به گزارش خبرگزاری شبستان،سه شنبه ها یکی پس از دیگری می آیند اما آبی از تنور فتنه گران برای آمریکا و رژیم صهیونیستی گرم نمی شود. حضور این جریان روبه زوال در روز ولنتاین(روز جهانی عشاق) به مراتب بیشتر از سه شنبه هایی بود که برای سران فتنه برگزار می شود. این مسئله به تردیدهایی از این دست دامن زد که جریان سبز تا چه اندازه سیاسی است و تابع چه کانون و رهبریتی است؟ ارزش موسوی و کروبی در درون لایه های این جریان چقدر است؟ آیا آنها ارزش حتی یک تجمع چند صد نفری در یکی میادین شهر را توسط اپوزیسیون نداشتند؟ و...
25 بهمن ماه سال 1389 آخرین میخها نیز بر تابوت جریان سبز کوبیده شد. جریانی که در آخرین روزهای حیاتش پیوندی نامشروع بین سلطنتطلبان، منافقین، لیبرالها، مارکسیستها و به عبارتی مجموعه نیروهای ضد انقلاب برقرار کرده بود. همان طور که پیشبینی میشد سناریوی هر 5 روز یک بار جریان فتنه علیرغم حجم قابل توجه تبلیغات ماهوارهای و اینترنتی با اقبال روبهرو نشد و پروژهی آشوب در آستانهی سال نو ناکام ماند. ریزشهای بیسابقهی جریان فتنه، پدیدهی قابل تأملی است که از جنبههای مختلف قابل مطالعه و بررسی است که به طور طبیعی پردازش تمامی جوانب آن نیازمند زمان بسیار است، اما به طور مشخص میتوان به برخی از عوامل اصلی زیر در تبیین این ریزش گسترده اشاره کرد:
1- حاکم شدن عوامل ضد عقلانی بر استراتژی و تاکتیکهای جریان سبز:
عوامل ضد عقلانی به متغیرهایی اطلاق میشود که به سوءِ برداشتها از واقعیتها مربوطاند. یعنی اگر جریانی با دخالت عواطف و احساسات عوامل عقلانی را نادیده بگیرد متغیرهای غیر عقلانی بر فضای عمومی جریان حاکم است، اما اگر عناصر تأثیرگذار و تعیین کننده در یک جریان تحت تأثیر توهمها، واقعیتها را معکوس ببینند و بر اساس این سوءِ برداشتها اقدام به تصمیمگیری کنند در عمل به عوامل ضد عقلانی رو آوردهاند و خواسته یا ناخواسته با گذشت زمان در معرض واکنش پایگاه اجتماعی قرار میگیرند.
جریان موسوم به سبز از روز بعد انتخابات با فاکتورهای غیر عقلانی (احساسات، عواطف، شعارها و...) و عوامل ضد عقلانی رهبران جنبش نظیر توهم پیروزی در انتخابات و حمایتهای میلیونی!! روبهرو بود و دست و پنجه نرم میکرد. نوسانات قابل پیش بینی عوامل غیر عقلانی و ضد عقلانی این جریان برای حاکمیت و کاهش تدریجی آنها کاملاً طبیعی بود. اما یکی از مختصات جریان موسوم به سبز این بود که به موازات کاهش متغیرهای احساسی و عاطفی هوادران، عوامل ضد عقلانی بین رهبران و سران این جریان رشد کردند.
این توهمها فارغ از واقعیتهای بیرونی تحت عناوینی چون تردید، دروغ، ابهام و... بارها و بارها از لسان و زبان سران این جریان، بیان شده است. رفتار نظام با این جریان نیز در دامنه و بازهی این عوامل شکل گرفت. یعنی نظام تا جایی که پای احساسات و عوامل غیر عقلانی جریان موسوم به سبز را وسط میدید بنا را بر مدارا و مسامحه گذاشت. اما عوامل ضد عقلانی برخورد متفاوتی را میطلبید. مجموعه نیروهای معتقد به انقلاب ضمن دعوت سران جریان موسوم به سبز به واقع بینی و افسون زدایی از تصمیمگیریها خواستار بازگشت آنها به عقلانیت سیاسی، بودند.
سوءِ برداشت از واقعیتها امکان انعطافپذیری را از سران این جریان گرفته است تا جایی که تنها میخواهند این گره را با دندان و پنجه باز کنند. در حالی که در منطق زندگی سیاسی برای یک مسأله راه حلهای مختلفی وجود دارد. ترجیح عوامل ضد عقلانی بر سایر عوامل در اغلب جنبشها مشکلات جدی و خطرناکی برای یک نظام اجتماعی پدید میآورد. فاشیسم و نازیسم ضد عقلانیت بودند و آسیبها و لطمههای جبران ناپذیری برای بشریت به ارمغان آوردند.
2- گسیختگی آنومیک جریان سبز
عنصر اشتراک منافع یکی از لوازم حیاتی جنبشهای اجتماعی است. اساساً جنبش اجتماعی به هرگونه کوشش جمعی برای پیشبرد منافع مشترک و یا یک هدف اصلی اطلاق میشود.
جریان موسوم به سبز از بدو پیدایش فاقد چنین ویژگی ضروریی بود و از نوعی گسیختگی آنومیک رنج میبرد. تیپولوژی جریان سبز را مجموعهای از عناصر ناهمگن با انگیزهها و اهداف متفاوت تشکیل میدهد که تنها قادر است در یک جغرافیای زمانی و مکانی محدود مجموعه پتانسیلهای اعتراضی موجود در جامعه اعم از لیبرالها، سکولارها، سلطنتطلبان، منافقین، ایادی غرب، عناصر فریب خورده، محرومان اداری، حاشیه نشینها و ... را جمع نماید.
در جزوهی تأملهای راهبردی حزب مشارکت، یکی از مقدمات تشکیل نیروی اجتماعی قوی به منظور القای حاکمیت دوگانه و در نهایت براندازی جمهوری اسلامی تحت عنوان ضرورت پیوند پویش عام و جنبشهای خاص مطرح شده است. پویش عام به معنای تمایلات دموکراسی خواهانهی عمومی و جنبشهای خاص به مطالبهها و اعتراضهایی که لزوماً ربطی به هم دیگر ندارند، اشاره دارد. این اعتراضها میتواند جنبههای اداری، فرهنگی و اقتصادی و یاحتی تبارتاریخی سیاسی نظیر اعتراضهای منافقین و سلطنت طلبان داشته باشد.
این استراتژی اگر چه در ظاهر بینقص به نظر میرسد اما دست پنهان زمان، تمام بافتهها را پنبه کرد. جریان سبز حتی به طور مقطعی نیز در ایجاد همبستگیهای جدید بین عناصر غیرهمگن ناکام بود و نتوانست پیوندهای مستمری را بین مجموعه منابع و نیروهای ضد انقلاب ایجاد نماید. نوعاً اعتقاد بر این است همبستگی نیروهای اجتماعی فرآیندی طولانی و زمانبر است نه دفعتی. اشتباه استراتژیک سران فتنهی سبز این بود که تصور میکردند میتوانند بین کل آرای موسوی در داخل و پتانسیلهای ضدنظام مثل منافقین، سلطنت طلبان، صهیونیستها و ... پیوند مستمر برقرار کنند. این در حالی است که بیش از 90 درصد آرای موسوی در مقابل چنین همبستگی نامشروعی در همان روزهای اول واکنش نشان دادند و مسیر خود را از اغتشاشگران جدا کردند. به مرور زمان با آشکار شدن نیمهی پنهان جریان موسوم به سبز روز به روز ریزشها بیشتر شد تا اینکه در 25 بهمن امسال تنها چند صد نفر از سبزها شعارهایی در حمایت از رویکردهای ساختارشکنانهی این جریان میدادند.
سه شنبههای خاموش نیز یکی پس از دیگری تئوری گسیختگی آنومیک جریان سبز را تقویت میکنند. تا جایی که حتی امروزه در اصل سیاسی بودن این حرکت تردیدهایی جدی به وجود آمده است.
جریان موسوم به سبز از روز بعد انتخابات با فاکتورهای غیر عقلانی (احساسات، عواطف، شعارها و...) و عوامل ضد عقلانی رهبران جنبش نظیر توهم پیروزی در انتخابات و حمایتهای میلیونی!! روبهرو بود و دست و پنجه نرم میکرد.
3- سرخی رادیکالیسم سبز
بقایای جریان موسوم به سبز، روز به روز رادیکالتر و خطرناکتر میشود. در حوادث کور 25 بهمن امسال انواع آموزشها برای درگیری مسلحانه، ساخت کوکتل مولوتف، استفاده از اسپری و فندک برای ایجاد آتش و ... به معترضین داده شده بود. همین زبان سرخ رادیکالیسم سبز یکی از عوامل ریزشهای بیسابقه در این جریان است. گریز از مجاری قانونی، روی آورن به اردوکشی در خیابان، ایجاد بلوا و آشوب در چند خیابان تهران، ایجاد مزاحمت برای جان، مال و ناموس مردم و... روز به روز بر بیاعتمادی مردم نسبت به سران فتنهی اخیر افزود، تا امروز آنها در زمرهی ضد انقلاب دسته بندی میشوند.
در افکار عمومی جریان سبز یک فرایند سه مرحلهای را پشت سر گذاشته است. این جریان که در ابتدای امر جلوه اعتراضی به نتایج انتخابات داشت -که در شرایط آن دوره تا حدودی طبیعی نیز به نظر می رسید -در ادامه پس از وقایع روز قدس و عاشورای سال 88 به فتنه گران تبدیل شد که دیگر عملکرد آنها در قالب منطق اعتراض به نتایج انتخابات قابل تحلیل نبود. امروز و پس حادثه 25 بهمن این جریان وارد مرحله ضد انقلابیگری شده چون در پاسخ به آمریکا و رژیم صهیونیستی و برای خدشهدار کردن نهضت اصیل ملتهای خاورمیانه و پشت پا زدن به آرمانهای حضرت امام(ره) و انقلاب وارد عرصه شد و این موضوع برای افکار عمومی محرز شده است.
4- پیوندهای آشکار و پنهان با بیگانگان
یکی دیگر از عوامل اصلی ریزشهای بیسابقه در جریان موسوم به سبز، رونمایی تدریجی پیوندهای آشکار و پنهان محرکان این جریان با بیگانگان به خصوص دشمنان 30 سالهی ملت ایران نظیر آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی است.
طی 20 ماه گذشته، مقامهای رسمی آمریکا، اسراییل، رژیم صهیونیستی و... به حمایت از اغتشاشگران و مواضع غیر اصولی سران فتنه پرداختند. رهبر معظم انقلاب سال گذشته در بیانات مهمی در جمع بسیجیان فرمودند: «دشمنان صحنه را شلوغ میکنند تا عنصر خائنی کاری را که آنها میخواهند، انجام دهند.» بازیچههای جاهل دشمن در داخل نیز ضمن همراهی خواسته یا ناخواسته با این توطئه، بخشهایی از این بازی دومینوی خطرناک را بر عهده گرفتند و با تمکین نکردن مقابل قانون، زمینههای لازم را برای پیش برد اهداف دشمن فراهم کردند.
نوسانات مجموعهای از تصمیمگیریها در هدایت جریان سبز حاکی از آن است. همان طور که پیش بینی میشد دشمن زمام بازی اخیر را در دست گرفته و نهایت سو استفاده را انجام میدهد. بازیگری مستقیم آمریکا، انگلیس و اسراییل در اغتشاشهای پس از انتخابات روز به روز هوادران سابق موسوی را نسبت به این جریان خطرناک بیاعتمادتر ساخت تا جایی که امروز تنها چند صد نفر از هواداران سابق موسوی پوستین وارونهی سبز به تن، دارند.
در اتفاق 25 بهمن آمریکا به خوبی می دانست در مصر از کجا ضربه خورده است لذا کوشید با یک تحرک مذبوحانه در تهران یعنی کانون تحولات خاورمیانه بخشی از آلام روانی و سیاسی خود را بکاهد. بیانیه موسوی و کروبی و دعوت آنها برای اغتشاش در 25 بهمن که کاملا دیکته شده از خارج مرزها بود به منظور تحت الشعاع قرار دادن حرکت اسلامی و اصیل مردم مصر، تونس، یمن، اردن و ... نوشته شده بود و جای هر گونه شک و تردیدی را درباره اینکه سران فتنه، مهره های آمریکا و اسرائیل هستند، از بین برد. هدف عمده این حرکت انحرافی و وطن فروشانه در آن مقطع حساس ایجاد یک فضای تنفس برای آمریکا و رژیم صهیونیستی بود.
5- نوع مواجههی نظام با فتنهی انتخابات
نظام اسلامی به رهبری داهیانهی مقام معظم رهبری با تفکیک فاکتورهای مختلف در اعتراضهای پس از انتخابات از جمله عواطف و احساسات هواداران نامزدها، تحریک و نقش آفرینی بیگانگان، عوامل ضد عقلانی حاکم بر رفتار سران فتنه، حضور بیسابقهی مجموعه نیروهای ضد انقلاب اعم از منافقین، سلطنت طلبان، لیبرالها، مارکسیستها و... پشت نقاب سبز و با تأسی به الگوی علوی، با این فتنه برخورد کرد.
بدیهی است تفکیک مؤلفههای همسو و حتی در بعضی موارد ناهمسوی اتفاقهای پس از انتخابات برخوردهای متفاوتی را از سوی نظام میطلبید. در منطق نظام اسلامی هیچ گاه احساسات مجموعهای از جوانان و افراد پاک نیت که به نامزد معترض رأی دادهاند با انگیزههای براندازانهی نیروهای ضد انقلاب مثل منافقین یکی نیست. همانگونه که این عواطف توجیه کنندهی رفتار ضد عقلانی و ساختار شکن سران فتنه نمیباشد. در الگوی مواجههی علوی، ریشهی کلی فتنهها در دو امر خلاصه میشود. اول، تبعیت از هوای نفس و دوم، بدعتگذاری در دین.
در فتنهی جنگ جمل که بسیار به حوادث پس از انتخابات شبیه است. حضرت امیر(علیهالسلام) به بهانههای مختلف و به تناوب با طلحه و زبیر احتجاج کردند تا حجت را بر آنان تمام کنند. «حضرت امیر(علیهالسلام) نامهای را برای حاکم کوفه میفرستند و تا آخر هم میگفتند مصالحه، مذاکره، گفتوگو و نصیحت. به یاران خود میگفتند با اینها با زبان خوش سخن بگویید و آنها را تحریک نکنید. ما نمیخواهیم بجنگیم بلکه میخواهیم با هم باشیم و کوتاه بیایید اما اینها این کار را نکردند.»
قبل از جنگ جمل، حضرت علی(علیه السلام) رو به طلحه و زبیر کرده میفرمایند: «ای پیر مردان! از این رأی نادرست برگردید. فرصت برای بازگشت من و شما زیاد نیست. از سن ما دیگر گذشته است. اگر اکنون برگردید، بزرگترین ضربهای که به شما میخورد این است که به شما میگویند ترسیدند و شکست خوردند؛ عیبی ندارد؛ بپذیرید پیش از آنکه نار و عار در قیامت سراغ شما بیاید. اگر هم اکنون عقب بروید ممکن است علیه شما بگویند ترسید در حالی که این ترس نیست بلکه این عقل است اما اگر با من بجنگید هم نار است هم عار، هم ننگ دنیاست و هم عذاب آخرت.»
اگرچه نظام نیز مانند هر موجود زندهی اجتماعی دیگری ممکن است خطا کند اما رهبر معظم انقلاب در برخورد با حوادث پس از انتخابات از الگوی علوی در مواجهه با فتنهها بهره بردند و این شاخص خطکش مندرجی به دست میدهد که میتوان تقوا و عدالت نظام در تصمیمگیریها را با آن اندازه زد. بر همین مبنا حضرت آیت الله خامنهای در اولین برخورد با اتفاقهای پس از انتخابات، این فتنه را یک آزمون و امتحان سرنوشت سازی برای نخبگان جامعه خواندند و در دیدار مسؤولین نظام در سالروز بعثت نبی مکرم اسلام(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «نخبگان مراقب باشند، زیرا در امتحان عظیمی قرار گرفتهاند و موفق نشدن در این امتحان، تنها مردود شدن نیست بلکه موجب سقوط آنان خواهد شد.»
بازیگری مستقیم آمریکا، انگلیس و اسراییل در اغتشاشهای پس از انتخابات روز به روز هوادران سابق موسوی را نسبت به این جریان خطرناک بیاعتمادتر ساخت تا جایی که امروز تنها چند صد نفر از هواداران سابق موسوی پوستین وارونهی سبز به تن، دارند.
مقام معظم رهبری با اقتدا به الگوی علوی و هشدار به نخبگانی که با پیروی از هواهای نفسانی خود اولین زمینههای این بلوا و آشوب را فراهم کردهاند و تنها راه سرفرازی برخی نخبگان در این فتنه و آزمون اخیر را اخلاص و تقوا خواندند.
رهبر انقلاب اسلامی فرمودند: «راه صحیح عقلانیت، همان راهی است که عبادت خدا را هموار کند و شاخص آن نیز این است که خود قضاوت کنیم، آیا سخنان و موضعگیریهای ما برای رضای خدا و با نیت اخلاص است یا اینکه برای جلب توجه برخی افراد، بنابراین نباید خود را فریب دهیم.»
رهبر انقلاب اسلامی در مواجهه و تحلیل حوادث بعد از انتخابات، آمیختن حق با باطل و دشوار کردن تشخیص حقیقت را حتی برای پیروان حق، شیوهی دیرینهی مخالفان اسلام دانستند و با یادآوری هشدار امیرمؤمنان در این باره افزودند: «بصیرت مهمترین راه مقابله با این فتنه آفرینیهاست.» ( 15/7/1388 چالوس)
دشمن در صدد است با کپی برداری از شعارهای انقلاب و به حاشیه راندن منطق امام خمینی(ره) به تعبیر مقام معظم رهبری یک «جمهوری اسلامی تقلبی» را در مقابل جمهوری اسلامی حقیقی که میراث ناب و گرانبهای امام خمینی(ره) است علم کند که البته چیزی از سیرت مبارک نظام اسلامی به ارث نبرده است. تنها صورتی بیمحتوا و متمایل به زرق و برق نظامهای سکولار است.
مقام معظم رهبری در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری که بخش مهمی از خواص و عالمان جامعه را تشکیل میدهند با تبعیت از همین منطق طی بیانات مهمی فرمودند: «بعضىها در فضاى فتنه، این جملهى «کن فى الفتنة کابن اللّبون لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب» را بد میفهمند و خیال میکنند معنایش این است که وقتى فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! به هیچ وجه در این جمله این نیست که: «بکش کنار». این معنایش این است که به هیچ وجه فتنهگر نتواند از تو استفاده کند؛ از هیچ راه. «لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب باید بود...»
برخورد صبورانه و در عین حال قاطعانه در انضمام با تفکیک فاکتورهای مختلف در اتفاقهای پس از انتخابات باعث شد ریزشهای جریان سبز روز به روز بیشتر شود.
سخن آخر
امروز جریان فتنه در زندان نفرت عمومی دست و پا میزند. امروز روز خشم ملی علیه فتنه است. تا زمانی که بارقههای این خشم مقدس چشمان دشمنان ملت را میآزارد مطمئناً هیچ فتنه و فتنه گری نمیتواند انقلاب را به چالش بکشاند. تقویت جنبشهای اجتماعی علیه فتنه، دشمن و صحنهگردانان اصلی را به محاق میبرد. این جنبشهای اجتماعی میتوانند موجب تقویت گفتمان انقلاب اسلامی و پیشبرد اهداف کلان نظام در عرصههای مختلف گردند. امروز که دستگاه قضایی تعلل میکند مردم میتوانند خلاقانه و همراه با بصیرت بیشترین فرصتها را از این فتنهی کور به دست آورند. موفقیت مردمی در این امتحان بزرگ و پیچیده زمینه ساز پررنگتر شدن خط دین و انقلاب در کشور و اقتدار و عزت روز افزون نظام اسلامی در فضای داخلی، منطقهای و بینالمللی است. همان اتفاقی که امروز در کشور جریان دارد.
نویسنده:سحاب فاطمی
منبع:پایگاه تحلیلی ـ تبیینی برهان
نظر شما