انقلاب با مبنای فرهنگی خود ناکارآمدی نظریه‌های جهانی را ثابت کرد

خبرگزاری شبستان: انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب فرهنگی است یعنی همه تحلیل‌ها و نظریه‌هایی که درباره انقلاب از جمله نظریه‌های اقتصادی، مارکسیستی و جامعه‌شناختی مطرح می‌شود، مقابل آن محدود و ناکارآمد هستند.

خبرگزاری شبستان: با توجه به قرار گرفتن در ایام فجر انقلاب اسلامی با حجت الاسلام عبدالله نظرزاده، عضو هیات علمی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی درباره تفاوت انقلاب اسلامی با جنبش های اسلامی و غیراسلامی و نیز تاثیر نظریه ولایت فقیه در تفاوت انقلاب اسلامی با جنبش ها و انقلاب های معاصر به گفتگو پرداخته ایم که از نظرتان می گذرد: 
 

انقلاب اسلامی از نظر مبانی نظری چه تفاوتی با دیگر انقلاب های دوره معاصر دارد؟
انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب فرهنگی است یعنی همه تحلیل ها و نظریه هایی که درباره انقلاب اسلامی از جمله نظریه های اقتصادی، مارکسیستی و جامعه شناختی درباره انقلاب مطرح می شود اینها یک نگاه های محدود است و خودشان در این 35 سال دریافته اند که تحلیل هایشان جامع و کلی نگر نیست.
نکته مهم این است که این انقلاب فرهنگی مبتنی بر بنیان ها و نظریه های دینی است و برخاسته از یک همت و اراده انسان بصیر مانند امام است ابتدا در مسیر مبارزه، نظریه انقلاب و همه اینها را خودش آماده کرده بود و براساس باورهای کلی که در ذهن مردم بوده همه آنها را پایه گذاری کرده بودند.
حضرت امام قبل از تبعید مبانی سیاسی خود را آغاز کردند و در عراق از سال 46 ایشان شروع به نگارش نظریه ولایت فقیه کردند که انقلاب خود را کامل و مبارزاتش را آغاز کرد و مردم براساس آن مبانی دینی که باور داشتند پیوستند و انقلاب به پیروزی رسید.
اگر ما مشکلاتی در امروز داریم بخاطر دو مورد است، زیرا در انقلاب اسلامی ما دو مجموعه در متن جامعه با امام خمینی برای انقلاب همراهی لازم را نداشتند آن دو قشر هم یکی در دانشگاه ها که به لحاظ مبانی انسانی، علمی و انگیزه ها و اهداف علمی انقلاب در آنجا همراهی ای صورت نگرفت و این مهم تقصیر حوزه بود.  به این معنا که حوزه آنطور که باید مبانی دینی و دانشی مورد نیاز انقلاب را برای حل مسائل حکومتی و جامعه و انسان مسلمان ایرانی آماده نکرد و به این دلیل است که هنوز نتوانستیم به یک نظریه جامع در عرصه اقتصاد، اجتماع، سیاست و فرهنگ را با ادبیات روز و با مبانی علوم اسلامی به جامعه و نظام و جهان عرضه کنیم.
 

نظریه ولایت فقیه در تفاوت انقلاب اسلامی با جنبش ها و انقلاب های معاصر چه تاثیری داشته است؟ این نظریه از چه ابعادی انقلاب اسلامی ایران را متمایز می کند؟
ما یک کانون قدرت برای تصمیم گیری و تصمیم سازی در جامعه نیاز داریم و در همه جوامع سیاسی باید یک مدیریت اجتماعی و کلی وجود باشد. زیرا نظام های سیاسی بر اساس قدرت و هژمونی و سلطه تعریف می شود.
شما اگر به نظام های جهانی نگاه کنید انقلاب های جهانی مانند روسیه و فرانسه همیشه یک گروه و مجموعه، مجلس انقلابی و دسته ای و ایده پردازانی مانند مارکس، لنین و استالین می آمدند و حاکمیت را در دست می گرفتند و منتها مسئله ای وجود داشت که تئوریزه کردن این مجراها را دچار مشکل می کرد.
مثلا بحث اینکه قدرت باید در میان همه انسان ها و ثروت و مالکیت لوازم تولید در اختیار همه باشد، بتدریج در انقلاب روسیه و نظام مارکسیستی به این نتیجه می رسیدند که همان مسئله ای که در نظام های استبدادی و دیکتاتوری اتفاق می افتد در این کشورها نیز اتفاق می افتد.
به عبارت دیگر دسته و گروهی آمدند بر همه منافع و شئونات و مسائل مردم حاکم شدند و تفاوتی بین این مجموعه ها و انقلاب ها رخ نمی داد و اختلافات نیز مانند انقلاب فرانسه به یک جایی می رسید که خودشان شروع به خودخوری می کردند یعنی اینکه فرزندان اینها بخاطر اختلافات موجود به جان هم می افتادند و همدیگر را می کشتند و در نهایت ناپلئون را سرنگون کردند.

اما در اندیشه ولایت فقیه مسئله ما این است که ولایت فقیه به شخص نیست به جایگاهی است که در واقع در مبانی اعتقادی اساس مردم و جامعه ریشه دارد و وقتی ما در یک جامعه شیعی زندگی می کنیم بحث ولایت و امامت از اصول مذهب ما است. یعنی زمانی که ما چنین قصد و اصولی را داریم این اصل در عصر غیبت خودبخود منتقل می شود و مردم در زندگی شان اجتهاد و تقلید را می آورند و زمان شاه هم و زمان قاجار و صفویه هم اجتهاد و تقلید وجود داشته است، وقتی چنین مجموعه را تئوریزه و تبیین می کنیم، آنگاه در زندگی و اعتقادات و باور مردم و در فرهنگ این پایگاه مردم ریشه می دواند لذا استواری و استقرار آن تامین می شود.
 

نظریه انقلاب برای جهانی شدن به چه راهبردهایی نیاز دارد؟
بحث اینکه ما بتوانیم ایده ای بدهیم که بتواند در مقابل لیبرال دموکراسی و نظام پادشاهی و ... جایگاه بیابد این است که در هر جامعه ای متناسب با ایده ها در واقع باورهای آن مجموعه بتوان این دعوت را به عمل آورد و به این معنا که اگر ما بتوانیم در جهان توحید و اعتقاد توحیدی که خداوند اراده کرده که انسان در یک زندگی این جهانی و آن جهانی موفق باشد اگر با این دید وارد شویم با عنصر ولایت و ادامه آن اراده الهی و وحی آسمانی و ارسال رسل را به ولایتی برسانیم که خواست خداوند است.
این می تواند زمینه ای باشد که ما مطابق فطرت انسانی و آن خصلت خداجوی انسانی بتوانیم به سوی وضع قوانین و مقرراتی برویم و در واقع از پس تشکیل جوامعی بربیاییم که این مجموعه ها در طول آن اراده الهی شکل بگیرند.
اگر این گونه باشد ما می توانیم به یک همبستگی برسیم آن هم نه به این معنا که بخواهیم ولایت فقیه را در جامعه ای که به ولایت عقیده ای ندارند به زور وارد کنیم بلکه ما باید بدنبال قوانینی باشیم که در طول عدالت الهی باشد و اینگونه جامعه را به سمت حق هدایت می کنیم و این مجموعه می تواند شکل بگیرد.

پایان پیام/


 

کد خبر 342057

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha