خبرگزرای شبستان: اگر بخواهیم تربیت را در یک مرتبۀ نازله و در بُعد اخلاقی تعریف کنیم - زیرا در بُعد معرفتی هم بحث شده است - معنای تربیت در یک عبارت این است: روش رفتاری و گفتاری دادن به غیر، به طوری که این روش، ملکه او بشود. این را تربیت می گویند.
کسی را تربیت کردن یعنی اینکه روش رفتاری و گفتاری به او یاد داده شود. تربیت در بُعد اخلاقی این است و اگر این ملکۀ او شد، به این معنا که هر وقت کاری انجام می دهد، بر اساس روش رفتاری و گفتاری باشد که مربّی به او آموزش داده، ملکۀ او شده است و می گویند: مربّی او را تربیت کرده است.
تربیت حسن، تربیت بد
دو گونه تربیت داریم؛ هم تربیت حَسَن داریم و هم تربیت بد داریم. می گویند: مربِّی او خوب یا بد بود که این طور تربیت شد. مردم وقتی یک کار خوب را از بچّه می بینند، می گویند: اینها ثمرات تربیت است. مثلا فرض کنید اگر فرد، عملی یا حرفی، رفتار و گفتاری انجام بدهد که بر هیأت حسنه است و عقلا و شرعا پسندیده و سزاوار است، مردم می گویند: این ثمرۀ تربیت است. یعنی این کار از آن ملکه ای که برای او حاصل شده است، تراوش می کند. یعنی کارهایی که می کند، کارهایی است که هم عقل و هم شرع می پسندد. این ثمرۀ تربیت است که از او دیده می شود. بعد هم می گویند: آدم مؤدبی است. اگر هم کارهایش از جنبۀ شرعی خوب بود، می گویند: مؤدّب به آداب شرعی است.
تربیت از دیدگاه اهل معرفت
اهل معرفت، تعریف خاصی از تربیت دارند و بحثهایی دارند. آنها مسئله تربیت و ادب را در سه رابطه مطرح می کنند. می گویند: تربیت در ربط با قلب و عقل و نفس آدمی است. آدم باید هم قلب خودش را تربیت کند، هم عقلش را و هم نفسش را. چگونه قلب تربیت و ادب می شود؟ یا اینکه چگونه عقل ادب می شود؟ آنها در یک مرحله بالاتری وارد می شوند که نمی خواهم به آن بحث بپردازم؛ فقط تذکر دادم که آن مباحث جای خودش را دارد و اصطلاحات خودش را هم دارد. ما فعلاً بحثمان راجع به تربیت، در یک سطح پایین تر، در بُعد اخلاقی به معنای روش رفتاری دادن به غیر و روش گفتاری دادن به دیگری است.
روشِ یاد دادن روش
خودِ این روش رفتاری و روش گفتاری به غیر دادن، یک روش می خواهد. من چگونه به بچّه بگویم آنگونه که عقل می پسندد و آنطور که شرع می پسندد، حرف بزن و عمل کن؟ همین گفتن و یاد دادن چه روشی دارد؟ چگونه به او بیاموزم؟ این همان مطلبی است که جلسه گذشته اشاره کردم. این باید به روش الهی باشد که البته روش الهی، عقلانی هم هست. خدا از دو راه سمعی و بصری، ابناء بشر را تربیت کرده است. این روش تربیت الهی است.
زبان حال گویاتر از زبان قال است
اگر برای تربیت هر دو راه بصری و سمعی ممکن باشد، این بحث مطرح است که کدام مؤثرتر است؟ گفتیم که روش رفتاری و گفتاری برای آموختن به غیر، باید با هم باشد؛ اما اینجا بحث در تأثیرگذاری بیشتر است. کدام یکی، اثرش قویتر است؟ حالا جواب را در یک قالب تقریباً همگانی می ریزم.
یک زبان حال داریم و یک زبان قال داریم. زبان حال، گویاتر است یا زبان قال؟ زبان حال برُدش قویتر از زبان قال است. البته این بحث که اشاره می کنم، تمام اینها متن معارف ماست و از روایات گرفته شده است.
زبان حال در رابطه کارهای دیداری و شنیداری و رفتاری مطرح است. عبدالله بن عباس نقل می کند، می گوید: "قیل: یا رَسولَ الله)صلّی الله علیه و آله و سلّم ( أَیُّ الجُلَساءِ خَیرٌ؟ قال:مَن تُذَکِّرُکُم الله رُؤیَتُه وَ یَزیدُ فی عِلمِکُم مَنطِقُه و یُرَغبُِّکُم فی الآخِرَةِ عَمَلُهُ/ به پیغمبراکرم گفته شد: بین همنشینها، کدام یک از آنها خوب است؟ حضرت فرمود: آنکه دیدارش شما را به یاد خدا بیاندازد، کلامش فهم شما را بارور کند و کردارش رغبت شما را به آخرت بیافزاید"
تأثیر معاشرت در تربیت
سه خصوصیت را پیغمبر گفتند؛ 1- دیداری، 2- گفتاری، 3- رفتاری. اول فرمود: آن کسی که وقتی او را می بینی، با دیدن او به یاد خدا بیفتی! که تو به یاد خدا بیفتی نه آنکه این مطلب را از صفر به تو یاد دهد. یادآور خدا باشی! توحید در نهاد تو هست. این همان حرفی است که جلسه گذشته با یک روایت دیگر گفتم که بذر توحید، در نهاد همه ما هست. بذر تربیت چه در بُعد الهی آن و چه در بُعد انسانی اش،
همه در وجود انسان هست؛ به عنوان عقل عملی و عقل نظری. اول از نظر دیداری، به چهره او که نگاه می کنی به یاد خدا بیفتی. دوّم؛ وقتی حرف می زند به علم تو بیفزاید، یعنی نادانی را از تو بکاهد. سوّم؛ عمل او را که نگاه می کنی، کار او را که می بینی، تو را به آخرت ترغیب کند.
ظاهر انسانها پیام دارد
در اینجا دیدار و رفتار، هر دو لِسان حال دارند؛ )اول و آخر روایت ( دیدن که مسلّماً لسان حال است. هیکل او را نگاه می کنی، یاد خدا بیاندازد. همین هیکل با تو حرف می زند. خیلی چیزها نشان می دهد که انسان، انسان الهی است یا شیطانی؟ این شکل و قیافه خودش زبان حال است. اوّل حضرت لسان حال را مطرح کرد، که در این شبهه ای نیست. حال سؤال این است که چرا اول به لسان حال اشاره کردند؟ قال علی علیه السلام : لِسانُ الحالِ أَصدَقُ مِن لِسانِ المَقال/ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: زبان حال راستگوتر است از زبان قال. به اصطلاح مردم می گویند که دم خروس را ببینم یا قسم حضرت عباست را؟ دم خروس گویاتر است از قسم حضرت عباس.
هیکل پدر و مادر در تربیت فرزند تاثیر دارد
لذا از نظر تربیت، وقتی بچّه می خواهد تربیت شود، بدان آنکه بُرد بیشتر دارد، هیکل پدر و مادر اوست. هیکل پدر و مادر را بچّه می بیند و این دیدن بیشتر از گفتنهای پدر و مادر بر روی او تاثیر می گذارد. پدر را می بیند، مادر را می بیند، تشخیص بدهد که او از نظر پیکره اش، انسان است یا حیوان است؟ من باید اینها را بگویم. من طبق روایت بحث می کنم. آیا می دانی تشبّه رجال به نساء حرام است که حالا خودت را در ذیّ نساء درآوری و شبیه زنان کرده ای؟این بحث در فقه سر جایش بحث شده است؛ الآن بحث تربیتی است. فرزند نگاه می کند و می بیند و تشخیص می دهد. وقتی نگاه می کند، قوه شهوتش بروز و ظهور پیدا می کند یا فطرت الهی اش؟ گفتیم همه بذرها در این بچّه هست؛ شهوت هست، غضب هم هست. با این دیدن، به یاد شیطان می افتد یُذَکِّرُکُم- یا به یاد خدا می افتد؟ بُعد معنویاش فعال می شود یا شهوتش؟ به یاد حیوان می افتد، یا به یاد خدا می افتد؟
بچه از همه چیز عکسبرداری می کند
جمله اول، با زبانِ حالِ پیکره ات و هیکلت او را تربیت می کنی. او این صحنه ها را عکسبرداری می کند و فوری در روحش بایگانی می کند. اسم بایگانی روحش را می گذاریم "حافظه". اتاق بایگانی او حافظۀ اوست. همینطور هر چیزی که می بیند، عکسبرداری می کند. به حافظه اش می سپارد. این فقط تأثیر هیکل بود.
راستگویی را با راستگویی بیاموز
"وَ یَزیدُ فی عِلمِکُم مَنطِقُهُ " دوّم؛ حرف که می زند، باید حرفهایش به قدری درست باشد که شبیه به دیداری بشود. حالا این یعنی چه؟ من یک روایت می خوانم بعد آن را معنا می کنم. علی علیه السلام فرمود: "خَیرُ إِخوانِکَ مَن دَعاکَ إِلی صِدقِ المَقال بِصِدقِ مَقالِه/ بهترین برادرانت آن کسی است که با راستگویی اش تو را به راستگویی بکشاند." این همانی است که عرض کردم. آنجا که کلام جنبۀ اخباری دارد، باید به نحوی باشد که شبیه به دیداری است. حتی ما در محاورات عرفیه و روزمرۀ خودمان، از آن تعبیر به دیداری می کنیم، می گوییم: دیدم راست می گفت! دیدی یا شنیدی که راست می گفت؟ دیدم دروغ می گفت! ما هم این تعبیرات را داریم، چون آنقدر روشن است که کَأَنَّه صحّت آن را می بینیم. پدر! مادر! با بچّه تان که صحبت می کنید و حرف می زنید، مواظب حرفهایتان باشید که جلوی او دروغ نگویید! راستگویی را با راستگویی بیاموز. اینها معارف ما است. می خواهی اثر بکند؟ روش گفتاری می خواهی به او آموزش دهی؟ اینگونه روش گفتاری می دهند. این از طریق سمعی است. قبلی بصری بود. راست بگو! چه به او، چه در حرفها و نقلهایی که او مطّلع است راست بگو! هم به بچّه راست بگو، هم جلوی بچّه راست بگو! نگذار دروغ گفتن را یاد بگیرد! چرا؟ بچّه ها از خودتان یاد می گیرند و به خودتان تحویل می دهند. معروف است که: حرف راست را از بچّه بشنو! این یعنی چه؟ یعنی این هنوز در درونش دروغ شکل نگرفته، هنوز آن فطرت از بین نرفته، راستی و درستی درون او هست، اگر پدر و مادر جور دیگر عمل میکنند، بر خلاف فطرت این بچّه است. تمام اینها ریشه دارد در نهاد هر انسانی که راستگویی حسنه است و دروغ بد است.
خوب عمل کردن بهترین آموزش است
میرویم سراغ رفتاری آن، در آن روایت داشت" وَ یُرَغِّبُکُم فی الآخِرَةِ عَمَلُهُ" اینجا علی علیه السلام در این روایتی که خواندم فرمود"خَیرُ إِخوانِکَ مَن ... وَ نَدَبَکَ إِلی أَفضَلِ الأَعمال بِحُسنِ أَعمالِه/ بهترین برادرانت کسی است که تو را با بهترین کارهایی که جلو تو انجام میدهد به بهترین کارها دعوت بکند" این هم دوباره روشی بصری است. از این دو طریق سمعی بصری، فرزند تربیت می شود. آن هم به این نحو که در روایت آمده است؛ هم دیداری، هم شنیداری و هم رفتاری. این به بزرگترها هم اختصاص ندارد. اتفاقاً بچه زودتر می گیرد. اثر تربیت هم این است که فرزند با بکارگیری روش گفتاری و رفتاری خاصی که آموخته و برایش ملکه شده، هر چه انجام می دهد، چه گفتار و چه کردار، کارهایش عقلاً و شرعاً نیکو باشد.
اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد.
پایان پیام/
نظر شما