آنچه شیطان از آن هراس دارد...

خبرگزاری شبستان: هر کالایی که گران بهاتر است، در آن بیشتر تقلب می شود؛ طلا و مطلّا در ظاهر شبیه و هم رنگ هستند و افراد عادی نمی توانند آنها را از هم تشخیص دهند؛ ولی کسی که کارش زرگری این امکان را دارد.

به گزارش خبرگزاری شبستان، هر کالایی که گران بهاتر است، در آن بیشتر تقلب می شود. طلا شیئی بسیار قیمتی است ولی اجناس شبیه به طلا نیز فراوان ساخته می شود. طلا و مطلّا در ظاهر شبیه و هم رنگ هستند و افراد عادی نمی توانند آن ها را از هم تشخیص دهند؛ ولی کسی که کارش زرگری است با سنگ محکی که در اختیار دارد طلا را از مطلّا تمیز می دهد.
عرفان نیز گوهری گرانبهاست که شیادان بسیاری در مسیر آن به کمین نشسته اند و در پی سوء استفاده و فریب کاری اند. افراد متعددی نیز با همین نیت، فرقه ها و مسلک های مختلفی را پایه گذاری کرده اند و کسانی نیز فریب آنها را خورده و در دامشان گرفتار آمده اند و متاسفانه کارشناسان راستین این مساله بسیار اندک اند. مدعیان عرفان فراوانند ولی کسانی که به گوهر حقیقی عرفان دست یافته باشند و بتوانند سره را از ناسره تشخیص دهند، بسیار نادرند.
باید توجه داشت که گرچه اصل و حقیقت عرفان امری متعالی و مطلوب و در راستای تکامل انسان و بلکه حقیقت کمال او است ولی این مساله نباید موجب گردد که تصور کنیم همه کسانی که به این نام شناخته و در این مسیر دیده می شوند، به زلال حقیقت و روح عرفان و معنویت دست یافته اند. همانند قرآن کریم که آن هم حقیقتی متعالی و نور محض است ولی این گونه نیست که همه کسانی که به سراغ قرآن می روند، بتوانند از آن بهره ببرند یا بهره یکسان داشته باشند. قرآن خود در این باره می فرماید:"یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرًا مِّمَّا کُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ قَدْ جَاءکُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُّبِینٌ؛ یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَیُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ"(مائده، آیات 15 و 16)
بر اساس این آیات گرچه قرآن کتابی نورانی و روشن گر است ولی همه از نور آن مستنیر نمی شوند و از هدایت آن بهره مند نمی گردند، بلکه شرط استفاده از این نور این است که انسان در مسیر خوشنودی خدای متعال گام بردارد و "من التَّبِعَ رِضوانَهُ " باشد. اگر این شرط در کسی محقق شد آن گاه می تواند از نور قرآن استفاده کند و هر چه تلاشش در جهت کسب خوشنودی خدا بیشتر باشد، بهره مندی اش از نور قرآن نیز بیشتر خواهد بود. اما اگر این شرط را نداشته باشد، نه تنها از نور قرآن بهره ای نمی برد، که حتی گاه همین نور که برای دیگران مفید و سودمند است برای او زیان بار خواهد بود.
"وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا(اسراء، آیه 82)
آری در حالی که قرآن نور محض است ولی برای عده ای نتیجه ای جز افزودن تیرگی و تاریکی ندارد. اینان کسانی هستند که هدف الهی ندارند و نمی خواهند در راه راست قدم بگذارند. آنان درصددند که قرآن را وسیله ای برای رسیدن به اغراض شوم و نیت های پلید خود قرار دهند. چنین کسانی که دین را وسیله نیل به دنیای خود قرار می دهند و از خدا و اولیای او مانند ابزاری برای رسیدن به مقاصد پست و دنیوی خویش سوء استفاده می کنند از نور قرآن بهره مند نخواهند شد. بنابراین باید بسیار مراقب باشیم تا نام ها و عناوین ما را فریب ندهند. هر جا اسم عرفان و عارف و سیر و سلوک هست، معلوم نیست از حقیقت عرفان نیز خبری باشد. کم نبوده و نیستند کسانی که گرچه در نیت خویش برای سیر و سلوک صادق بوده اند، اما در اثر عدم آشنایی با معیارهای حقیقی به دام منحرفان و مدعیان دروغین افتاده اند و به جای سیر الی الله در بیراهه های گمراهی و انحراف گرفتار آمده اند.
 

پیشینه عرفان در جوامع انسانی
اگر اولین بشری را که پا بر عرصه این کره خاکی نهاد پیامبر بدانیم – چنان که از ظواهر قرآن و روایات اسلامی همین امر استفاده می شود – آن گاه می توانیم مبدا این مرز را از زمان ظهور اولین انسان در این دنیا بدانیم؛ چرا که توجه به روح و کمالات روحی در صدر تعالیم وحیانی قرار داد و اگر اولین انسان پیامبر الهی نیز بوده است، حتما این تعالیم از طریق وحی در اختیار او قرار گرفته است و وی نیز آن ها را به فرزندان خود آموخته و منتقل کرده است. صرف نظر از این نکته، مطالعه قدیم ترین زمان هایی که که تاریخ مضبوط و مدونی دارد و نیز آثار باستانی به جای مانده از اقوام بسیار دور گذشته نشان می دهد که چنین مساله ای از همان گذشته های بسیار دور برای بشر مطرح بوده و همیشه کسانی بوده اند که درصدد کسب فضائل و کمالات روحی برآمده اند. علاوه بر این در همین زمینه مطلب دیگری که آن هم سابقه ای دیرین و ممتد دارد، این است که تقویت روح و به فعلیت رساندن استعدادهای روحی کم و بیش نیازمند آن است که انسان تا حدودی از جهت مادی و جسمانی صرف نظر کند. انسان در همان بدو توجه به این مسائل متوجه این معنا شده است که بی بند و باری و افراط در شهوات و لذایذ مادی و جهات جسمانی، با این فضایل معنوی و روحی سازگار نیست. این مطلب و مفاهیم نیز ظاهرا اولین بار از جانب انبیاء به بشر القاء شده است.
اما همان گونه که پیشتر نیز گفتیم، مطالبی که انبیاء از جانب خدای متعال به مردم القاء کرده اند، دست نخورده باقی نمانده و در طول تاریخ دچار تحریف ها و انحرافاتی شده است. این حکایت علاوه بر اصول عقاید و مسائل نظری در احکام، قوانین و مسائل عملی ادیان نیز ساری و جاری است و در این بخش نیز پیوسته تحریف ها و انحراف هایی صورت پذیرفته است.
حال در نظر بگیرید که اگر در مورد احکام و مسائل عملی ادیان که اموری ملموس و عینی اند چنین انحرافات گسترده ای رخ داده، در مسائل عرفانی که نه حسی هستند و نه الفاظ به درستی می توانند حقیقت و واقعیت آنها را بیان کنند، احتمال و امکان وقوع تحریف و انحراف تا چه حد خواهد بود. آنچه شیطان از آن هراس دارد و تمام همّش این است که انسان را از آن بازدارد، کمالات معنوی است و گرنه پیشرفت های مادی و بهره مندی انسان ها از رفاه دنیا چیزی نیست که شیطان را نگران کند. او در پی آن است که انسان را از راه خدا و رسیدن به صراط مستقیم باز دارد.

*برگرفته از در کوچه‌های آفتاب؛ در جست‌وجوی عرفان اسلامی، تألیف علامه محمدتقی مصباح یزدی
پایان پیام/
 

کد خبر 284650

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha