من جوابی برای ابن زیاد ندارم او مستحق عذاب الهی است

سوگند به خدا که قبور ما همین جا خواهد بود. سوگند به خدا که ما از همین جا برانگیخته خواهیم شد. سوگند به خدا که کربلا وعده جد بزرگوار من رسول الله است.

به گزارش خبرگزاری شبستان، در مقاتل آمده است وقتی امام با یارانشان به سرزمین کربلا رسیدند پرسیدند این زمین چه نام دارد؟ خدمت شان عرض کردند: غاصریه. امام فرمودند اسم دیگری هم دارد؟ عرض کردند: بلی، نینوا. فرمودند: غیر از این دو اسم، اسم دیگر هم دارد؟ عرض کردند: شاطی ء الفرات. فرمودند: اسم دیگر هم دارد؟ عرض کردند بلی. کربلا هم می نامند.
همین که حضرت نام کربلا را شنیدند فرمودند "هی و الله ارض کربلا ء؛ ارض کرب و بلاء." سپس فرمودند همین جا متوقف شوید. سوگند به خدا که همین جا خون های ما ریخته خواهد شد. سوگند به خدا که مردان ما را همین جا می کشند. سوگند به خدا که قبور ما همین جا خواهد بود. سوگند به خدا که ما از همین جا برانگیخته خواهیم شد. سوگند به خدا که کربلا وعده جد بزرگوار من رسول الله است و در قول ایشان خلف وعده ای نیست.
امام بعد از این سخنان از مرکب شان پیاده شدند، اصحاب نیز همگی از مرکب های خود فرود آمدند و حر با اصحابش نیز در کناری منزل گرفتند و جناب سید مظلومان علیه الصلاه و السلام بر روی زمین نشستند که شمشیر خود را اصلاح و آماده نمایند. آنگاه فرمودند: "یا دهر اف لک من خلیل / ای روزگار اف بر تو چه بد دوستی هستی چه بسیار که تو در صبحگاهان و شامگاهانت که طالبان و مصاحبان خویش را به قتل رسانیدی و روزگار در بلاهایی که بر شخص نازل می شود به بدلی قانع و راضی نیست و هر زنده سبیل مرگ را رهسپار است. چه بسیار وعده کوچ نمودن از این دار فنا نزدیک شده و به جز این نیست که نهایت امر هر کسی به سوی خداوند جلیل است."
 

آنگاه اصحاب را دور خود جمع کردند و به ایشان فرمودند کسی که برای دنیا آمده است برود. این تکلیف، جهادی مخصوص من است و آن تکلیف جهاد اسلامی شروطی دارد که بدون آن شرط ها جهاد جایز نیست. این تکلیف جهاد در کربلا مخصوص من است، برای شماها نیست.
بعد از این سخنان بود که بعضی از کسانی که همراه امام بودند از لشکرشان رفتند اما کاملان و بزرگان ماندند. این هنگام بود که زهیر ابن قین خدمت امام عرض کردند "والله یابن رسول الله! لوددت انی قتلت ثم نشرت الف مره و ان الله تعالی قد رفع عنک القتل و عن هولاء الفتیه من اخوتک و ولدک و اهل بیتک / ای پسر رسول خدا! والله دلم می خواهد که مرا هزار دفعه بکشند، زنده کنند، بکشند، تا هزار مرتبه و خدا جان تو و برادرانت و اولادت و اهل بیتت را به سلامت بدارد و کشتن را رفع کند از شما."

 

بارالها ما را از حرم جدمان دور کردند
اتفاق دوم در روز اول ورود به کربلا، برپا کردن خیمه ها بود. حضرت در چنین روزی اهل بیت خود را تماما در خیمه جمع کردند. مردهای اهل بیت، قریب چهل نفر بودند. از همه این بزرگواران بزرگ تر حضرت عباس علیه السلام بود و از همه کوچک تر طفل رضیع شیرخواره بود. زن ها هم به قدر شصت نفر علویه می شدند. با اولاد عقیل تقریبا یک صد و بیست نفر از اهل بیت و وابستگان حضرت بودند. در آن لحظات تمام صغار و کبار و بزرگ و کوچک گریه می کردند. حضرت در آن هنگام رو کردند به آسمان و فرمودند اللهم انا عتره نبیک محمد و قد اخرجنا و ازعجنا عن حرم جدنا و تعدت بنو امیه علینا بحقنا. وانصرنا علی القوم الضالمین / خدایا ما عترت نبی تو هستیم. ما را از وطن آواره کردند و از حرم جدمان دور کردند و بنی امیه به ما تعدی کردند. خدایا حق ما را بگیر و نصرت بده ما را بر قوم ظالمین."


اتفاق مهم دیگری که در روز اول محرم افتاد و مقاتل به آن اشاره کرده اند ورود قاصدی از جانب ابن زیاد به اتراقگاه امام در کربلا بود. در نامه ابن زیاد به امام آمده بود: "اما بعد: یا حسین لقد بلغنی نزولک بکربلاء و قد کتب الی امیرالمومنین یزید ان لا اتوسد الوثیر و لا اشبع من الخمیر، او الحقک باللطیف الخبیر، او ترجع الی حکمی و حکم یزیدبن معاویه. والسلام"
در نامه ابن زیاد به امام آمده بود: یا حسین به من امیرالمومنین یزید نوشته که آرام نگیرم و نان سیر نخورم تا آنکه تو را ملحق به رحمت خداوند لطیف خبیر کنم – یعنی بکشم – یا محکوم من و پسر معاویه بشوی. حضرت در پاسخ به قاصد ابن زیاد فرمودند "ماله عندی جواب. لانه حقت علیه کلمه العذاب / من جوابی به ابن زیاد ندارم چرا که او مستحق عذاب الهی است."

 

پایان پیام/

 

...............................................................

* آتش عشق حسینى
قال رسول الله (ص): ان لقتل الحسین (ع) حرارة فى قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا.
پیامبراکرم (ص) فرمود: براى شهادت حسین (ع)، حرارت و گرمایى در دل‌هاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى‏شود. (جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص556)

کد خبر 309963

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha