خبرگزاری شبستان: شرکت در کدام مجلس مناسب مومن است؟ حدیثی در کلمات هر دو بزرگوار امام صادق و امام موسی بن جعفر (ع) ضبط فرمودهاند که وقتی آن شخص عرض کرد: "یا ابن رسول الله اوصنی فقال لا یفقدک الله حیث امرک و لا یراک حیث نهاک قال زدنی قال لا اجد"، فرمود: مبادا پروردگار تو را در جایی که امر کرده، نبیند و آنجا که مورد نهی است ببیند مثلا در مجالس لهو و لعب، در مجالسی که خلاصه نمیخواهم یکی دو تا اسم بر کنم بلکه باید تو را در سر مجالس خیر ببیند، در مجالس تعزیهداری ابا عبدالله (ع) ببیند، در مجالسی که برنامههای دینی پیاده میشود، ببیند آن وقت برعکساش را حساب بفرمایید، در مجالسی که عرض میشود سزاوار نیست برای انسان، یکی از رفقا برای من نقل کرد که فقط یک مختصری با یک نفر مزاح کرده بود، گفت: در عالم رویا به من تذکر دادند که این مناسب مقام شما نیست! میخواهم عرض کنم با اینکه شما خودتان مراقبت میکنید، پروردگار عزیز هم مراقب است که حرکات ناروا از شما سر نزند، پس مبادا طوری بشود که در اماکن بد، لهو و لعب حضور پیدا کنید؛ مواظب باشید!
سعادت جز با طاعت به دست نمی آید
حضرت فرمود: "لا نجاه الا بالطاعه بالعلم والعلم بالتعلم و التعلم بالعقل یعتقد و لا علم الا من عالم ربانی و معرفه العلم بالعقل"؛ جز با اطاعت نجاتی نیست و طاعت به علم و دانش ممکن است و علم باید از عالم ربانی باشد. میفرماید: راه دیگری نیست، باید از عالم ربانی برنامه دینتان را یاد بگیرید. بعد عرض میکند: یابن رسولالله به چه نشانی آن عالم ربانی را بشناسیم؟ حضرت میفرماید: بالعقل. به کم عقلتان او را بشناسید نه اینکه خدایی نکرده بعد از اینکه شما سالها در مسجد امینالدوله آمدید و این احادیث مستند را گوش دادید آنوقت حالا فرض کنید بشنوم که شما با حضرت صوفیه رابطه پیدا کردهاید!
یک وقتی حضرت آیتالله بروجردی فرمودند: از من ذکر خواستهاند، در جواب فرموده بودند مومن ذکرش نماز شب است، صلاه اول وقت، تهجد، همینها او را به مقام نورانیت میرساند. باید از کلاس اول که ترک محرمات و فعل واجبات است شروع کند. بنده گمان نمیکنم کسی باشم که از این برنامهها مطلع نباشم.
خاطره ای از انحراف فکری بعضی از دوستان
در زمان حضرت آیتالله شاهآبادی به ایشان خبر دادند که یک عده زیادی از رفقا برعکس نتیجهگیری کردهاند و رفتهاند در خانقانه صفی علیشاه البته دوره صفی شاه نبود، ایشان از دنیا رفته بود و وفا علی به جای او آمده بود، ایشان فرمودند کسی هست که این رفقا را از این ورطه هلاکت نجات دهد؟
آخه من این چیزها را برخورد کردهام در میان شماها. آنوقت خدای ناکرده کسی سالها بیاید مسجد امینالدوله، این درسها و این احادیث را بشنود به جاهای انحرافی دیگر برود:
چون بسی ابلیس آدم روی هست بس به هر دستی که نباید داد دست
بعضی از رفقا آن قدر روشنی و نورانیت دارند که از عالم غیب اساتید آنها را به آنها معرفی میکنند؛ حتی به آنها میگویند: به چه کسی باید اقتدا کنند، پیش چه کسی باید درس بخوانند، آنها این قدر نورانیت دارند، آن وقت من این قدر تاریک باشم؟
مرحوم آقای شاه آبادی فرمودند: چه کسی داوطلب است که این رفقا را از آن خانقاه نجات بدهد به مسجد بازگرداند؟ من بنا بود برنامه دیگری پیاده کنم؛ اما وقتی شنیدم بعضی رفقا این طور شدهاند، خیلی ناراحت شدم، و گفتم: آقا بنده داوطلب میشوم که یک مدتی بروم در حلقه دراویش و رفقای خودم را نجات بدهم. اول کاری که کردم، این بود که تفسیر ملا سلطانعلی گنابادی را از اول تا آخر مطالعه کردم. دیوان مظفر علیشاه و حتی تفسیر صفی علیشاه را هم مطالعه کردم.
خلاصه ما رفتیم آن جا به امید پروردگار. مدتی شب و روز در حلقه دراویش بودیم. آن جا رسمشان این بود که هر کس که بیاید در حلقه دراویش، باید از او تعهد بگیرند. به این ترتیب که یک کاسه نبات و یک انگشتر دوازده امامی بیاورد و ببرند او را سر قبر صفی علیشاه و قسم بدهند که هرگز به آن آب و خاک خیانت نکند! یعنی در حلقه دراویش برای همیشه منسلک باشد. آنوقت همان وفاعلیشاه از جای خودش برمیخاست و در میان دراویش تازه-یعنی همین آقایان رفقای آقای شاه آبادی و...- شکر پنیر تقسیم میکرد و میگفت: کسی مرد تمام است کز تمامی، کند با خواجگی کار غلامی
البته یک کسی که رییس است باید بنشیند و دیگران خدمت بکنند ولی او خودش بلند میشد؛ آنوقت دیوان صالح علی شاه را باز میکرد و از آن دیوان برای اینها یک ذکری، یک حرفهای چرند و پرندی تعلیم میداد و میگفت.
انسان وقتی که استاد نداشت: هلک من لیس له حکیم یرشده، هلاک شد آن کسی که یک دانشمندی، یک استادی ندارد که او را راهنمایی کند، ارایه طریق بکند.
بالاخره به اینجا رسید که آقایان وقتی میگویند ایاک نعبد و ایاک نستعین، باید یک یا علی مثل نور در نظرشان تجسم پیدا بکند چون قرار بود فردا مرا هم ببرند سر قبر صفی علیشاه و قسم بدهند، گفتم: من البته خرجم با آقایان سواست. من که میخواهم برنامه شما را یاد بگیرم و پیاده کنم، باید برنامه شما مستدل باشد. مذهب ما قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین، است؛ چشمبندی که نیست! باید من این مرام شما را مستدل اکتساب بکنم؛ آخر این یا علی یا نور را کجا نوشته است؟ گفت در تفسیر ملا سلطان علی گنابادی همان تفسیری که بنده مطالعه کرده بودم، گفتم: اون روایت کدام است؟ گفت: بله در عین اخبار الرضا (ع) است که وانو عند افتتاح الصلاه ذکر الله و ذکر رسولالله صلی الله علیه و آله و اجعل واحدا من الائمه علیهمالسلام نصب عینیک. حالا که امام نیست، ما قطب هستیم و نایب او هستیم، در جای او قرار داریم؛ هر کاری که او میکند، ما هم میکنیم.
گفتم: مطلب این نیست آقا! در همان تفسیر ملا سلطان علی گنابادی دارد که اجعل عمل الائمه نصب عینیک یعنی وقتی نماز میخوانی ببین امیرالمومنین چگونه نماز میخواند که اصلا ذرهای به شئونات دنیا توجه نداشت؟ تو هم باید مثل او نماز بخوانی.
بالأخره با اینها بحث کردیم و رفقای خودمان را از این وادی هلاکت بیرون کشیدیم. خواستم اینها را به آقایان تذکر بدهم که مبادا خدای ناکرده با وجود این همه آقایان اهل علم که در دسترس هستند، این همه آقایان افاضل که در اختیارند، یا شما بعد از این که این همه در مسجد امین الدوله آمدید، این احادیث را من زحمت بکشم، سندش را مطالعه کنم، دلالتش را ملاحظه کنم، برای شما عرض بکنم؛ آن وقت کسانی بروند قرآن را کنار بگذارند، و مثنوی را بخواند؟
توصیه مرحوم آیت الله بروجردی
وقتی عرض کرد: یابن رسولالله من وسوسه دارم، حضرت فرمود مگر قرائت قرآن نمیکنی؟ قرآن شفاء لما فی الصدور است. قرآنی که انسانی را سر تا پا منور میکند و حجابهای باطن و حجابهای قلب را برمیدارد آنوقت انسان این را کنار میگذارد و مثنوی میخواند؟ باز قضیه حضرت آیتالله رفتیم که به محضر ایشان برسیم؛ فرمودند من فردا با شماها کار دارم. در همان امامزادهای که در بشنوه بود، شماها باید بیایید من میخواهم یک صحبتهایی به شما تذکر بدهم. ما هم امتثال کردیم، رفتیم ببینیم ایشان چه فرمایشی دارد؟ چون ما از خیلی قبل با ایشان آشنا بودیم و زمانی که ایشان در بروجرد بودند بنده چند سالی توفیق پیدا میکردم، تابستانها میرفتم بروجرد که آقای سلطانی و بعضی از آقایان مثل آقای مطهری میآمدند آنجا برای اینکه ایشان درس میفرمودند و به علاوه از اخلاق ایشان از عمل اخلاقی ایشان از تخلق عملی ایشان بهرهمند میشدیم- قال الصادق (ع): کونوا دعاه للناس بالخیر بغیر السنتکم لیروا منکم الاجتهاد والصدق و الورع یعنی به غیر از زبانهایتان مردم را بخوانید تا آنها از شما اجتهاد و پرهیزگاری و عمل در دین ببینند و معتقد بشوند.
صبح ایشان در بشنوه این بیانات را فرمودند، منتهیالامر فرمودند تا من زنده هستم شما بازگو نکنید، فرمودند که من در اوایل امر یک علاقهای نسبت به مثنوی پیدا کرده بودم به طوری که مزاحمت میکرد یا مباحثات من، بعد یک مرتبه متنبه شدم.
اذا احب الله عبدا الهمه رشده و وفقه لطاعته، وقتی که پروردگار بخواهد یک کسی را ارایه طریق بکند به قلباش میاندازد داداش جون! یک قدم که شما بروید، پروردگار ده قدم به سوی شما رو میآورد.
فرمود: منزل ما در بروجرد یک راه داشت به کوچه و یک راه داشت به پشت بام و یک راه داشت به اندرون، گفتند: عرض کردم، بار الها اگر رویه من خطاست یک ندای غیبی بیاید و من از این عمل منصرف بشوم.
همینطور که نشسته بودم هاتفی ندا درداد: خطا کردی! من به دنبال صاحب صدا به کوچه رفتم، دیدم کسی نیست بالای پشت بام رفتم، تو اندرون رفتم، کسی نبود. گفتم: بار پروردگارا! اگر این ندای غیبی بود یک مرتبه دیگر تکرر پیدا بکند، باز ندا آمد اشتباه کردی! مطمئن شدم و مثنوی را کنار گذاشتم. در اوایل امر بوده استها! نه اینکه در این اواخر چنین اتفاقی برای ایشان بیفتد ـالعیاذ بالله- در اوایل امرشان اینطور بوده است. حالا حواستون رو جمع بکنید رفقا! من خواهش میکنم اقلا در مورد این آقایانی که بهشون رجوع میکنید، مشورت کنید.
ضروری ترین دانش برای انسان
وقال الزم العلم لک ما دلک علی صلاح قلبک و اظهر لک فساده، حضرت موسی ابن جعفر فرمودند: لازمترین علم برای شما آن علمی است که شما را به احوال دلتان رهبری بکند و صلاح و فساد آن را نشانتان بدهد. طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه که امام صادق فرمود و هم مسلم در آن دارد و هم مسلمه یعنی علم به احوال نفس، علم به احوال روحیات خودتان، علم به احوال دل و قلبتان که این قلب هم مناسبت دارد با نفس ناطقه انسان که اگر انسان خدای ناکرده اعمال گناه انجام بدهد این قلب مسخ میشود و در واقع خودت مسخ میشوی! آنکه در حجاب برود این قلب صنوبری عضلانی هم احساس میکند و در حجاب میرود.
بعد میفرماید: اولی العلم بک ما لا یصلح لک العمل الا به و اوجب العلم علیک ما انت مسئول عن العمل به شایستهترین علم برای تو آن علمی است که عملت جز با آن اصلاح نمیشود؛ واجبترین علم برای تو آن علمی است که درباره آن از تو سوال میشود. این علمی که من یاد گرفتم درباره آن از من سوال میشود؛ پس باید علم را از عالم ربانی بگیرم نه هر کسی.
این قضیه حاج محمدحسن اخوان را برای شما گفتم که میرفت پای تفسیر گنابادی و مرحوم حاج مقدس ایشان را نهی کرد که این گوینده انحراف دارد! چقدر من از این بیانات برای شما تکرار بکنم؟ مرحوم اخوان به حاج مقدس گفته بود: نهخیر! اون خیلی نکات دقیق میگه. آخر آن نکات دقیق را تو قدرت تشخیص داری یا اهل فن؟ حالا چون حاج محمدحسن یک شخص صحیح العملی بوده است و پروردگار او رو میخواسته راهنمایی بکند، به او در عالم رویا تذکر دادند و چون بعضی از رفقا گرفتار شدهاند، من را ناگزیر کرده که این مطلب رو تکرار بکنم.
اهمیت جهاد با نفس
میفرماید: جاهد نفسک لتردها عن هواها فانه واجب علیک کجهاد عدوک. به عقیده بنده آن چیزی که لازم است در این ماه آن است که انسان رفع موانع از خودش بکند. من یک استاد خوبی داشتم که نزد او شرح لعمه میخواندم همینطور که سرم پایین بود گفت فلان کس این سوراخهای کیسهات را دوختهای یا ندوختهای؟ من متوجه نشدم ایشان چه میگوید. گفت: میگویم که موشها رو گرفتی یا نگرفتی؟ گرنه موش دزد در انبار ماست که محصول اعمال ما را ببرد و همه چیز عاطل و باطل بشود پس گندم اعمال چهل ساله کجاست؟ اول باید سوراخهای کیسه را دوخت، بعدا فکر جمعآوری گندم کرد.
بهترین کار این است که انسان مخصوصا جوانها برخلاف امیال نفسانی مشی و عمل بکند یعنی آرای خوش را با رأی شارع وفق بدهد؛ ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا.
بنابراین گزارش، کتاب "مواعظ(1)" سلسله مباحث اخلاقی مرحوم آیت الله حق شناس است که تحت اشراف حجت الاسلام محمد علی جاودان منتشر شده است.
پایان پیام/
نظر شما