گروه قرآن و معارف، خبرگزاری شبستان: دین گرایی بخشی از فطرت بشر است اما بعضا این نگرش دینی در برخی ممالک نظیر ایران اسلامی پر رنگ تر است، اساسا دین با جامعه ایران پیوند دیرینه دارد و چه قبل از ظهور اسلام و چه بعد از ظهور اسلام مردم توجه خاصی به این مقوله داشتند. اما فارغ از این وصف، نگرش دینی و پیشبرد جامعه بر اساس دین همواره از سوی اندیشمندان و علمای دین در طول تاریخ اسلام سابقه داشته است.
همچنین در میان چهرههای دینی و سیاسی امام خمینی(ره) بارزترین مبارزی بود که رویکردی حقیقی از اسلام را به جهان معرفی کرد، در واقع امام(ره) توانست در زمانی که دین از جوامع دیگر به حاشیه رانده شده بود، آن را به متن جامعه بیاورد و اساسا پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام راحل، لبیک به حکومت دینی اسلامی بود که با راهبری امام(ره) و پشتیبانی مردم و هدایت علما و روحانیون به ثمر نشست.
در این راستا با حجت الاسلام و المسلمین یزدانی مقدم، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به گفت وگو نشسته ایم که حاصل آن را می خوانید:
به عنوان اولین سوال سیر تکوین و شکل گیری تفکرانقلاب اسلامی از چه زمان آغاز شد؟
قبل از پاسخ به این پرسش لازم می دانم به این نکته اشاره کنم که اساسا دین همواره در جامعه ایران حضور جدی و تاثیرگذار داشته است و در حال حاضر نیز پژوهشگران زیادی در این حوزه پژوهش دارند.
البته جایگاه دین جایگاه بی بدیلی نه تنها در جامعه ایران بلکه در دیگر جوامع انسانی است.
اما در مورد انقلاب اسلامی، اساسا مجموعه تحولاتی که پیش آمد؛ این تحولات به یک معنا از سال های 1356و1357 و به یک معنا از سال 1342 و به یک اعتبار از دهه 30 آغاز شد اما به طور کلی مجموعه تحولاتی است که بستگی دارد آنها را چگونه تعریف کنیم.
به زعم من انقلاب اسلامی روندی بود که در بهمن 1357 به بار نشست. انقلاب ما در واقع هدف و غایتی بود که سال های قبل از سوی افرادی چون سیدجمال مطرح شده بود،سید جمال الدین اسدآبادی معتقد بود یک سری تحولات در جهان غرب رخ داده است که این تحولات در حال تسری به جهان اسلام بوده و اگر به خودمان نیاییم این تحولات و بهمنی که راه افتاده است جهان اسلام را با خود می برد؛ لذا سید جمال احساس وظیفه می کند و بیداری اسلامی را طرح می کند؛ همچنین آخوند خراسانی نیز اظهار نگرانی می کند و می گوید مساله جهان تشیع نیست و علما باید دست به دست هم دهند و چاره ای بیندیشند.
فارغ از این می بینیم که چه در دوران مشروطه و چه بعد از آن عالمان شیعه تلاش زیادی کردند تا با علمای اهل سنت پیوند و هماهنگی داشته باشند و همکارهایی نیز در همان دوران انجام شد که قابل توجه است، لذا دغدغه همه عالمان جامعه اعم از شیعه و سنی شکل گیری انقلابی اسلامی در ایران بود.
من جمله ای را از آقازاده آیت الله شاه آبادی شنیدم که از قول حضرت امام خمینی(ره) نقل می کرد بر این مبنا که امام فرمود برای ایران احساس خظر میکنم و متوجه شدم آتشی دارد این کشور را در درون خود فرو می برد و احساس وظفه می کنم تا مقابل این آتش بایستم و ایران را حفظ کنم. آن زمان مردم نیز همراه امام(ره) مقابل این آتش ایستادند و شعارشان این بود مرگ بر یزید زمان، نهضت ما حسیی است رهبر ما خمینی است.
