باورهای کاریکاتوری رهاورد تمرکز هالیوود بر سبک زندگی غربی است

خبرگزاری شبستان: این فیلم ها خدا، زندگی و باورهای کاریکاتوری را به مخاطبان عرضه می کنند، خدایی که غرب به انسان معرفی کرده خدای عابربانکی است، از این طرف کارت می‌کشی و از آن طرف خواسته ات را تحویل می‌گیری.

خبرگزاری شبستان: سبک زندگی آمریکایی این روزها آرام و خاموش در حال بلعیدن سنن، آداب زیبای کهن، عرف و شرایط زندگی کشورهای مختلف است و با شیوه ای نامحسوس و جذاب با بهره گیری از هنرهای مدرن و امروزی مانند سینما و بازی های رایانه ای و دیگر اقلام فرهنگی در حال تبدیل شدن به روش و مدلی برای زندگی مردم تمامی دنیا می شود، برای بررسی بیشتر این رسوخ فرهنگی و نیز راه های غلبه آن بر فرهنگ دیگر کشورها گفت و گویی را با حجت الاسلام علی قهرمانی، مدیر موسسه فرهنگی پژوهشی ندای فطرت و پژوهشگر و استاد دانشگاه انجام داده ایم که بخش دوم و پایانی آن را می خوانید:


آیا سینمای شرق هم فیلم هایی را به سبک زندگی آمریکایی می سازد یا نه با آن مبارزه می کند؟
شیرین‌ترین بحثی که در فیلم های شرق و غرب وجود دارد و از 6 و 7 سال قبل آغاز شده(سبک زندگی آمریکایی) است. اینکه فرد ناگزیر از یک نوع سبک زندگی است، آن روشی که خودش دارد را در فیلم القا می‌کند حال خواسته و یا ناخواسته، آن را می‌آموزانند.
چرا چون آن کارگردان و سازندگان با آن ادبیات بزرگ شده‌اند و با الهیات رشد کرده‌اند و نگاهی که دارد او را به اینجا رسانده که اینگونه فیلم بسازد و ناخواسته در واقع آن روشی که خودش در زندگیش داشته به دیگران هم انتقال دهد.
لذا زیرین‌ترین لایه‌ای که در این فیلم ها وجود دارد لایه سبک زندگی است که اینجا یا فرد اباحی‌گراست (قانون مدار) یا نه انسانی پاک و با خداست؛ یا الوهیت مسیحی دارد یا نه مسلمانی بر زندگیش حاکم است. یا فردیست که در زندگیش انسان منضبط و قانونمند و قانون‌مداری است دارای روش مشخصی در زندگیش است یا نه انسانی باری به هر جهت است اما باری به هر جهت بودن هم روشی برای زندگی کردن است که خیلی از افراد ما را شما می‌بینید فرد تعریفی برای زندگیش ندارد، و همه اینها هم متاثر از رسانه است.
چرا؟ به این خاطر که بارها و بارها در فیلم‌ها به او القا کردند که شانس هست و شانس تو می‌تواند بگیرد و شانس تو برنده شود. جز این فرد عادت کرده به اینکه به شانس تکیه کند باری به هر جهت باشد، شاید یک روز ممکن است شانسش بگیرد و با همین روش زندگی اتفاقاً موفق‌تر از دیگران باشد. خب اینها مواردی است که خواسته یا ناخواسته توسط کسانی که سازندگان فیلم هستند انتقال داده می‌شود.


 

چگونه است که این فیلم ها تاثیرگذاری زیادی دارند؟
جواب این سوال به نوع زندگی کردن خود عوامل فیلم برمی گردد (کارگردان‌ها و بازیگران و بازیگران مطرح است. حتی اگر بازیگران، فیلم های مذهبی بازی کنند(من چند سریال تأثیرگذار که افراد در آن نقش(مذهبی) را گرفته‌اند مخصوصاً خانم ها با چادر فیلم بازی کردند و نقش زیبایی را ایفا کردند و خوب هم مسئله چادر را جا انداختند اما چون خودشان در زندگیشان اهل این مسائل نیستند و قطعاً حجاب را آنگونه که باید و بدرستی رعایت نمی‌کنند و تأثیر منفی آن خیلی بیشتر است، خب مخاطب می‌گوید من مسئله حجاب را از اینها چگونه بپذیرم زمانی که در زندگی خودشان اینگونه نیست. نقش‌ در فیلم چیزی است که ورای آن هیچ باوری وجود ندارد.


