشتهگیری از نظام و مظلومنمایی جنبش بهمنظور ادامهی حیات نامعقول اغتشاشات است. از جمله مؤثرترین این تکهای روانی در حلقهی مذکور نامهی مهدی کروبی در تاریخ هفتم مرداد سال 88 است که از دست قضا و قدر باز هم خطاب به رئیس محترم مجلس خبرگان رهبری نوشته شده است.
مهدی کروبی در گوشههایی از این نامه اینطور مینویسد: «اما موضوعی را شنیدهام که هنوز از آن بر خود میلرزم. در دو روز اخیر که این خبر را شنیدهام خواب از سرم ربوده شده است. ... افرادی این مطالب را به من گفتهاند که دارای پستهای حساس در این کشور بودهاند. نیروهای نام و نشانداری که تعدادی از آنها نیز از رزمندگان دفاع مقدس بودهاند. ... اینجانب این مطالب را برای شما مینویسم و مصرانه میخواهم روی این قضیه اقدام و به صورتی که صلاح میدانید با حضرت آیتالله خامنهای مطرح فرمایید و با جدیت پیگیر شود. ... عدهای از افراد بازداشتشده مطرح نمودهاند که برخی افراد با دختران بازداشتی ... با توجه به اهمیت مسئله انتظار است این اقدام توسط هیئتی بیغرض و شفاف از طرف رئیس مجلس خبرگان رهبری مورد بررسی و پیگیری تا حصول نتیجه قرار گیرد.»[3].
هر چند لحن نامهی شیخ کمآراء و محتوای افتراء آمیزش هر خوانندهای را تا حد زیادی به یاد نامههای دور از ادب و سادهلوحانهی آقای منتظری به امام راحل (ره) میاندازد اما بدلیل مجالِ کوتاه از تفصیل در این قیاس میگذریم. اما خارج از این نکته آنچه باید به آن پرداخت معنایی است که از نفس این نامهنگاری و محتوای آن برداشت میگردد. اول اینکه متعاقب آوردههای بالا، متأسفانه واضح است که نگارندهی نامه فرد مورد وثوق و اطمینان خویش را آقای هاشمی میداند نه رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی. دوم آنکه او مرجع خویش را شخصیت حقیقی آقای هاشمی میداند نه جایگاه حقوقی وی. چنانچه بجای درخواست تشکیل کمیتهی حقیقتیاب از تمامی مجلس خبرگان فقط از شخص رئیس آن مجلس محترم چنین درخواستی را مینماید. البته دلیل اتخاذ چنین رویکردی واضح است، چرا که تشکیل کمیته توسط جمهور اعضای خبرگان احتمال حصول نتیجهای به ضرر جنبش خودخواندهی سبز را بیشتر خواهد نمود. سوم آنکه عدم پاسخ به این ادعا موجب خواهد شد ناظران به تحلیل: "همراهی آقای هاشمی با این عملیات روانی"، متمایل گردند.
نامهی چهارم: از محسن کدیور (اصلاحطلب لندننشین)
به ریاست مجلس خبرگان رهبری
محسن کدیور از نزدیکان عبدالکریم سروش در اواخر تیر ماه سال 1388 طیّ متنی 33000 کلمهای مجموعهای از ادعاها و شبههافکنیها نسبت به ولایت مطلقهی فقیه و مخصوصاً رهبری نظام اسلامی در دو دههی اخیر را گرد میآورد و در قالب یک نامهی سرگشاده به آقای هاشمی ارسال میدارد. در این مقاله بدلیل لحن غیرمتعارف نامه از به کارگیری شاهد مثال امتناع میشود.
لذا آنچه در کلیت این رویداد، مهم مینماید آنکه: اولاً آقای هاشمی علاوه بر اپوزیسیون داخلی مورد توجه اپوزیسیون خارجی نیز هست و ثانیاً که عدم پاسخگویی آقای هاشمی حتی در قالب یک مصاحبه یا سخنرانی کوتاه باعث ایجاد شبهات فراوانی نسبت به مواضع سیاسی ایشان نزد افکار عمومی میشود.
وزیر اطلاعات حجتالاسلام و المسلمین حیدر مصلحی طیّ مصاحبهای خبری در اواخر آبانماه 1389 میگوید: «اسنادی در دست است که یک فرد فراری در رابطه با مقوله ولایت با مجلس خبرگان ما مکاتبه کرده است. حال چه کسی باید جواب او را بدهد؟ چه اقدامی در این رابطه صورت گرفته و چرا اقدامی صورت نمیگیرد؟ ... یکی از نیازهای جدی امروز کشور تابوشکنی است و وقتی که ایشان میفرمایند شخصیتمحوری باید کنار برود، ما هم باید فضا را برای این مسئله فراهم کنیم.»[4].
نامهی پنجم: از مهدی کروبی (فرزند لرستان)
به ریاست محترم مجلس خبرگان رهبری
پس از آنکه افکار عمومی به مشاهدهی نامهی محسن کدیور به آقای هاشمی و عدم کوچکترین پاسخی از سوی رئیس مجلس خبرگان رهبریشان نشستند به فاصلهی کمتر از یک ماه بار دیگر مهدی کروبی طیّ نامهای 3427 کلمهای با تکرار ادعاهایی از سنخ آنچه کدیور گفته بود، عملکرد رهبری را خدشهدار جلوه میدهد تا این دفعه به علت عدم پاسخ مناسب رئیس مجلس خبرگان؛ بیش از پیش خشم مردم و نخبگان سیاسی برانگیخته شود. جالب که این نامه در روزهای منتهی به برگزاری اجلاس مجلس خبرگان رهبری در شهریور ماه انتشار مییابد. همچنین تعدادی از اعضای مجلس خبرگان رهبری مانند آیتا... حسینی بوشهری عضو مجلس خبرگان و آقای اسماعیل کوثری نماینده مجلس شورای اسلامی به این پدیده اعتراض میکنند اما همچنان هیچ تحرکی در رابطه با پاسخ به این دو نامه توسط شخص آقای هاشمی یا دفتر ایشان مشاهده نمیشود.
· مسئلهی یک- چرا آقای هاشمی؟
واقعاً چرا آقای هاشمی در سیبل هدف برنامهریزان فتنه برای اجرای عملیاتهای روانی- سیاسی قرار گرفته است؟ آقای هاشمی دارای ویژگیهای شخصیتی و جایگاههایی در نظام اسلامی هستند که برنامهنویسان جنگ نرم علیه ایران در داخل و خارج از کشور، برای تأمین اهداف خود میتوانند روی آن شرایط حساب ویژهای باز نمایند:
1- نفوذ در قدرت: آقای هاشمی در رأس دو نهاد مهم حکومتی قرار دارد. اولی ریاست مجلس خبرگان رهبری است که بررسی عملکرد رهبر جمهوری اسلامی و انتخاب فرد جایگزین در صورت حوادث ناگوار از وظایف آن مجلس محترم است و دوم ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام است که به مدیریت راهبردی کشور، مصلحتسنجی نظام در برهههای خطیر و نیز قانونگزاری در مواقع اختلاف مجلس و شورای نگهبان اشتغال دارد. چنانچه این وظایف و اختیارات در یک فرد حقیقی جمع گردد که در مورد آقای هاشمی رفسنجانی چنین است، مجموعهای میشود بس اثرگذار. لذا منافقین و عوامل کودتای نرم برای رسیدن به مراحل سخت و نیمهسخت مبارزات خویش به سلسله اختیارات بالا بهشدت نیازمندند. استفاده از جایگاههای حکومتی زیرمجموعهی مجمع تشخیص مصلحت و نفوذ به ردههای طبقهبندی شدهی حکومتی یکی از مهمترین این اهداف است. هدف دیگر ایجاد یک محیط امن برای پیگیری مطالباتشان در داخل کشور است، در حقیقت چنانچه اصحاب تهاجم نرم به جمهوری اسلامی در حین مبارزات با محدودیتهایی مِنجمله مقاومتهای قانونی و کیفری مواجه شوند میتوانند به حمایت نهادهای مؤثر داخل نظام دل خوش نمایند. به طور مثال جلسهی خانوادههای زندانیان با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و نامهنگاریهای بعد از آن را در این راستا میتوان تحلیل نمود.
اصولاً یکی از اهداف تهاجم نرم، نفوذ به اعماق تشکیلاتی رژیم مورد هدف است. متأسفانه ناظران سیاسی در سالیان اخیر شاهدند که تعدادی از مسئولین با سوابق غیر موجه و مبارزات فراوان در راه سکولاریزه کردن اولین و تنها جمهوری اسلامی در دنیا؛ در نهادهای تابعهی مجمع تشخیص مصلحت اشتغال دارند.
2- حاکمیت دوگانه: از دیرباز مخالفان نظام برای ضربه زدن به این نهال مقدس سعی کردهاند با پیگیری آرمانِ بلندشان یعنی حامکیت دو گانه ایران را از درون بپاشند. قضایای حسینعلی منتظری در جایگاه جانشین ولیفقیه و محمد خاتمی در جایگاه ریاست جمهوری از این دست تلاشهای شکست خوردهاند. لذا غرب و عوامل داخلیش برای اجرای ضربهی نرمافزاری به ایران اسلامی همچنان به این استراتژی میاندیشند. چنانچه حاکمیت دو گانه در ایران برقرار گردد، کشور را به عواقب پیشرو دچار میکند: اول آنکه حاکمیت دو گانه باعث ایجاد شکاف در بین امت میشود. در واقع مردم با گزینش دو رهبر کاریزما و داخل جایگاههای حکومتیِ مختلف اسباب تفرقه و در سطوح بالاتر جنگ داخلی را دامن میزنند. چیزی که در قشر بورژوای تهران در جریانات انتخابات دهم ریاست جمهوری مشاهده شد و خیلی از آنان برای اولین بار در نماز جمعهای شرکت کردند که امید داشتند از آن تریبون، نظام و رهبری تضعیف شوند اما به درایت مردم و رهبری و لطف باری تعالی چنین نشد. دوم آنکه حاکمیت دو گانه شرط لازم به کارگیری تاکتیک فشار از پایین و چانه از بالا است. یعنی اگر شخصیتی کاریزما و ذینفوذ در نظام حکومتی ایران وجود نداشته باشد که خواستههایی را به مصالح کشور و نظام دیکته کند، به هیچ وجه تاکتیک گازنبری فشار از پایین و چانه از بالا معنا نمییابد زیرا کسی نیست که مردم به تدبیر و مقبولیت او به حکومت فشار آورند. و سوم آنکه حاکم در سایه چنانچه از طریق عوامل داخلی جنگ نرم تحریک شود خود به اسلحهای علیه نظام مبدل میشود. آنچه در رابطه با جریان عزل جانشین رهبری در دوران امام راحل (ره) رخ میدهد دقیقاً همین فرآیند است. منتظری به عنوان جانشین حضرت امام (ره) به عنوان یک مرجعِ مبارز هم دارای شخصیتی اثرگذار در بین عموم مردم است و هم با جایگاه جانشینی در نظام حکومتی ایران ذینفوذ است. اما آنچه در فتنهی سال 88 اتفاق میافتد بر عکس است. در امتداد همین مثال مهدی کروبی که در برههی سال 88 هیچ یک از این دو محور را دارا نیست فقط شرط سوم را تأمین مینماید. در واقع او با سادهانگاری تمام ماجرای تجاوز حکومتی را میپذیرد و تحریک میشود اما چون دارای مقبولیت و نفوذ در امت و نظام سیاسی ایران نیست؛ برنامهنویسان مصاف نرم تصمیم میگیرند با نامهای این تحریک حاصله را به فرد دوم که دارای دو محور یاد شده است، منتقل نمایند. درست همین جاست که برای امت حزبا... و دلسوزان اسلام پاسخ آقای هاشمی به این اتهام رسانهای محلی از اعراب مییابد.
3- پدر معنوی: کودتای نرم غرب که در سال 88 در قالب جنبش سبز عینیت یافت بعد از پاتکهای مدبرانهی رهبری و حضور چشمگیر امت حزبا... بیحیثیت میشود. این افزایش تنفر در بین تودههای مردم تهران از شروع اغتشاشات و ضربه به اموال عمومی و خصوصی مردم نموداری صعودی را طی میکند تا در اوجش به ماجرای 9 دی و 22 بهمن سال 88 ختم میشود. در حقیقت جنبش سبز که مجموعهای از مهرههای سوختهی سیاسی دوم خرداد، گروهک منافقین، انجمن حجتیه، بهائیان و مخالفان حکومت دین بر مردم است سعی میکند برای ادامهی حیات سیاسی- اجتماعی خود در ایران از مهمترین مشخصهی این امت بهره ببرد: دین و دینمداری. لذا منافقان و عوامل جنگ نرم در جمهوری اسلامی از شروع انقلاب به دنبال یافتن پدر معنوی خویش بودهاند، نه به آن معنا که پیرو آن مرجع معنوی باشند بلکه به این دلیل که با چهرهی دوم خویش در بین مردم به عنوان افرادی دینمدار معرفی شوند و بتوانند نیّات خود را پیریزی نمایند.
این واقعیت در تاریخ انقلاب اسلامی بی شاهد نیست. از آن جمله میتوان به آیتا... شهید طالقانی اشاره نمود که سازمان مجاهدین خلق آن مجاهد را به عنوان پدر معنوی خود معرفی مینمود. یا اینکه در دورهای حسینعلی منتظری این نقش را برای بدنهای از دوم خردادیها ایفاء مینمود.
4- تیمسازی و جذب حداکثری: طراحان ضربهی نرم همواره میکوشند این تهاجم را از حالت نرم به نیمهسخت و سپس سخت نزدیک نمایند. از این جهت بهترین راه برای کاهش تلفات دشمن جذب حداکثری از ملت و نظام مورد هدف است. از آنجا که آقای هاشمی طیّ دوران انقلاب اسلامی و بعد از آن در دوران 8 سالهی ریاست جمهوریشان منشاء خدمات بسیاری است و در مناصب اجرایی و سیاسی پراهمیتی تکیه زده؛ همواره میتواند مجموعهای از انسانهای توانمند را در حوزههای مختلف تحت لوای یک تیم منسجم گرد بیاورد. از این جهت جنبش سبز به دنبال آن است که در کنار جذب حداکثری و تقلیل نیروهای انقلاب در صورت موفقیت، اینان را نیز در تشکیلات خود وارد نماید که ان شاء ا... تا به حال چنین اتفاقی نیفتاده است.
· مسئلهی دو- آقای هاشمی چرا؟
طبق آنچه گفته شد بهترین راهحل برای بیاثر نمودن استراتژیها و تاکتیکهای بالا این است که سردار سازندگی این نامهها را به نحوی انقلابی و شایسته پاسخ دهند. در این صورت علاوه بر اینکه جایگاه آقای هاشمی در بین افکار عمومی متزلزل نمیشود بلکه توطئههای مورد نظر فتنهچیان نیز خنثی میگردد.
لذا سئوال دوم این است که چرا آقای هاشمی با وجود شرایط بالا و نیز با توجه به درایتی که مردم از ایشان سراغ دارند؛ در قبال این عملیاتهای سیاسی- روانی هیچ رویهی خاصی را در پیش نمیگیرند؟ برای دستیازی به پاسخ این دغدغهی ذهنی مردم و مسئولین، منطقاً سه حالت بیشتر متصور نیست و هیچ حالتی از آن سه خارج نیست.
اول: آقای هاشمی با محتوا و اهداف این تاکتیکهای نرمافزاری همراه هستند.
دوم: آقای هاشمی یا نمیتوانند یا مصلحت نمیدانند به این نامهها پاسخ دهند. در واقع هر واکنشی را کنشی به نفع نقشه راه دشمن فرض مینمایند.
سوم: آقای هاشمی با محتوا و اهداف این تاکتیکهای نرمافزاری همراه نیستند.
احتمال اول که به لطف خدا و سابقهای که امت اسلامی و رهبری از آقای هاشمی سراغ دارند؛ ان شاء ا... قابل تأمل نیست. و اما در رابطه با گزارهی دوم. احتمال آنکه ایشان نتوانند پاسخ این نامهها را بدهند با توجه به تربیونهای در اختیار ایشان و جایگاه حکومتیشان پیش پا افتاده و ناشی از سادهانگاری شدید تحلیلگر آن است. لذا باید احتمال وجود مصلحت مورد اشاره را امکانسنجی نمود. چنانچه حتی مصلحتی هم وجود داشته باشد و از ذهن امت و نخبگان امت دور باشد، باز هم عدم هیچ تحرکی منطقی نمینماید. چرا که ایشان میتوانستند فقط در قسمتی کوتاه از سخنرانیهایشان یا یک مصاحبه خبری حداقل عدم همراهی خویش با محتویات نامهها و نیات نگارندگان را اعلام نمایند و پاسخ مبسوط و مشروح به نامهها را به آینده واگذار نمایند. ضمن اینکه در شرایط امروز ایران از نگاه غالب افکار عمومی مسلمان ایران، هیچ مصلحتی بالاتر از حفظ ولایت مطلقهی فقیه که ضامن باطن و ظاهر رژیم جمهوری اسلامی است وجود ندارد. پس چنانچه آقای هاشمی مصلحتهایی را مد نظر دارند بهتر است به جملات امام عزیز (ره) رجوع کنند و خود را به دریای موّاج ملت بسپارند.
عاقبت احتمال سوم نیز واضح است. در صورت احقاق این گزاره ایشان باید بدون هیچ تعللی از موجودیت نظام یعنی ولایت مطلقهی فقیه دفاع نمایند.
· راه برونرفت؟
از آنجا که عرفاً و حتی عقلاً عملکرد مجلس محترم خبرگان رهبری تا حدودی به نوع عملکرد افراد مؤثر و مخصوصاً ریاست آن گره خورده است؛ بهتر است ریاست آن مجلس محترم پاسخ گزافهگوییهای خائنان به ملت و اسلام را بدهند و شانهی خود را از انبوه این نامهها سبک نمایند تا خدای نخواسته احساسات و اعتقادات امت اسلام بیش از این جریحهدار نشود.
[1]به نقل از خبرگزاری مهر- 19/3/88
[2]به نقل از خبرگزاری ایسنا- 20/3/88
[3]به نقل از پایگاه اطلاعرسانی آفتاب- 18/5/88
[4]به نقل از پایگاه اطلاعرسانی رجاء- 4/8/89
نظر شما