بنابراین مردم سالها در پی اعتراضات متعدد به دنبال تحقق حکومت دینی بودند
بله، اساسا همان زمانها مساله حکومت اسلامی مهمترین شعار در قالب پوسترهایی بود که منتشر میشد، دهههای سی و چهل نیز راهپیماییهای گستردهای شد که حکایت از خواسته مردم برای تحقق یک حکومت اسلامی بود.
البته قطعا ادبیاتی که در حال حاضر نسبت به حکومت اسلامی وجود دارد در سال های 30 وجود نداشته است. نمی خواهم بگویم هرچه در جمهوری اسلامی هست در مشورطه بوده است بلکه هر زمان به تناسب خودش وجود داشته است و خواسته مردمی بوده است که بارها تکرار شد است و با توجه به این که رهبری بدون انکار و تردید انقلاب اسلامی با امام راحل بوده است و همه رهبری ایشان را پذیرفته بودن لذا انقلاب هم افتاد به این سمت که از اهداف و آرمان های اسلامی و ادبیات اسلامی استفاده و حکومت نیز به عنوان حکومت جمهوری اسلامی توسط مردم انتخاب شد، البته مطمئنا امثال شهیدی مطهری، علامه جعفری، دکتر علی شریعتی، امثال مهندس بازرگان و علامه طباطبایی و مجموعی از عالمان و روشنفکران دینی که با یکدیگر ارتباط داشتن اثر عمیقی بر جامعه گذاشتند.
بیش از سی سال از انقلاب اسلامی میگذرد،روحانیت به عنوان قشر تاثیرگذار امروز چه وظیفه ای دارد؟
البته باید چند مطلب را توجه کنیم، وظیفه اصلی روحانیت فهمیدن و آموزش دین و تبلیغ دین است، امروز نیز همچون گذشته اصلی ترین وظیفه روحانیت در بیان و آموزش دین است، روحانیت در مقابل دین وظیفه دارد و این وظیفه اصلی روحانیت است، اگر روحانیت به انقلاب می پیوندد و برای انقلاب از خود مایه می گذارد؛ این موارد همه به عنوان یک امر تبعی محسوب میشود یعنی روحانیت در مقابل دین و مردم وظیفه دارد.
بنابراین اولین انتظار از روحانیت در گسترش و تفهمیم و فهماندن دین است ؛اینکه جامعه دیندارتر شود و روحانیت بتواند وظایفاش را در مقابل دین انجام دهد و اخلاق جامعه با ابزارهای دینی و نه با ابزارهای حکومتی و سیاسی تعالی یابد.
مساله بعد آن است ما به عالمان دینی مراجعه می کنیم از این حیث است که انتظار داریم عالم دینی دیدگاه و نظر دین را در مورد موضوعات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و بینالمللی را برای ما بیان کند و این امر دو چیز لازم دارد، یکی شناخت دین و دیگری شناخت موضوعات که این موضوع شناسی باید جایگاهی ویژه نزد روحانیت داشته باشد، به بیان دیگر نمیتوان انتظار داشت که روحانیت بدون موضوعشناسی فرهنگ، افتصاد وسیاست،نظر دین را در این حوزهها بیان کند.
به زعم من باید آموزشهای جدید وارد فضای حوزه شود و مباحث نوین طرح شود. مردم از این طریق بیش از پیش پی به این مهم میبرند که انقلاب برای هر زمانی حرف برای گفتن دارد.
از سوی دیگر در حال حاضر شخصیتهایی چون مقام معظم رهبری از برخی شخصیتهای تراز اول جمهوری اسلامی از کسانی هستند که خود سندهای انقلاب هستن و رهنمودهای آنان جهت حفظ انقلاب برای نسل جدید راهگشاست.
پایان پیام/
نظر شما