خبرگزاری شبستان: تربیت تدریجی الحصول است و دفعی الحصول نیست. یعنی چه؟ معنای آن این است که با تکرار، شخص صالح می شود. باید تکرار بشود تا شخص فاسد بشود. چه در رابطه با آموزشهای دیداری، چه گفتاری و چه رفتاری. با یک دفعه تربیت نمی شود. لذا می گوییم تربیت تدریجی الحصول است، دفعی الحصول نیست. من این را در باب "حال" و" ملکه" و "خصلت" عرض کردم که فرق بین اینها چیست؟ حال: حالت و کاری است که انسان یک دفعه انجام میدهد.
فرض کنید من -در بُعد دیداری- یک نگاهی کنم، در یک لحظه عکس برداری کنم؛ این حال است. اما اگر این در من بماند، ثبت و ضبط شود به طوری که فراموش نکنم، این ملکه و خصلت است که با یک بار هم حاصل نمی شود. شما هم چیزی را بخواهی حفظ کنی، با یک بار حفظ نمی شوی. وقتی تکرار شد به صورت ملکه در می آید. اوّل حال است، یک چیزی روی روح می آید، و نقشی می گذارد. امّا چه وقت عمق پیدا می کند و به صورت روش درمی آید که در من اثر می گذارد؟ آن موقعی است که به صورت ملکه در بیاید. ملکه چگونه پیدا می شود؟ با تکرار. مدام بیاید، مکّرر شود؛ هرچه بیشتر، عمق آن هم بیشتر!
بچّه هرچه را که ببیند، در درونش اثر می گذارد.
اگر در نظرتان باشد نسبت به بچه این را گفتیم که کودک اینگونه است که اولا این خزانه ذهن او، اتاق بایگانی او، خالی است و در حافظه اش چیزی ندارد، تو می آیی مدام، به او نقش می دهی، و در آنجا مطلب می گذاری. ثانیا چون هیچ چیز ندارد، زود می گیرد. هم سریع می گیرد و هم عمیق. اما من و تو اینقدر بیچارگی به سرمان آمده است که هرچه می آید، حواسمان پرت می شود. اما او اینگونه نیست.
ملکه باعث سهولت انجام فعل و موضعگیری میشود.
این است که تربیت برای کودک به تدریج به صورت یک ملکه می شود و روش می شود. آن وقت فرق بین کسانی که ملکۀ یک کاری در آنها هست با کسی که ملکۀ آن کار را ندارد، این است که آن کسی که ملکه دارد، خیلی با سهولت آن کار را انجام می دهد و برایش فشار ندارد؛ اما آن کسی که ملکه اش را ندارد، کار برایش همراه با فشار است. وقتی در فرزند حالت خوبی ملکه بشود، هنگامی که او به کاری مخالف و ضدّ آن برخورد کند، جبهه گیری می کند. خود او جبهه گیری می کند. چون تو به او روش دادی، و این ملکه اش شده است. به این آسانی کار بد انجام نمی دهد، جبهه گیری هم می کند. در باب صلاح اینگونه است، فساد آن هم همینطور است. اگر نعوذ بالله روش فاسدی به او بدهی، به آسانی عمل می کند.
رابطه تنگاتنگی که از چاشنی محبّت برخوردار است، اثر تربیتی دارد
ما روایاتی در دو باب داریم که همین معنای تدریجی الحصول بودن در آنها هست و به آن اشاره می کند؛ یک باب مصاحبت، و یک باب مجالست. حالا من می گویم چرا این دو تا را انتخاب کردم. مصاحبت و مجالست یعنی رابطه تنگاتنگ؛ رابطه تنگاتنگی که از چاشنی محبّت برخوردار است. فرض بفرمایید یک کسی است که در محل کار خود نشسته است و همه گونه مشتری می آید؛ جنس می خرد و می رود.این را مصاحبت و مجالست نمی گویند.
اینگونه هم نیست که این رفت و آمد در او اثر عمیق بگذارد. بله ممکن است که خود او فاسد باشد بعد هم وقتی یک فاسد دیگری بیاید و با او برخورد کند، این فسادش را تر و تازه کند. فیل او یاد هندوستان کند. این یک بحث جدایی است. اشتباه نکنید. در باب مصاحب، مجالست، رابطه تنگاتنگ میان انسانها که از یک چاشنی محبت هم برخوردار باشد، مطرح است.
رابطه درون خانواده؛ روابطی تنگاتنگ و مکّرر.
قویترین رابطه های محبّتی و تنگترین رابطه در محیط خانواده بین پدر و فرزند، مادر و فرزند است. چون قویترین رابطه اینجاست، ما می بینیم اسلام خیلی دقیق شده. مراقب باش این رابطه تنگاتنگ وقتی مکّرر می شود، تکرار موجب فساد می شود. البته اسلام آنجایی که صالح باشد، تأیید و تأکید میکند.
آنجایی که فاسد باشد اعلان خطر می کند و هشدار می دهد. همه اینها گویای همین معناست که این مجالست و این مصاحبت، تنگاتنگ است و زیاد هم است؛ مراقب آن باشید.
همنشینی با خوبان، مایه نجات
یک روایتی را من از علی علیه السلام عرض کنم: لَیسَ شَئٌ أَدعَی لِخَیْرٍ وَ أَنْجَی مِنْ شرٍّ مِنْ صُحْبَةِ الأَخْیارِ/ چیزی به اندازه همنشینی با خوبان، انسان را به خیر نخوانده و از بدی نجات نمی دهد. هیچ چیزی دعوت کننده تر و جاذبتر به سوی خیر و صلاح از همنشینی با خوبان نیست. همنشینی با نیکان، آدم را به سمت خوبی می کشد.
زبانی نیست، عملی است. خواه ناخواهی است. رابطه تنگاتنگ اثر حسن می گذارد. مصاحبت با افراد نیکو و وارسته تو را به صلاح می کشد و از شرّ نجات می دهد. همین مصاحبت و همراهی؛ خود او، اتوماتیک وار و ناخودآگاه روی تو اثر می گذارد.
بعد در یک روایتی علی علیه السلام خیلی زیبا این را توضیح می دهد؛ می فرماید: "صُحْبَةُ الأَشْرارِ تَکْسِبُ الشَّرِ کالرّیحِ إِذا مَرَّ بِالنَّتِن حَمَّلَتْ نَتْناً / همنشینی با بدان، بدی می آورد؛ مانند نسیمی که از لجن زار می گذرد و بوی بد می گیرد. اگر با آدمهای فاسد رابطه تنگاتنگ پیدا کردی - که این رابطه چاشنی محبّت هم داشته باشد- روی تو اثر می گذارد، و تو را هم فاسد می کند. بعد مثال می زند. می گوید :مصاحبت تو با او، مثل یک باد می ماند که اگر به یک شئ بدبویی برخورد کند، این باد، بوی بد را همراه خودش می برد؛ خواه ناخواه. همین که از روی نجاست ردشد، - همین مصاحبت - بوی بد را همراه خودش می برد. بدان تو هم با افراد فاسد مصاحبت داشته باشی – چه رسد که چاشنی محبت هم باشد و تنگاتنگ باشد - بوی بد آن، به تو هم می رسد، تو هم بدبو میشوی.
نشست و برخاست با علما، مایه تزکیه نفس
در باب مجالست، علی علیه السلام می فرماید: "جالِسِ العُلَمَاء یَزدَدْ عِلمُکَ وَ یَحْسُنُ أَدَبُکَ وَ تُزَکَّ نَفْسُکَ/ با علما نشست و برخاست کن که علمت را زیاد، ادبت را نیکو و جانت را پاک می سازد.با افراد فهمیدۀ وارسته رابطه تنگاتنگ برقرار کن. به فهم و شعور تو می افزاید.ادب همان تربیت است. خوب تربیت می شوی. از نظر امور نفسانیت، این رابطۀ نفس تو را تزکیه می کند. یعنی این نفسی که خبیث و سرکش است همین رابطه او را مهار می کند؛ صِرف رابطه! یعنی چه بخواهی، چه نخواهی، این ارتباط اثر می گذارد. حضرت در جایی میفرماید: "جَلیسُ الخَیرِ نِعْمَةٌ، جَلیسُ الشَّرِّ نِقْمَة/ همنشین خوب، نعمت و همنشین بد بلاست."
تعبیرات مختلف دارد علی علیه السلام: "جانِبُوا الأَشْرار و جالِسُوا الأَخْیار/ از بدان کناره بگیرید و با خوبان درآمیزید."
این روایات گویای همین مطلب است که، در تربیت تداوم مطرح است. مصاحبت، تداوم دارد. مجالست هم تداوم دارد. اینکه می گویم تدریجی الحصول است به این خاطر است. این روایات، هم غیر ارادی بودن را می رساند، هم تدریجی الحصول بودن را. نفسِ این رابطه تنگاتنگ – خصوصا که چاشنی محبّت هم داشته باشد- اثر خودش را می گذارد. هم نقش سازندگی دارد. هم نقش تخریبی دارد. حال اگر آن رابطه دیداری، گفتاری و کرداری تو با یک انسان وارسته باشد، برای تو وارستگی می آورد.
نعوذ بالله اگر از آن طرف باشد، مثل اینکه بادی از روی نجاست بگذرد، یک چیز بدبو همراه خودت میبری؛ بخواهی یا نخواهی.
مجالسی که خدا بد می داند و به آن بدی نازل می کند
این روایت در اصول کافی است. مرحوم کلینی رضوان الله تعالی علیه آن را نقل می کند. من از وسائل نقل می کنم.در وسائل در کتاب امر به معروف و نهی از منکر، ابواب امر و نهی، باب 38 حدیث 11 آمده است. روایت هم روایت نسبتا مفصلی است. عن ابی عبدالله علیه السلام، قال: ثَلاثَةُ مَجالِسٍ یُمَقِّتُهُ الله وَ یُرسِلُ نِقْمَتَهُ عَلی أَهْلِها فَلا تُقاعِدوهُم وَ لا تُجالِسوُهُم/ از امام صادق علیه السلام است که فرمود: سه مجلس هست که خدا از آن مجالس خشمگین است و نقمتش را بر اهل آن مجلس می فرستد. پس شما به آنها نروید، با اینها ننشینید. با اینها رابطه برقرار نکنید.
آیا دشمنان اهل بیت متجددّ هستند و اهل بیت علیهم السلام سنتگرا؟!
یکی از آن مجالس، مورد نظر من است." وَ مَجلِساً ذُکِرَ أَعدائُنا فیه جَدید وَ ذُکِرَنا فیهِ رَثٌّ" مجلسی که دشمنان ما جدید شمرده می شوند. این جنبه شخصی ندارد. بحث شخص نیست . یعنی آن کسانی که با روش ما سر ناسازگاری دارند، روش شان جدید تلقّی شود. اعداء ما، در روش با ما ناهمگون اند.در جاهایی که به کسانی که با روش ما مخالفند، متجدّد می گویند، نباشید. اعداء ما در آنجا جدید خوانده می شوند. می گویند: اینها نوآورند، روشنفکراند. "وَ ذَکَرَنا فیهِ رَثّ ما را رثّ می دانند.رَثّ یعنی کهنه؛ از ما، به عنوان کهنه یاد می کنند."
خبر امام صادق علیه السلام از حال امروز ما
اگر غیر از این حرفها در مناقب اهل بیت هیچ چیزی نبود، کافی بود. کأَنه امام صادق علیه السلام امروز من وتو را دارد می بیند. آن موقع بحث تجدّد و این حرفها نبود. یک روز می آید که روش و سنّت الهیّه انسانیّه می شود: کهنه گرایی، واپسگرایی؛ و نظرات مقابل آنها می شود: نوآوری، روشنفکری، تجدّد. چرا از شرکت در این مجالس نهی می کند؟ بخاطر اینکه خواه ناخواه این مجالس روی تو اثر می گذارد.خدا نسبت به این مجلسها خشمگین است و نقمتش را بر اینها فرو می ریزد. با اینها نشین. هم لا تُقاعِدوا دارد، هم لا تُجالِسوا. چون شما که آدم وارسته نیستی، خواه ناخواه اثر می پذیری.آن وقت آنجاست که دیگر وا مصیبت است. تو نرو! اگر مسلمانی، اگر تابع اهل بیتی؛ نرو !
پایان پیام/
علی علیه السلام در روایتی می فرماید: "صُحْبَةُ الأَشْرارِ تَکْسِبُ الشَّرِ کالرّیحِ إِذا مَرَّ بِالنَّتِن حَمَّلَتْ نَتْناً / همنشینی با بدان، بدی می آورد؛ مانند نسیمی که از لجن زار می گذرد و بوی بد می گیرد.
کد خبر 329932
نظر شما