خبرگزاری شبستان: نتیجه عمل به دانسته ها چیست؟، "من عمل بما یعلم ورثه الله علم ما لم یعلم"، هر کس به آنچه میداند عمل کند خدای متعال به او علمی میدهد که نمیدانسته است چون به دانستنیهای خودش عمل میکند، به این علم میرسد. چون اگر عمل نکند علم برای او بعد میآورد. اگر میخواهد سیر مقام انسانیت بکند، باید عمل کند. سیر مقام انسانیت هم به همین است که قبلا گفتیم: "روحوا انفسکم ببدیع الحکمه فانها تکل الابدان"، نفس خودتان را با حکمتهای تازه طراوت بدهید. ده دفعه هم رسایل و مکاتب بخوانید و درس بدهید، فایده ندارد؛ کفایه بخوانید و درس بدهید، فایده ندارد، علوم دیگر هم فایده ندارد. اینها طراوت روح و جان نمیآورد، "تکل" یعنی سنگین میشود، وقتی میگویند: فلان کس "کل" بر اعضای خانواده شده یعنی ثقلاش را انداخته روی آنها. روح سنگین میشود و با حکمتهای تازه از آل محمد (ص) سبک و تازه میشود، خوب این قلب در اثر محبت دنیا زود در حجاب میرود.
اثر سخن لغو بر قلب
یا رسول الله: "قلوبنا فی اکنه مما تدعونا الیه و فی ءاذاننا و قر و من بیننا و بینک حجاب"، مابین من و سرچشمه حقایق یعنی پیامبر اکرم که برای نشر حقایق آمده است، چه حجابی است! اما چه شد که این گوش من از شنیدن حقایق سنگین است؟ به خاطر برخوردهای غیرمتعارف برخوردهای مشوب! خدا میداند من در این ایام عید هر چه ملاقات کردم، سر تا پا گوش بودم و مواظب که این فامیلها حرف متفرقه نزنند، غیبت نکنند، گناه نکنند، چون این آدم علاوه بر اینکه خودش در حجاب است من را هم در حجاب میبرد؛ مخصوصا یک کسی را میدانستم که این شخص زباناش قفل و بست ندارد، از آن اول که مینشیند شروع میکند به حرفهای مفتزدن و اینها، تا آمد یک قضیه را شروع کند بنده یک مطلب دیگر را شروع کردم یعنی او اهل اینکه برایش حدیث و اینها بگویم، نبود. احتیاج به مجالس عدیدهای بود که من با او برخورد کنم و برای او حدیث بخوانم.
رفقای عزیز! بارها عرض کردهام، باز هم عرض میکنم صاحب مقتنیات میفرمود: اگر کسی مراقب باشد همین حرفهای مباح: خوب! حال شما چطور است؟ احوال شما چطور است؟ چند روز است شما را زیارت نمیکنیم؟ با همین حرفهای عادی هم وقتی که شب نگاه به صفحه قلب میکند میبیند قلب کدر شده است! چون که قلب مثل تخم چشم بلکه الطف است، لطیفتر است، فوری کدر میشود؛ آن وقت ایشان میفرمود: فکیف فی الفسق؟ یعنی پس چگونه است حال قلب در گناه؟ پس وقتی که برخوردهای مباح، برخوردهای متعارف نسبت به قلب اینطور کند، وای به فسق و فجور!
جانتان را خوشبو کنید
"روحوا انفسکم ببدیع الحکمه فانها تکل کما تکل الابدان"، قلب سقیم میشود، وقتی که قلب در حجاب رفت تکل آن کسی که یک قدری در مکتب امام صادق (ع) ورزش بکند، آن وقت معنی این حدیث را خوب میفهمد! همین که قلب در حجاب رفت، سنگین میشود و این سنگینی مال آن عالم غیب است. معادله هر وقت بههم خورد، در حجاب میرود.
حسنم: "ولا تکن الدنیا اکبر همک، نگذار آن معادله بههم بخورد، لا اقل من التساوی"، خدا رحمت کند شیخ جعفر کاشف الغطا را، وقتی که در همین مدرسه سپهسالار که حالا به نام آقای مطهری معروف شده است، منبر رفت، گفت: مردم! آقایان سابق شما را به توحید دعوت میکردند ولی من شما را به شرک دعوت میکنم! یعنی اقلا یک سهمی هم در عمل خودتان برای پروردگار قرار بدهید! یک سهمی برای امیال نفسانی، یک سهمی هم برای خدا!
مبادا دنیا نهایت همت انسان شود
حالا علیایحال معادله نباید بههم بخورد بلکه باید بیشتر فشار روی آخرت باشد: "و لا تکن الادنیا اکبر همک"، حسنم! اگر دنیا اکبر هم تو شد آنوقت قلب شلوغ پلوغ میشود! خاطرات و افکار بر قلب شما هجوم میکند، آنوقت یک مورد اشتراکی هم با ضعف اعصاب پیدا میکند چون آنها که ضعف اعصاب دارند خاطرات بر قلبشان هجوم میکند؛ افکار و اضطرابات و دلهره و از این چیزها بر دلشان هجوم میکند، آنوقت رجوع میکند به طبیب بیرون، به طبیب اعصاب و حال اینکه این هجوم از جانب پروردگار است.
باقی عمر را دریابید
"فتدارک ما بقی من عمرک و لا تقل غدا او بعد غد" باقیمانده عمر را دریابید، اینقدر برای این کار امروز و فردا نکنید. همین امروز، همین امشب، همین فردا باید من گذشته خودم را جبران بکنم. فانما هلک من کان قبلک باقامتهم علی الامانی و التسویف حتی اتاهم امر الله بغته و هم غافلون، حضرت میفرماید: آن سابقین که هلاک شدند چون بر آرزوهایشان اصرار داشتند و هی امروز و فردا کردند تا اینکه امر الهی ناگهان از راه رسید و آنها را ربود در حالی که غافل بودند! "فنقلوا علی اعوادهم الی قبورهم المظلمه الضیقه و قد اسلمهم الاولاد و الاهلون"، به ناچار سوار بر تابوتهایشان به قبرهای تاریکی منتقل شدند و زن و بچه آنها را به قبر تسلیم کردند. "فانقطع الی الله بقلب منیب من رفض الدنیا و عزم لیس فیه انکسار و لا انحزال"، بنابراین با دلی که به اطاعت خدا روی آورده و به دنیا پشت کرده و با عزمی که شکست و خللی در آن نیست به سوی خدا منقطع شو.
دیشب تلفن کردند، برای بنده گفتند که فلان شخص که یک مزاج فوقالعاده قوی داشت و خیلی هم مواظب بود که فشار خون را اندازه بگیرد که تجاوز از حد متعارف نسبت به سن او نکند، سکته کرد! یک مرتبه از بین رفت، غرض این است که مواظب باشیم آقا!
شیوع مرگ های ناگهانی
قبلا عرض کردم، یکی از رفقای عزیز گفت: من وقتی رفتم جبهه، برای ارشاد این آقایان که در جبهه هستند، دیدم آقا آنها سه بعد از نیمه شب بلند میشوند، من چه بسا یک ربع به چهار یا پنج! دیدم عوض اینکه من به آنها نیرو بدهم آنا به من نیرو میدهند! خوب این چهرههای مؤمن، نماز شبخوان که بدست آن خبیث کشته میشوند اثر وضعیشان در خارج چیست؟ اثر وضعیاش همین شیوع سکته است: "یختطف الناس اختطافا"، رسول پروردگار –ملکالموت- مردم را میرباید، ربودنی! "فاذا کان ذلک الزمان وجب التقدم فی الوصیه قبل نزول البلیه و وجب تقدیم الصلاه فی اول وقتها خشیه فوتها فی آخر وقتها"، در آن زمان لازم است که قبل از نزول بلا وصیت خودتان را پیش بیندازید و نمازتان را حتما در اول وقت بخوانید؛ مبادا که در آخر وقت از دست برود. "فمن بلغ منکم ذلک الزمان فلا یبیتن لیله الا علی طهر و ان قدر ان لا یکون فی جمیع احواله الا طاهرا فلیفعل، فانه علی وجل لا یدری متی یاتیه رسول الله لقبض روحه"، اگر این زمان را درک کردی باید با طهارت بخوابی! و اگر میتوانی که در تمام حالات با طهارت باشی، این کار را انجام بده به خاطر اینکه نمیدانی ملکالموت (ع) کی برای قبض روحت میآید.
حالا یعنی وضو بگیریم یا امیرالمؤمنین؟ خیر! یعنی ذمه خودتان را از حق خلق خلاص بکنید و بنده معتقدم در این لیالی متبرکه مسافرت را بگذار کنار! در آن حدیث که فرمود: "اغتنم خمسا قبل خمس"، در یک روایت دیگر دارد: حضر را مغتنم بشمار قبل از سفر، حالا رفتی سفر، یکدفعه فهمیدی که اووو.... چند قلم به فلان کس بدهکاری داری! خب حالا چه کسی هست که من اینجا به او وصیت بکنم؟ چه کسی هست که من مقاصدم را به او القا بکنم؟ آنجا دارد حضر را مغتنم بشمارید، از پروردگار عزیز جل و عز مهلت بطلبید که شما را مهلت بدهد تا شما بتوانید جبران مافات کنید.
گوشه ای از حالات متقین
"فالمتقی لدوام توجهه الی الله سبحانه و عدم غفلته یصیر صفاته مضمحلا فی صفات الله"، اینقدر در خانه پروردگار را میزند تا صاحبخانه را به چشم دل میبیند، آنوقت "حتی یصیر بصره بصر الحق"، چشماش، چشم حقبین میشود؛ سمعاش، گوشاش، سمع حق و حقیقت میشود؛ آنوقت، همانطور میشود که در زیارت امیرالمؤمنین میگوییم: یا امیرالمؤمنین تو عین الله ناظره هستی تو اذن واعیه هستی، آنوقت است که دنیا را به چشم نفاد (تمامشدن) میبیند: "ما عندکم ینفد و ما عندالله باق"؛ خدا رحمت کند آقا میرزا باقر آشتیانی را عجب تقدسی داشت! ایشان یک روزی این حدیث را فرمودند: ها انا یا ابن عمران مطلع علی احبانی اذا جهنم اللیل حولت ابصارهم فی قلوبهم و مثلت عقوبتی بین اعینهم یخاطبونی عن المشاهده و یکلمونی عن الحضور؛ بعد این تکه حولت ابصارهم فی قلوبهم را ایشان اینطور معنا فرمودند: یعنی اشخاص متقی و متوجه را، همینطور که خدای ناکرده دنیا مشغولشان کرده، یک نقشههایی در قلبشان پیاده میکنم که یک مرتبه اینها را از توجه به آن افکاری که در قلبشان پیاده شده، متوجه خودم میکنم.
آیا بی هدف خلق شده ایم
"حولت" یعنی منتقل میکنم افکار آنها را از آن خاطرات واهی که بفهمند "ما عندکم ینفد و ما عندالله باق"، پروگرام (برنامه) عوض میشود، به چشم دل میبینند که "افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون؟" ای مردم! آیا شما تصور میکنید بدون هدف خلق شدید؟ یکی را میبینی متوجه مقام، یکی متوجه پول و یکی متوجه اینکه چرا فلان کس پشت سر من بد گفت و به من نه گفت و ...! خدا باید تربیت بفرماید، پروردگار باید انسان را به سوی خودش متوجه بفرماید، پروردگار باید انسان را به سوی خودش متوجه بفرماید که در روایت دارد: در اسحار پروردگار به عموم دلهای متیقظین (بیدارها) نظر میکند و از انوار خودش، از آن انوار الهیه، قلب اینها را پر میکند. پس بناء علی هذا، سخن حرام را نگو بابا جان و نکن آن کار را، چون که یک مرتبه امر خدا میرسد در حالی که غافل هستی، "فانقطع الی الله بقلب منیب"، پس با قلبی که واقعا به خدا متوجه است، با دل با توجه، از خلق به حق متوجه شو و با عزمی که "لیس فیه انکسار ولا انقطاع".
متقی بخاطر نورانیت دلش، ماسوا را فانی می بیند
متقی، " لشده نور قلبه"، آخر نگفت: "او من کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس کم مثله فی الظلمات لیس بخارج منها؟" یعنی قلبش را منور میکنیم؟ متقی برای آن نورانیت قلبش و آن انوار الهیه که پروردگار در اسحار در قلب او میریزد، ما سوای پروردگار را به عین فنا و زهوق (بطلان) میبیند، آنوقت میفهمد که "ما عندکم ینفد و ما عندالله باق، یعنی چه؟!"
متقی "یرکض الدنیا و ما فیها بتخلیته عن العلائق الجسمانیه"، دنیا یعنی: "کلما یشغلک عن الله فهو صنمک"، هرچه که تو را از خدا باز میدارد همان دنیاست داداش جان! نه اینکه دنیا آن فرشی باشد که زیر پایت انداختی نه آن خانهای که در آن زندگی میکنی، تعلق به اینهاست، باید آن تعلقات را بزنی. پس امشب ما این نتیجه را گرفتیم که یکقدری این خاطراتتان را کنترل کنید، گوشتان را کنترل، زبان، چشم، دید و بازدید هم که دیگر تمام شد، یک قدری حالا به خودتان بپردازید، صله رحمتان را هم که انشاءالله کردهاید، امر به معروفها، نهی از منکرها را هم انشاءالله توجه فرمودهاید.
پروردگار وجود نافع را نگه می دارد
یک قدری در این بیمارستانها تفقد از معلولان کنید، یک قدری هم شیرینی و میوه بگیرید، مخصوصا در این اتاقهای بیمارستانها بیمارهایی هستند که احوالپرس ندارند، از آنها دلجویی کنید، احوالپرسی کنید، ارحام فقیر خودتان را رسیدگی بکنید، انشاءالله پروردگار شما را نگه دارد چون: " و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض"، آن وجود نافع را پروردگار نگاه میدارد. انشاءالله در این بقیه ماه رجب، فرصت را قدر بدانید؛ اشتغال به درس و تحصیل شما را از رسیدگی به خودتان باز ندارد، من گمان نمیکنم کسی در بین شما راجع به تحصیل و مباحثات علمیه به شوق و اشتیاق من باشد، اشتیاق من به مباحثات و درس و تدریس شاید در ردیف اول باشد! ولی در این ماه رجب که پر از ایام متبرکه است، مثل مبعث و بیست و پنجم که وفات حضرت موسی بن جعفر (ع) است، یک مزایای خاصهای برای این شبها مقرر است و پروردگار اجابت میکند چون خودش فرمود که اگر کسی در این ماه مرا بخواند، من او را اجابت میکنم، بنابراین از این ایام و لیالی بیشتر بهره بگیرید و استفاده کنید.
بنابراین گزارش، کتاب "مواعظ (2)" سلسله مباحث اخلاقی مرحوم آیت الله حق شناس است که تحت اشراف حجت الاسلام محمد علی جاودان منتشر شده است.
پایان پیام/
نظر شما