چرا سینمای غرب تأثیرگذاریش از سینمای ایران (در سبک زندگی) بیشتر باشد؟
چون آنها رفتارشان در فیلم ها همانطوری است که در زندگی عادی‌شان هم آنگونه هستند. همان مسیر زندگیشان را بطور گسترده‌تر در فیلم‌ها دارند و زندگی و کارشان در یک راستا است و عکس‌ها و فیلم‌هایی که از بازیگران (از زندگی عادی‌شان دست به دست می‌چرخد و مطرح می‌شود نشان‌دهنده زندگی طبیعی‌شان است که چون در سینمای هالیود زندگی بیرونی با آنچه در فیلم هاست، یکی است تأثیرش روی مخاطبین که آن را می‌بینند، بیشتر می‌شود.


هم اکنون شبکه های متعدد ماهواره ای فارسی زبان که فیلم های ترکیه ای را نشان می دهند، فکر می کنید این فیلم ها چه تاثیراتی را می توانند روی مخاطبان داشته باشند؟
اگر روند نشان دادن فیلم‌های ترکیه‌ای ادامه پیدا کند، ترسم از این است که به نظامی که بر کشور ترکیه (اسلام سکولاری) حاکم شده در کشور ما هم رایج شود.
اسلام ناب امریکایی یک بخش اعظم‌اش در ترکیه اتفاق افتاده، شما ببینید فرد کارگردان فیلم مذهبی می‌سازد اما تمام همّ و غمش از مذهب اینست که فرد دروغ نگوید، دزدی نکند و به حق دیگران تجاوز نکند اما اینکه فرد مؤمن، نمازخوان، باحجاب، باحیا باشد اصلاً مهم نیست.
لذا می‌بینید خیلی اوقات شخصیت‌های خوب داستان افرادی هستند که نماز، روزه و حجاب و حیا برایشان مهم نیست. اما چون به انسان های دیگر کمک می‌کنند از آنها تکریم می‌شود که فرد دوست دارد زندگیش اینگونه باشد یعنی می‌خواهد هیچ خصلت خوب فردی نداشته باشد اما انسان خوبی در مقیاس اینکه نسبت به دیگران و در فضای اجتماعی خوب است، باشد.
اینها مسائل سبک زندگی است که از طریق رسانه انتقال داده می‌شود و تئوریزه شده و روی آنها دقت نمی‌شود.
چرا که فکر می‌کنیم همین که یک فیلم ساختیم فرد در آن نقش مذهبی بازی کرد این انتهای سبک زندگی مذهبی است و زندگی مذهبی درست را در آن نشان دادیم.


فرهنگی که هم‌اکنون در سینمای بالیوود تبلیغ می‌شود چیست؟
اینکه امروز هالیوود، بالیوود را در خود بلعیده است با وجود اینکه فیلم های ساخته شده در بالیوود خیلی بیشتر است و هیچ سینمایی به اندازه بالیوود گنجایش ساخت این همه فیلم را اصلاً ندارد.
لباس ها، ماشین، نوع زیستن،‌ نوع آداب و معاشرت، حتی خیلی وقت‌ها نوع آشنا شدن، ازدواج، روش‌های غربی است. سبک زندگی هنری را محدود کردند.
مانند همین تأثیر را در سینمای خودمان می‌بینیم، سینمای ما تأثیر زیادی از سینمای هالیوود گرفته است، ما روابط آزاد دختر و پسر در فیلم های مان مهم نیست. کش و قوس داستانی بر این اساس گذاشته می‌شود.
تا آخر داستان هم باید کش داشته باشد تا مخاطب پای آن بنشیند. بدتر از آن نشان دادن رابطه آزاد بین پسر و دختر در سنین پائین است.

 

