دکتر حمیدرضا آیت اللهی، رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و استاد تمام گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی(ره) در گفت و گوی اختصاصی با خبرنگار شبستان، از چشم انداز جهان بینی اسلامی و رشد علم و فرهنگ در جهان سخن گفت و رویکردهای مختلف این پیشرفت را مورد ارزیابی قرار داد.
وی با تاکید بر لزوم الگو قرار گرفتن رویکردهای صحیح تحول در علوم انسانی و اهمیت این بحث، اظهار داشت: در همین راستا، تمامی رویکردهایی که در تهیه و تنظیم سند چشم انداز بیست ساله در نظر گرفته شده، بر مبنای علوم انسانی است؛ چرا که اصل تنظیم چنین سندی، خود در ذیل مباحث علوم انسانی مطرح می شود و از همین جا است که اهمیت پرداختن به این تحول، دوچندان می شود.
عضو هیئت مدیره بنیاد حکمت اسلامی صدرا با انتقاد از صاحب نظرانی که غرب را به عنوان محور و مرکز همه تحولات و اندیشه ها به حساب آورده و دیگر اندیشه ها را نظریاتی پیرامون این محور در نظر می آورند، گفت: در همین راستا، بسیاری از کشورها و فرهنگ ها، صرفا چشم به مرزهای اندیشه غربی دارند که هرآنچه از سوی آنها وارد فرهنگ و تمدنشان می شود را به عنوان الگو بپذیرند؛ این در حالی است که حتی در خود غرب اختلافات بسیاری بین رویکردها و اندیشه هایشان وجود دارد.
وی در راستای تشریح این اختلافات، به نگرش های متفاوت جامعه شناسی آلمانی و فرانسوی اشاره کرد و گفت: همانطور که در غرب از یک فرهنگ تا فرهنگ دیگر، یک علم واحد دارای نظریات متفاوت و مختلفی می شود، این رهیافت را برایمان دارد که ما نیز باید در فرهنگ و اندیشه خودمان، اندیشه ای سامان یافته و همسو با مبانی فکری اسلامی و ایرانی خود داشته باشیم.
عضو "انجمن بریتانیایی فلسفه دین" در دانشگاه آکسفورد بر این باور است که این نگرش به علوم انسانی، نگاهی جهانی به علوم انسانی است و این همان فرآیندی است که در سرتاسر فرهنگ ها و تمدن های پویا و غیرمنفعل اتفاق افتاده و در جریان است.
دبیر "انجمن دوستی ایران و یونان" با تاکید بر لزوم تلاش گسترده برای رسیدن به چنین فرآیندی در ایران اسلامی، اظهار داشت: برای آنکه بتوانیم به این سمت برویم، در مرحله نخست باید ایده پردازی کنیم و جریان ایده پردازی نیز نیاز به تنظیم و سامان بخشیدن به مبانی اندیشه و تفکر دارد.
وی موفقیت در سامان بخشیدن به اندیشه های بنیادین فکری و ایده پردازی را همانند دیگر موفقیت های کشورمان در برنامه های صنعتی و علمی، امیدوار کننده دانست و گفت: همانند بسیاری از فرهنگ های دیگر، ما نیز می توانیم در علوم انسانی، الگوهایی بر اساس مبانی اندیشه ای خودمان در رشته های مختلف روان شناسی، جامعه شناسی، سیاست و غیره داشته باشیم، و در این راستا باید خود را به عنوان محور و مرکز دیگر اندیشه های مطرح کنیم تا بتوانیم حتی برای دیگر فرهنگ ها الگو و سرمشق قرارا گیریم.
مولف کتاب "جستارهایی در فلسفه و دینپژوهی تطبیقی" در بخش دیگری از سخنان خود در پاسخ به این سوال خبرنگار شبستان که تحول در دانش های بنیادین برای علوم انسانی همانند فلسفه، چه معنایی می تواند داشته باشد، اظهار داشت: تحول در تفکر فلسفی غرب به این معنا است که ابتدا باید آنچه تحت این عنوان ارائه شده کاملا فهم شود تا بدانیم که این اندیشه از چه خاستگاهی ریشه گرفته است.
وی در ادامه افزود: پس از فهم و شناخت خاستگاه های چنین اندیشه هایی، آنگاه باید تاثیر این خاستگاه بر این اندیشه ها و سپس مبانی ارزشی خاستگاه ها را بررسی کرد. تنها در این صورت است که می توانیم فلسفه غرب را در جامعه شرقی فهم کنیم.
مولف کتاب "چالش های بنیادین ما در: علم، دین و سیاست" معتقد است که تحول در چنین علومی هنگامی صورت می گیرد که پس از فهم کامل و جامع آموزه های فلسفه غرب، بتوانیم به صورتی منطقی و واقع بینانه دست به نقادی زده و حتی در ادامه مسیر به فهم انتقادی دست یازیم.
وی با اشاره به اینکه فلسفه انگلیسی، فلسفه آلمانی را می خواند و یا فلسفه آلمانی، فلسفه انگلیسی را مورد بررسی و نقد قرار می دهد، اظهار داشت: در فلسفه واقعیت هایی هست که فرازمانی و مکانی هستند و ما نمی توانیم چنین آموزه هایی را تغییر دهیم، اما باقی امور به زوایای دید فلاسفه و فرهنگ ها باز می گردد.
پابیان پیام/
نظر شما