خبرگزاری شبستان: "جریان ممتدی که با سرعت به سمت جهان بی مرز یا کم مرز به پیش می رود جهانی شدن است در حالی که جهانی سازی عبارت است از مجموعه ای از تلاش ها و کوشش های متمرکز یک جریان، کشور یا مجموعه ای از کشورها برای بهره گیری از فرصت های در حال شکل گیری به سمت جهانی شدن، به نفع خود و دستیابی به استیلا و وضعیتی برتر نسبت به رقبا و سایر کشورها". این جملات بخش هایی از سخنان حجت الاسلام والمسلمین احمد مبلغی، رییس دانشگاه مذاهب اسلامی است که با حضور در خبرگزاری شبستان و در گفتگویی صمیمانه پیرامون پروسه جهانی سازی بیان کرده است. بخش نخست این گفتگو از نظرتان می گذرد:
چه تفاوتی میان جهانی شدن و جهانی سازی وجود دارد؟
تفاوت گذاری معروف و رایج میان این دو، جهانی شدن را یک پروسه و جهانی سازی را یک پروژه تعریف می کند. با پذیرش این تفاوت، می توان گفت: جهانی شدن جریانی طبیعی است که نهفته در دل تاریخ، و بالیده در بستر جوامع بشری است که حرکتی به سمت از میان برداشتن یا به حداقل رساندن مرزهای جدا کننده در پیش داشته است؛ حرکتی که فرجام و سرانجام آن جهانی است که در مدار پوشش های گسترده معلومات و اطلاعات، و برخوردار از روندهای تاثیر و تاثرهای های حساس و فوری میان پدیده های خود است.
بر این اساس جریان ممتدی که با سرعت به سمت جهان بی مرز یا کم مرز به پیش می رود جهانی شدن است در حالی که جهانی سازی عبارت است از مجموعه ای از تلاش ها و کوشش های متمرکز یک جریان، کشور یا مجموعه ای از کشورها برای بهره گیری از فرصت های در حال شکل گیری به سمت جهانی شدن، به نفع خود و دستیابی به استیلا و وضعیتی برتر نسبت به رقبا و سایر کشورها.
حقیقت این است که جهانی سازی چیزی نیست که جدا از جهانی شدن باشد. جهانی شدن یک حرکت است که فرصت هایی را پهن می کند و گستره هایی را باز می کند، دروازه های جهان را به روی یکدیگر می گشاید و جهانی سازان زودتر از دیگران می آیند با شناخت، برنامه ریزی و بکار گیری امکانات آن را به سمت خود سوق می دهند برای اینکه تفوق و برتری پیدا کنند.
البته می توان تفاوت گذاشت که جهانی شدن در سیر واقعی خود یک حرکت طبیعی است اما جهانی سازی ممکن است گاه اهداف غیر انسانی داشته باشد و گاه انسانی. بر این اساس وظیفه داریم در حالی که جهان به سمت برداشته شدن مرزها می رود از فرصت های این حرکت استفاده انسانی کنیم.
به هر حال هر کشور و جریانی که بخواهد از این فرصت ها استفاده کند، پیشی می گیرد. ما مسلمان ها هم باید بتوانیم از این فرصت جهانی شدن بهره بگیریم.
طبق آنچه گذشت جهانی شدن یک وصف بیشتر ندارد و آن وصف مثبت بودن؛ وصف مثبت این است که جهانی شدن یک پدیده تاریخی ممتد، مستمر مثبت و تکاملی است، در حالی که جهانی سازی می تواند وصف درستی یا نادرستی پیدا کند، یعنی جهانی سازی درست یا نادرست، عادلانه یا ظالمانه، انسانی یا غیر انسانی.
نگاه شما به مقوله جهانی شده از منظر دین چیست؟
مقوله جهانی شدن اگر کلیت آن را در نظر بگیریم که به معنای برداشته شدن بسیاری از مرزها، بهره مند شدن از چرخه معلومات گسترده و قرار گرفتن در مدار ارتباطات سریع است، در نگاه دینی امری قطعی الوقوع و حرکتی مبتنی بر سنن الهی برای آینده تاریخ است که از آغاز جهان شروع شده و همچنان در حال انجام و رو به پیش است.
طبیعتا این معنا در مزرهای دینی جایگاه و ادبیات پررنگی دارد و نشانه های زیر بر این حقیقت گواهی می دهد:
یکم. داشتن ادبیات ناظر به بشر و انسان: قرآن برای همیشه تاریخ هست و اصولا دورترین وضعیت و آرمانی ترین وضعیت را در اندیشه های خود لحاظ کرده است. وقتی به قرآن مراجعه می کنیم، مشاهده می کنیم بحث عالم و جهان و انسان در آن مطرح است و ما می دانیم در گذشته به ویژه عصر نزول قرآن، چنین وضعیتی که قرآن ترسیم می کند، مصداق عینی نداشته که با خطاب به بشر مقولات بشری را مطرح کند؛ بلکه خطاب قرآن تنها مجموعه ای را دربر می گرفت. خطاب های جهانی در قرآن در همین چارچوب قابل ارزیابی است این خطاب ها حاکی از این است که نگاه اسلام حرکت جهان به سوی جهانی شدن را مبنا قرار داده است.
دوم. طرح چارچوب های کلان مناسباتی بین بشر: در ادبیات قرآنی می توانیم موارد بی شماری رصد کنیم که تعالیمی ناظر به مناسبات فراگیر جهانی ارائه شده است؛ خواه مناسبات بین ادیان یا فراتر از ادیان و انسان ها با هم. طرح مناسبات کلانی به این شکل، دلالت قوی دارد بر نگاه دین به جامعه، جامعه ای جهانی شده است که مسلمان با غیرمسلمان، بشر با بشر، دین مدار و غیردین مدار با هم به شدت ممزوج شده اند. این نشان می دهد که نگاه های قرآن و آموزه های دینی اصولا یک وضعیت جهانی شده و فراگیر عالم مبعوث شده است و قرآن با توجه به آن وضعیت نهایی، حرف های نهایی تر و اصلی تر خود را ارائه می دهد.
سوم. معرفی پیامبر اسلام (ص) به عنوان رحمة للعالمین.
چهارم. ادبیات مهدویت: بخش هایی از آموزه های دینی در اسلام، آموزه و ادبیات نهفته در مهدویت است. که نگاهی جهانی شده را بازتاب می دهد.
بنابراین از راه های مختلف می شود پی برد که نگاه اساسی دین به یک جامعه، فاقد مرز و جهانی شده است؛ از ادبیات قرآن که بر بشر و انسان تکیه می کند تا گفتمان مهدویت تا نوع معرفی دین نسبت به پیامبر اسلام (ص) تا طرح چارچوب های کلان مناسباتی بین بشر، همه اینها در لابه لای آیات و حاقّ متون دینی به وفور گنجانده شده است. اگر بخواهیم با این ذهنیت به سراغ فهم آیات که متضمن نگاه های کلان انسان محور و بشرمحور است، برویم، این آیات را یا فهم نمی کنیم و در جریان محتوای آن قرار نمی گیریم و جامعه مخاطب آن را تشخیص نمی دهیم یا اگر تشخیص دهیم گویی این آیات را نقد می بینیم چرا که ذهنیت و پیش فرض ما یک ذهنیت محدود است.
چرا به رغم چنین نگاه جهانی اندیشی، در اسلام به آن توجه جدی نشده است؟
اگر نگاه های معطوف به فضاهای بشری در اسلام و قرآن کشف نشده به این دلیل است که مطالعات جامعه شناختی ما نسبت به قرآن در نهایت ضعف قرار دارد و ما مسلمان ها عادت کرده ایم در پی کشف دیدگاه های جزیی از قرآن باشیم، دیدگاه هایی که ذهنیت ما با آن انس پیدا کرده ایم و نیاز روزمره را برآورده می سازد و اندیشه هایی که صرفا برای مناسبات کلید خورده در فضاهای ذهنی ما مفهوم دارد به درد می خورد؛ اشکال این است. اما اگر با نگاه جهانی شدن به سمت قرآن برویم، فصل ها، اندیشه ها، پنجره افکار جدیدی را می توانیم کشف کنیم.
ادامه دارد/
نظر شما