 در بین فیلم هایی که از رسانه ملی پخش شد می توانید مثالی بیاورید که این فیلم موضوع خوبی داشته و می توانسته فرهنگسازی مناسبی برای ترویج ازدواج یا سبک زندگی اسلامی ایرانی داشته باشد؟
وضعیت سفید فیلمی که اخیراً از صدا و سیما پخش می‌شد، آن موضوعی که برخی بزرگان در اوایل انقلاب به آن اشاره کرده بودند، ازدواج دانش‌آموزی و ازدواج دانشجویی را می‌توانست در این فیلم خوب جا بیندازد، در اندازه ارتباط دختر و پسر در این سنین دانش‌آموزی را نتوانست خوب نشان دهد و نتوانست موضوع اینگونه ازدواج را تئوریزه کند و جا بیندازد.
تا میزان سن ارتباط هم پائین‌تر آورده، نه اینکه راهکار دینی بدهد، نکات مثبت کمتری داشت. می‌توانست ظرفیت بیشتری داشته باشد، 4 کار می‌توانست بکند که تمام نکات آموزنده را داشته باشد. هیچکدام از اینها در اینجا نشان داده نشد.
نمونه دیگر بحث حجاب است، الان وضعیت حجاب و ارتباط مرد و زن در سینمای ما چگونه است؟ بحث فقه روابط، ..... فاصله‌ها و حریم‌ها آیا رعایت می‌شود؟ این از کجا تأثیر می‌گیرد؟ آیا متأثر از سینمای هالیود نیست؟ ببنید با کارگردانی صحبت کردیم و به او گفتیم که شما چرا اینطور فیلم‌های بی‌حیایی می‌سازید؟
او گفت اگر قرار است چیزی را به تصویر بکشیم باید با تمام جزئیات‌اش باشد. موقعی هم که من می خواهم سبک زندگی را به تصویر بکشم باید همه ابعاد و زوایایش را جلوی دوربین بیاورم چرا چون از غرب چیزی به نام رئالیسم یاد گرفته‌اند و واقعیت را ببینم و بیان کنیم و نشان دهیم. گفتم خود شما هم واقعیت‌ها و اسراری دارید به خانمت می‌گویی؟ به آنجا که می‌رسد می‌گوید نه نمی‌توان همه چیز را گفت. اما جلوی دوربین چیزهایی که نمی‌توانی خود شما به بچه‌ات بگی به این همه آدم می‌خواهی نشان دهی؟، این نگاه کاریکاتوری داشتن در اثر تأثیر سینمای غرب است.

 

الگوگیری فیلم های داخلی از سینمای غرب چه مشکلاتی را برای جامعه خصوصا قشر جوان و دانشجو دربر دارد؟
خیلی وقت‌ها فیلم های ما از غرب الگو می‌گیرند و همه اینها دودش در قضیه سبک زندگی به چشم ما می‌رود. خیلی خطرناک است. خطرش هم اینست که امروز می‌بینیم، دانشجویان ما روش زندگی کردنشان خیلی (اباحه‌گرتر) شده در خوابگاه های دانشجویی.
نحوه تعامل‌شان با استاد خیلی فرق می‌کند با همین چند سال پیش. خود دانشجویان و عموم جامعه می‌توانند یک بررسی کنند و نوع تعامل، رفتار، فرد که می‌تواند در جامعه و در قدوقواره خودشان با چند سال پیش چه تفاوت‌هایی کرده است؟ این نشان‌دهنده یکسری خطرهایی است که متأسفانه دیده نشده و تأثیر رسانه‌ را روی آن بررسی نکرده‌ایم.
خیلی از افرادی که در زندگی‌هایشان مشکل دارند بخاطر تأثیر رسانه است، چه نوع زندگی است که سینمای غرب به اینها القا کرده است؟


این فیلم های سبک زندگی می توانند روی باورهای دینی هم اثرگذار باشند، چگونه؟
بله، این فیلم ها یک خدای کاریکاتوری، یک زندگی کاریکاتوری، یکسری باورهای کاریکاتوری... را به مخاطبان عرضه می کنند ، خدایی که غرب به انسان ها معرفی کرده مانند یک (خدای عابربانکی) است، شما از این طرف کارت می‌کشی و از آن طرف هر چی می‌خواهی تحویل می‌گیری. خدایی که خدا نیست، بنده است.
خدایی که اطاعت نمی‌شود، خدایی که به او دستور داده می‌شود، خدایی که اطاعت نمی‌شود بلکه اطاعت می‌کند و.... اینها دارند از طریق رسانه فرهنگسازی می‌شود بدون اینکه خودمان هم بفهمیم چه در فیلم ها و چه در قالب برنامه‌های مختلف. خدایی را به بندگان معرفی می‌کنند که در حد یک عابربانک است.
مفهوم خداوندی و بندگی خوب جا نیفتاده است، مفهوم دعا و اجابت هم به همین شکل و این در طول زمان تأثیر خود را می‌گذارد و فرد تبدیل به یک انسان سکولار می‌شود، باری به هر جهت می‌شود و می‌گوید بهتر است سکولار باشم تا خدایی را بخوانم که جوابم را نمی‌دهد، نگاهش این است که همان وقت که فرد دهنش را باز کرد باید خدا همان را به او بدهد.
پایان پیام/
 

کد خبر 268357

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha