ما برآریم شبی دست و دعایی بکنیم

خبرگزاری شبستان: چه شایسته است که همه ما به شب قدر به عنوان شبی سرنوشت ساز بنگریم؛ دل هایمان را از ریا وارسته سازیم و برای آرزوهایمان دعا کنیم...

خبرگزاری شبستان: به شب های قدر که نزدیک شدیم تب و تاب حضور در پیشگاه خداوند و بهره مندی بهتر، دغدغه ذهنی مان شده؛ می دانیم این فرصت الهی، به خوبی، تمامی تاریکی ها و حجاب ها را برای همیشه از مقابل قلب و روح و فکر ما می زداید و این یعنی یک تقدیر بلند، سرشار از خیر و خوبی و پر از محبت های بی انتها و دوست داشتنی.

 

در این شب های عزیز، مساجد نیز آماده اند؛ مملو از جمعیت و سرشار از شوری معنوی. گلدسته های مسجد محله ها، این شب ها غوغایی دیگر گونه دارد. هیاهویی از جنسی ناب. دل های عاشقان، خالصانه این جا پیش یکدیگر است؛ همه دل به هم می دهند تا شبی عرفانی را سحر کنند. وارد مسجد خیابانمان که می شوم زنان و مردانی را می بینم که گاهاً با فرزندانشان آماده شروع مراسم معنوی احیا هستند؛ همان مراسم پرشوری که از کودکی مرا با اشتیاق به مسجد می کشاند تا به تقلید از بزرگ ترها بی آن که فهمی از این مراسم داشته باشم قرآن را بر سر بگیرم. اما حال که بزرگ تر شده ام درکم از این شب ها رنگ و بویی دیگر دارد؛ به این مسجد آمده ام تا دعا کنم برای همه... برای فقرا تا هیچ نیازمندی در جامعه ام باقی نماند و هر کس که بخواهد نیازش را خودش مرتفع سازد... در عصر ظهور، دعا کنم برای فرج امام زمان(عج)؛ چرا که مطمئن هستم با حضور اوست که در جامعه بشری بیمار و بیماری باقی نمی ماند... دعا کنم برای....

 

با این خواسته هایم، وارد شبستان پرجمعیت مسجد می شوم؛ هر کسی گوشه ای به خلوت نشسته و شب قدرش را احیا می کند. قرآن را برمی دارم و در کنار دختری جوان از نسل خودم می نشینم. چه قدر عجیب است که در این جا دیگر فاصله ای میان آدم ها نیست؛ همه یک رنگ می شوند و به دور از هر فاصله و اختلافی در نوع نگاه به زندگی و سبک زندگی، فرصت را مغتنم می شمرند برای بازگشت به خدا، توجه به خویشتن، توبه و استغفار برای کسب خیرات و برکات معنوی از درگاه خداوندگار هستی.

 

بهترین ها را از خدا طلب می کنم
پس از دقایقی با دختر جوان وارد بحث می شوم. می گوید: من از بچگی به همراه مادرم عضو ثابت این مسجد بودم و در تمام سال های زندگی ام، شب های احیا را همین جا و زیر همین پنجره سپری می کردم؛ در این شب این فرصت در اختیار م قرار می گیرد تا در سرنوشتم سهیم باشیم و بهترین ها را از خداوند متعال طلب کنم.

 

او ادامه می دهد: همین مسئله برای من بهترین فرصت است تا فارغ از امور دنیایی، لحظه هایی فقط و فقط به سرنوشتم و بندگی ام فکر کنم.

 

تنها به تقرب خداوند می اندیشم
سر که می گردانم در گوشه و کنار مسجد، جوانانی را می‌ بینم که در حال خواندن دعا و مناجاتند؛ به سراغ زن میانسالی می روم که در کنار نوه کوچکش تمام حواسش را معطوف به جزوه جلد چرمی دعا کرده است. انگیزه اش را از حضور در این مراسم و حال و هوایش را در شب های قدر جویا می شوم؛ با طمانینه می گوید: در روایت ها آمده هر کس شب قدر را شب زنده داری کند گناهانش آمرزیده می شود.

 

او که به گفته خودش در این شب های پر فیض و برکت، تنها به تقرب و نزدیکی خدا اندیشیده، معتقد است: به نظر من هیچ شبی قدر و ارزش شب قدر را ندارد؛ من سعی می کنم از ماه رجب و رمضان نهایت استفاده را ببرم و از تمامی برکات این دو ماه بهره مند شوم.


الطاف خداوند را مرور می کنم
طیبی، که خود را دبیر عربی یکی از دبیرستان این نواحی معرفی می کند دلیل حضورش در این مسجد و شرکت در مراسم احیا را با صراحت بیان می کند و می گوید: من با خواندن دعا از طرفی عظمت و لطف های خداوند را برای خودم مرور می کنم و یادآوری می کنم که خدا همیشه با من و در کنار من است و از طرفی دیگر هر بار زندگی ام دگرگون می شود؛ به یاد این می افتم که این دنیا بی ارزش است و این من هستم که با اعمال صحیح و پیروی از راه درست می توانم مسیر زندگی ام را با افتخار طی کنم.

 

حال و هوای این شب ها مرا از خطاها محفوظ نگه می دارد
جوان دیگری که به همراه جمعی از دوستانش قسمت وسیعی از شبستان مسجد را در برگرفته اند خرمایی تعارفم می کند و می گوید: من هر سال در مراسم احیا شرکت می کنم و هر سال از خودم می پرسم چرا این همه از خدا دور می شویم؟

 

دوستش هم وارد بحث می شود و حرف او را چنین پی می گیرد: در این شب ها حال و هوایی به من دست می دهد که تا مدت ها از هر گونه خطایی محفوظ می مانم؛ عظمت خدا را در این شب های عزیز می فهمم و توبه می کنم؛ از خدا می خواهم که این نفسی که دائما توبه می کند و می شکند را از تمامی لغزش ها مصون نگه دارد.

 

ارتباطم با خدا مستحکم می شود
چند کودک دیگر بر روی ترنج یکی از فرش های شبستان دور هم نشسته اند و به تبعیت از بزرگ ترها قرآن ها را جلویشان باز کرده اند. با مادر یکی از این بچه ها وارد گفت و گو می شوم. از او که دلیل حضورش در این مسجد را می پرسد می گوید: ارتباط من در شب های قدر با خدایم مستحکم تر می شود و از خدا می خواهم که حوادث یک سال زندگیِ در پیش رویِ مرا به خیر مقدر کند.

 

او با اشاره به این که دعا و نیایش در این شب ها روحش را تسکین می دهد و آرامش عجیبی به او می بخشد ادامه می دهد: بسیاری از کارهای ما در این دنیا که با موفقیت به انجام می رسد علاوه بر سعی و تلاش خودمان، به خاطر دعاها و استجابت خداست. وگرنه ما در برابر عظمت خدا بندگان حقیری هستیم و بدون او وجودمان معنایی در زندگی ندارد.

 

به هر حال این جا و این مسجد پر از وصف ناشدنی هاست و غوغای جوانان و حضور پر رنگ آنان عجیب و قابل ستایش. در این مساجد، می توان وسعت دل هایی را دید که بی قرار او را می خوانند و چه نیکوست که در این جا به گفته صائب هم ظرف بخواهیم، هم مظروف... این جا می توان جلوه دست هایی را دید که با خشوع در برابر پروردگار به دعا می ایستند و چه شایسته است که همه ما به شب قدر به عنوان شبی سرنوشت ساز بنگریم؛ دل هایمان را از ریا وارسته سازیم و برای آرزوهایمان دعا کنیم...
پایان پیام/

 

 

 

کد خبر 276990

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha