به گزارش خبرگزاری شبستان، حضرت سیدالشهدا (ع) از زمانی که با یاران و اصحاب و اهل بیت وارد کربلا شدند مکرر بر این موضوع تکیه داشتند که در کربلا، پیروزی و ظفر ظاهری نخواهد بود بنابراین کسانی که دنبال این اهداف هستند بدون آن که بر آن ها حرجی باشد می توانند خیمه ها را ترک کنند و از فرصت استفاده کنند و بگریزند.
کلام امام (ع) این گونه است که: "ای اصحاب من! کار من به این جا کشیده است. دیگر اوضاع غلبه و فتح نیست برای ما، بلکه کشته شدن برای ما حتم شده است."
حضرت مکرر تا شب عاشورا با روشنگری تلاش می کردند اهداف و نیات خود از قیام سرخ حسینی را آشکار سازند. هنگاهی که امام (ع) چنین سخنانی را بر زبان می آوردند یاران آن حضرت از جمله زهیر بن قین بیعت خود را دوباره تازه می کردند و با این عبارت ها به استقبال سخنان حضرت می رفتند که: "و لو کان الدنیا لنا باقیه و کنا فیها مخلدین لاثرنا النهوض معک علی الاقامه فیها / اگر دنیا برای ما باقی بماند و ما در آن همیشه و الی الابد جاودان بمانیم. هر آینه خواهیم اختیار کرد نصرت تو و فدا شدن تو را بر ماندن در دنیا."
مسلم بن عوسجه هم در چنین اوقاتی بوده که در عکس العمل به تأکیدات حضرت سیدالشهدا (ع) مبنی بر برداشت بیعت از یاران و اصحاب خدمت امام و مقتدای خویش عرض کرده بودند "نحن نخلیک هکذا و ننصرف علیک و قد احاط بک هذا العدو؟ / ما تو را به این حالت بگذاریم و برویم و حال آن که این طور دشمن دور تو را گرفته؟" والله به این طور تو را واگذارت نخواهیم کرد قسم به خدا! حتی یعلم الله انا قد حفظنا غیبه رسول الله فیک.
بعد هم عرض کرد: "والله لو علمت انی اقتل ثم اخیی ثم اخرق ثم اذری، یفعل ذلک بی سبعین مره، ما فارقتک حتی القی حمامی دونک / قسم به ذات خدا اگر بدانم که کشته می شوم و زندده می شوم بعد سوخته می شوم هفتاد مرتبه از تو مفارقت نخواهم کرد تا آن که در خدمت تو بمیرم." و کیف لا افعل و انما هی قتله واحده ثم هی الکرامه التی لا انقضاء لها ابدا؟
سعد بن عبدالله الحنفی که خود را سپر نمود و به دم تیرهای کفار داد که حضرت آن دو رکعت نماز را خواند، او هم به حضرت به نظیر همین کلمات عرض کرد. هر یک از انصار و اعوان عرض هایی دارند. امام به همه تکلیف فرمود که بروید؛ حتی به حضرت علی اکبر (ع) شبیه پیغمبر و حضرت عباس (ع) و سایر اولاد و برادران.
اما حضرت بعد از حمد و ثنا و صلوات و موعظه فرمود: "اما بعد؛ فانی لا اعلم اصحابا اوفی و لا خیرا من اصحابی، و لا اهل بیت ابر و اوصل من اهل بیتی. فجزاکم الله عنی خیرا. الا و انی لا اظن یوما لنا من هولاء الا غدا / هیچ اصحابی را وفادارتر و بهتر از اصحاب خود ندیدم. فجزاکم الله عنی خیرا / خداوند عالم شما را از من جزای خیر دهد. بدانید که من یقین دارم که یک فردا را این جماعت بیشتر بر ما نخواهد گذاشت که زنده باشیم. فانطلقوا جمیعا فی حل لیس علیکم منی زمام / همه تان بروید در این نیمه شب. هذا اللیل قد غشیکم فاتخذوا جملا / این شب است ظلمتش فرو گرفته. سیر کنید و بروید در تمام این شب. یک کلام جگرسوز دیگر نیز حضرت گفتند. اما فرمودند: ولیأخذ کل رجل بید رجل من اهل بیتی و تفرقوا فی سواد اللیل و ذرونی و هؤلاء القوم فانهم لا یریدون غیری / هر یک مرد از شما دست یک مرد از اهل بیت مرا بگیرد و در این تاریکی شب متفرق شوید و مرا تنها بگذارید. واگذار کنید مرا به این قوم، زیرا که ایشان به غیر من با کسی کار ندارند.
حضرت عباس (ع) ابتدا عرض کرد که هرگز چنین کاری را نخواهیم کرد که بعد از شهادت تو ماها باقی بمانیم در دنیا و شما کشته شوید. بعد از آن حضرت علی اکبر و حضرت قاسم و سایر اهل بیتش عرض کردند.
بعد از آن حضرت نگاهی به اولاد عقیل انداختند و فرمودند: حسبکم من القتل بصاحبکم مسلم فاذهبوا فقد اذنت لکم / شما را کشته شدن مسلم در یاری من کفایت می کد، اذن تان دادم که بروید. فرزندان مسلم عرض کردند: لا والله ... لا نترک شیخا و سیدنا... قسم به خدا بزرگ و آقای خودمان را واگذار نخواهیم کرد. جان ما و اهل ما را فدای تو می کنیم و با تو هستیم در جنگ کردن با کفار تا مثل تو کشته شویم. زندگانی بعد از تو را خدا قبیح و ناسازگار گرداند.
پایان پیام/
نظر شما