خبرگزاری شبستان: انسان، در سیر زندگی دنیوی و در سراسر زندگی خود با پرتگاههایی مواجه است. او نسبت به این پرتگاهها احتیاج به پناهگاه دارد، تا از آن مدد بگیرد و سقوط نکند. از این استمداد جستن، به دعا و درخواست از یک نیروی حاکم بر مادّیّت تعبیر میشود؛ چون نیروهای مادّی، قابلیّت این را ندارند تا برای انسان نسبت به پرتگاههایی که در زندگی با آنها مواجه میشود، اعمّ از پرتگاههای معنوی و مادّی، پناهگاه باشند. لذا باید به یک نیروی حاکم بر نیروی مادیّت متوسّل شود تا آن نیرو بتواند او را از سقوط نجات دهد.
در باب دعا داریم که انسان باید هم برای «دفع ضرر» و هم «جلب منفعت»، چه مادّی و چه معنوی، دعا کند. خیلی هم به آن سفارش شده است. در مقابل، از اینکه انسان در زندگی دنیوی خود "نعوذبالله"! برای «جلب ضرر»، چه نسبت به خود و چه نسبت به دیگران دعا کند، نهی شده است.
در روایتی دیدهام که از حضرت سؤال میکنند: آقا! بدتر از مرگ چیست؟ الآن به هر کس بگویید بدترین چیز چیست؟ میگوید: مردن و مرگ. این سؤال را از حضرت (ع) میپرسند که بدتر از مرگ چیست؟ حضرت (ع) میگوید: بدتر از مرگ، آن چیزی است که وقتی به سراغت آمد، آرزوی مرگ کنی! چقدر زیبا میفرماید! یعنی آن مسئله آنقدر تلخ است که مرگ نزد آن، برای تو شیرینتر میشود. چقدر زیبا! گاهی انسان بر اثر غفلت، برای خودش درخواست ضرر میکند.
دو؛ «سرخوردگی». از دعا غفلت نکرده، اعتقاد هم دارد، ولی ایمانش ضعیف است؛ مثلاً فرض کنید مرتّب از خدا درخواست میکند، بعد میبیند گرهاش باز نشد، میگوید: ای خدا مرگم بده! من در این مورد، چهارده روایت دیدهام؛ بر اثر سرخوردگی از دعایی که مستجاب نشده، میگوید: خدا مرگم بده![1] این سرخوردگی، معمولاً و غالباً انسان را به وادیای میکشد که برای خودش درخواست ضرر میکند. ولی اینکه انسان، نسبت به خود و نسبت به دیگران تقاضا و درخواست ضرر کند، در معارف ما نهی شده است؛ یعنی دعا نباید علیه کسی باشد حتّی خود انسان! اصطلاحاً به چنین دعایی «نفرین» میگویند.
«رُوِیَ عن رَسوُلِالله(صلاللهعلیهوآلهوسلم) قال: لا تَدعُوا عَلی اَنفُسِکُم اِلّا بِخَیر»؛ وقتی برای خودت دعا میکنی، از خدا خیر بخواه نه شرّ! نفع بخواه نه ضرر! رفع ضرر بخواه نه جلب ضرر! «لا تَدعُوا عَلی اَنفُسِکُم اِلّا بِخَیر»؛ این تعبیر، استثنا از نفی است، یعنی بی برو برگرد باید همین باشد، «فَاِنَّ المَلائِکَه یؤَمِّنون عَلی ما یَقوُلوُن»؛[2] تا دعا میکنید، فرشتگان بلافاصله میگویند: آمّین! فهمیدی چهکار کردی؟ آنها میگویند: آمّین! بعد هم تو پشیمان میشوی!
در یک روایت دیگر است از پیغمبراکرم (ص) که درباره درخواست ضرر است هم نسبت به خود و هم دیگران، «رُوِیَ عن رَسوُلِالله(صَلاللهعَلیهِوَآلِهِوَسَلَّم) قال: لا تَدعوا عَلی اَنفُسِکُم وَلا تَدعوا عَلی اَولادِکُم»؛ اولاد خود را نفرین نکنید! «وَلا تَدعُوا عَلی خَدَمِکُم»؛ خدمتگذارانتان را نفرین نکنید! «وَلا تَدعُوا عَلی اَموالِکُم»؛[3] حتّی اموالتان را هم نفرین نکنید! عجب! آنها جاندار بودند، اینها بیجان هستند، توجّه کنید! اینکه بگویید: ای کاش این را نداشتم! این من را بیچاره کرد! این فلان شد و از این قبیل حرفها. بروید خودتان را اصلاح کنید، آنها تقصیری ندارند! من یک وقتی راجع به دنیا بحث کردهام؛ ما خیال میکنیم دنیا در و دیوار و امثال اینها است، نه! دنیا اینها نیست، دنیا چیز دیگری است. من نمیخواهم بحث را منحرف کنم.
بعد از آنکه کفّار آن همه پیغمبر اکرم (ص) را آزار دادند، اسلام آوردند. در اوّل بعثت، اصحاب به پیغمبر (ص) پیشنهادی دادند و گفتند: آقا! مگر حضرت نوح (ع) پیغمبر نبود؟ حضرت نوح (ع)، امّت خود را نفرین کرد. قریب هزار سال دید اینها نه هدایت میخواهند و نه چیز دیگری، به همینخاطر آنها را نفرین کرد و بر اثر نفرین او همه هلاک شدند. تو هم قوم خود را نفرین کن، تا خدا هلاکشان کند و همه از بین بروند. ببینید حضرت چه جوابی میدهد، گفت: «اَللّهُمَّ أهدِ قَومی فَاِنَّهُم لایَعلَموُن»؛ خدایا! قوم من را هدایت کن، اینها نمیفهمند! «وَانصُرنی عَلَیهِم اَن تُجیبوُنی اِلی طاعَتِک»؛ و من را یاری کن تا بر آنها چیره شوم، بهگونهای که در راه طاعت و بندگی تو جوابگوی من باشند. پیغمبر اصلاً سراغ آن حرفها نرفت که بخواهد کسی را نفرین کند.
در یک روایتی داریم که وقتی دندان پیغمبر اکرم (ص) را شکستند و ایشان مجروح شد، از صورت ایشان خون میریخت، آمدند به حضرت (ص) گفتند: آقا! مشرکین مکّه را نفرین کن! فرمود: «اِنّی لَم اَبعَثُ لَعانا وَلکِنّی بُعِثتُ داعِیاً وَ رَحمَه اَللّهُمَّ عَهدِ قَومی فَاِنَّهُم لا یَعلَموُن»؛ نگاه کنید! شیوة ایشان جذب است، چون اصل در اسلام همین است، اصل در اسلام، مسئله جذب است نه دفع. دعا کردن به نفع یا دفع ضرر است، نه «نعوذبالله» نفرین کردن و جلب ضرر، یا لعن کردن که عبارت است از دفع منفعت. البتّه در لعن نوزده مورد وجود دارد که استثنا شده است؛ آنها اشکالی ندارد.
پی نوشت ها:
[1]. البته این غیر از تعارفاتی است که در بین طایفه نساء وجود دارد، چون به قول ما طلبهها، آنها که در گفتن این عبارت ارادهی جدّی ندارند، ارادهی آنها استعمالی است
[2]. کنزالعمّال، ج2، ص93
[3]. کنزالعمّال، ج3، ص614.
برگرفته از جلسات ماه مبارک رمضان آیت الله مجتبی تهرانی
پایان پیام/
نظر شما