خبرگزاری شبستان: دوران کودکی، دورانی است که آموزش در شکل گیری شخصیت انسان نقش انکارناپذیر و بی بدیلی دارد؛ در این میان کارتون ها نقش حساس و پررنگی را ایفا می کنند که بسیاری از مفاهیم، آموزه ها و عقاید از طریق آنها به ذهن و باور کودک القا می شود. بنابراین بدون شک می توان گفت به ویژه امروز کارتون ها اصلی ترین خوراک روحی و فکری کودک را تامین می کنند که باید در نوع انتخاب و گزینش آنها، پدر و مادر و مسوولان فرهنگی دقت وافری را بکار گیرند. در سلسله مباحثی در خصوص یکی از کارتون هایی که هم اینک از شبکه پویا برای خردسالان و نوجوانان به نمایش در آمده است با حجت الاسلام محمودرضا قاسمی، مسئول آموزش موسسه بهداشت معنوی گفتگویی انجام داده ایم، گفتگوی ما با این پژوهشگر غرب از نظرتان می گذرد:
کارتون سفید برفی چه نوع نگاهی را به مخاطب اصلی خود یعنی کودکان و نوجوانان القا می کند؟
قبل از پاسخ به این سوال ابتدا باید توضی مختصری در خصوص این کارتون ارائه کنم. سفید برفی پرنسسی است که در کودکی مادر خود را از دست میدهد و نامادری بدجنس او به دلیل زیاده خواهیهایش به او حسادت کرده و او را مورد اذیت و آزار قرار میدهد.
داستان با تولد شاهزاده خانمی آغاز میشود که پوستی به سفیدی برف دارد. پدر و مادر او، پادشاه و ملکه دره زمرد نام او را سفیدبرفی گذاشتند. دخترک، خوشحال و سالم در کنار "مولی" ندیمه مهربانش رشد می کرد؛ در چهارمین سالگرد تولدش، پدر و مادر او، یک توله سگ، یک بچه گربه و یک کبوتر به او هدیه دادند.
خیلی زود پس از آن، ملکه ایزابل (مادر سفیدبرفی) به بیماری سختی دچار شده و از دنیا میرود، شاه کُنراد با بانو کریستال ازدواج کرده، تربیت سفیدبرفی را به او میسپارد.
داستان این طور ادامه می یابد که پس از اینکه شاه قصر را به قصد جنگ در مقابل دشمنان ترک میکند، معلوم می شود که ملکه کریستال یک زن شیطان صفت، خودخواه و جاهطلب است. او مولی را برای همیشه مرخص میکند و زندگی را برای سفیدبرفی بیچاره جهنم میکند. بعدها، زمانی که ملکه بخاطر حسادت به زیبایی سفیدبرفی یک نقشه شیطانی برای کشتن او میکشد، دخترک به انتهای جنگل فرار کرده، به یک کلبه کوچک دنج پناه میبرد. خانه به هفت کوتوله تعلق داشت که در نهایت با او دوست شده و قسم میخورند تا از او در مقابل نامادری بدذاتش محافظت کنند.
ملکه کریستال چندین بار سعی میکند زندگی سفیدبرفی را از او بگیرد و در نهایت موفق میشود او را با استفاده از یک سیب مسموم به خواب عمیقی فرو ببرد...
این مجموعه با نام اصلی The Legend of Snow White یا The Legend of Princess Snow White بر اساس یک داستان قدیمی اروپایی در 52 قسمت ساخته شده است. بر اساس این داستان تاکنون چندین فیلم و سریال رئال، و چندین فیلم و سریال انیمیشنی، تئاتر، موسیقی و بازی کامپیوتری در کشورهای مختلف ساخته شده است.
در این کارتون ضمن استفاده از ساحت های جادویی و نمادهایی همچون خنجر جادویی در واقع نوعی میدان دادن به قدرت های جادویی است، زیرا هر دو گروه حق که طرفدار سفید برفی هستند و گروه باطل که توسط ملکه کریستال هدایت می شوند، برای نجات پناه به جادو می برند و این در ضمیر پاک کودک اثر خود را گذاشته و در بزرگ سالی برای وی تداعی می شود.
در کجاها این استفاده از نیروهای شیطانی و این اثر نمود پیدا می کند؟
آنجا که نوجوانی از مسجد گریزان و علاقه مند به نمادهای مادی است نوع نگاه او را در خردسالی و در استفاده از این کارتون ها یا بازی ها باید جستجو کرد!
ردپای چه نوع تفکری را می توان در این نوع کارتون ها و انیمشین ها جستجو کرد؟
در این کارتون که به عنوان سمبلی از نمادهای الحادی و استفاده از آنها برای شیطان گرایان تلقی می شود به زیرکی جادو جایگزین خدا شده است و این انسان است که با نگاه اومانیستی خود جهان را می سازد و آن را به سعادت می رساند.
سفیدبرفی نمادی از یک زن که رهبری و هدایت جامعه را بر عهده می گیرد و دشمن او نیز یک زن (کریستال) است، اوج نگاه فمینیستی این کارتون را در روح کودکان نشان می دهد.
سفید برفی اعوان و انصاری دارد که همان کوتوله ها با گوش های شبیه درازگوش تداعی کننده نوعی از گروه جنیان در ادبیات انگلستان و کشور ولز هستند. هنوز هم داستان های پدربزرگ ها و مادربزرگ ها برای بچه ها در اسکاتلند و ولز به کوتوله ها و کمک های جادویی آنها به گروهی از انسان ها می پردازد، و جای تعجب دارد که این کارتون که بارها ساخته شده و فیلم سینمایی آن با حمایت گروه های شیطان گرا به تولید رسیده در سیمای ما و شبکه های توزیع انیمیشن، خوراک روحی کودکان این مرز و بوم است!
پایان پیام/
نظر شما