به گزارش خبرگزاری شبستان، شاید یکی از دلایلی که چه در قرآن کریم و چه در سیره پیامبر گرامی اسلام حضرت مصطفی (ص) و اهل بیت (ع)، مسلمانان از افتادن در ورطه خودپرستی و خودخواهی – به جای خوداصلاح گری و خداخواهی – منع شده اند همین باشد که قلب آدمی در حالت خودخواهی و خودپرستی مثل دروازه قلعه ای است که با "زین لهم الشیطان اعمالهم" به روی شیطان باز شده است.
اما قرآن کریم در آیه 48 سوره انفال به ترفند بزرگ شیطان برای انحراف انسان از صراط راستی و رهایی اشاره می کند: وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِن النّاس و اِنّی جار لَکُمفَلمّا تَراء ت الفِئتان نَکَصَ علی عقبیه و قال اِنّی بَری ء اِنّی اَری ما لا ترون اِنّی اَخافُ الله و الله شَدیدُ العقاب / شیطان کردارشان را در نظرشان بیاراست و گفت: امروز از مردم کسى بر شما پیروز نمىشود و من پناه شمایم. ولى چون دو فوج رو به رو شدند او باز گشت و گفت: من از شما بیزارم، که چیزهایى مىبینم که شما نمىبینید، من از خدا مىترسم که او به سختى عقوبت مىکند.
اما برای درک بهتر این آیه باید از آیه پیشین یعنی آیه 47 همین سوره آغاز کنیم که می فرماید:و لا تکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطرا ورئاء الناس و یصدون عن سبیل الله و الله بما یعملون محیط / همانند آن کسان مباشید که سرمست غرور و براى خودنمایى از دیار خویش بیرون آمدند و دیگران را از راه خدا بازداشتند و خدا به هر کارى که مىکنند احاطه دارد.
منظور از همان کسان همچنان که مفسران به آن اشاره کرده اند مشرکین قریش است.
اما علامه طباطبایی در بحثی که ذیل آیه شریفه وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ ... دارند می فرمایند:"زینت دادن شیطان عمل آدمى را به این است که بوسیله تهییج عواطف درونى مربوط به آن عمل، در دل آدمى القاء مىکند که عمل بسیار خوبى است، و در نتیجه انسان از عمل خود لذت مىبرد و قلبا آن را دوست مىدارد، و آن قدر قلب متوجه آن مىشود که دیگر فرصتى برایش نمىماند تا در عواقب وخیم و آثار سوء و شوم آن تعقلى کند.
بعید نیست که جمله" وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ ..." تفسیر و یا به منزله تفسیر همین زینت دادن شیطان باشد، و این در صورتى است که منظور از اعمال، نتیجه مادى آن باشد که همان نیرو، اسلحه، نفرات، غلامان و ابزار طرب و شرابهایى بوده که تهیه دیده بودند و شترانى که با خود مىراندند، و ممکن هم هست مقصود خود اعمال باشد، و آن انواع لجاجت و اصرارى بوده که در گمراهى خود و در دشمنى با خدا و رسول مىورزیده و آن بى بند و بارى که در ظلم و فسق داشتهاند، و در این صورت جمله" لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ" تفسیر زینت دادن شیطان نیست، بلکه تتمیم آن است، و خلاصه اینکه شیطان با گفتن این جمله کفار را در آنچه که تصمیم گرفتهاند یعنى در قتال با مسلمین تشویق و خوشدل ساخته و در تکمیل این غرض گفت:" وَ إِنِّی جارٌ لَکُمْ".
مفسر بزرگ زمان ما در ادامه مباحثی که در ارتباط با این آیه دارد بعد از آن که به ریشه یابی واژه ای و تاریخی کلمه "جار" می پردازد و معتقد است کلمه جار از جوار است، و جوار از سنتهاى عهد جاهلیت عرب است که زندگى قبیلهاى داشته و از احکام جوار (پناهندگى) یکى این بوده که صاحب جار پناهنده خود را در هنگام سوء قصد دشمن یارى کند، به بخش های دیگر این آیه می پردازد:" فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلى عَقِبَیْهِ"-" نکوص" به معناى خوددارى از چیزى است، و" عَلى عَقِبَیْهِ" حال و کلمه" عقب" به معناى پاشنه است، و معناى جمله این است که: وقتى دو طایفه به هم برخوردند از ترس به عقب برگشته و فرار کردند.
" إِنِّی أَرى ما لا تَرَوْنَ ..."- این جمله تعلیل است براى جمله" إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکُمْ" و شاید اشاره باشد به نزول ملائکه مردفین که خداوند با آنان مسلمین را یارى و کمک نموده، و همچنین جمله" إِنِّی أَخافُ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَدِیدُ الْعِقابِ" تعلیل جمله" إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکُمْ" و مفسر تعلیل سابق است.
و معنایش این است که: روز فرقان آن روزى بود که شیطان رفتارى را که مشرکین در دشمنى با خدا و رسول و جنگ با مسلمین داشتند و آن رفتار را در آمادگى براى خاموش کردن نور خدا اعمال مىکردند در نظر ایشان جلوه داده و براى تشویق و خوشدل ساختن آنان مىگفت: " لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ" هیچ کس امروز نمىتواند بر شما غلبه کند، و من هم خود پناه شمایم، و دشمن شما را از شما دفع مىدهم، ولى وقتى دو فریق با هم روبرو شدند مشرکین مؤمنین را و مؤمنین مشرکین را دیدند او (شیطان) شکست خورده و فرارى به عقب برگشت و به مشرکین گفت: من چیزهایى مىبینم که شما نمىبینید، من ملائکه را مىبینم که براى کمک مؤمنین با عذابهایى که شما را تهدید مىکند نازل مىشوند، من از عذاب خدا مىترسم، و خدا شَدِیدُ الْعِقابِ است.
و این معنا بطورى که ملاحظه مىکنید، با وسوسه شیطان در دل مشرکین و تهییج و تشجیع آنان بر جنگ با مؤمنین و تشویقشان در آماده شدن و دگرگونى افکار ایشان بعد از روبرو شدن با لشکر اسلام و نزول کمک براى مؤمنین و دچار شدن ایشان به رعب، و اینکه آرزوى فتح و تصمیم بر غالب شدنشان جاى خود را به ترس و نومیدى داد، قابل انطباق است."
پایان پیام/
نظر شما